در سیدی «نقاش» انسان بهعنوان موجودی دوگانه و دارای ظرفیت خلق و تغییر، با یک تابلو نقاشی قیاس میشود؛ تابلویی که خداوند طرح اولیه آن را خلق کرده و ادامه و تکمیل آن را به دست خود انسان سپرده است. این تمثیل، بیانگر مسئولیت عمیقی است که انسان در برابر جسم، جان و انتخابهای خویش بر عهده دارد.
۱. انسان؛ تابلویی با طرح الهی و قلم انسانی. در این نگاه، جسم انسان همان بوم نقاشی است؛ ساختاری پیچیده و دقیق که از عناصر خاکی مانند کلسیم، آهن، مس و سدیم شکل گرفته است. در مقابل، جان انسان از جنس خاک نیست و حقیقتی فرامادی دارد؛ جوهری که پس از نابودی جسم نیز باقی میماند. خداوند طرح اولیه انسان را خلق کرده، اما قلم نقاشی را به دست خود انسان سپرده است. اوست که باید این تابلو را با انتخابها، رفتارها، گفتار و نحوه زیستن خویش تکمیل و زیبا کند.
این امتیاز تنها به انسان داده شده و شامل حیوانات و گیاهان نمیشود؛ زیرا آنها فاقد اختیار، تعقل و قدرت خلق هستند.
۲. آراستگی ظاهر و باطن؛ تکلیف همیشگی انسان. زیبایی این تابلو تنها با انتخابهای درست و مراقبت از جسم و جان حاصل میشود. ادیان، پیامبران و تعالیم آسمانی آمدهاند تا به انسان بیاموزند چگونه این تابلو را درست و پاکیزه نقاشی کند. بدزبانی، غیبت و تخریب دیگران، لکههایی هستند که تابلو را آلوده میکنند.
فرد معتاد یا کسی که سلامت جسم خویش را بهخطر میاندازد، مانند نقاشی است که روی بوم ارزشمند خود رنگهای فاسد میریزد.
اضافهوزن مفرط، الکل، افکار منفی یا هر آسیب جسمی، روانی، حاصل انتخابهای غلط ما در استفاده از «قلم نقاشی» است. خلاصه آنکه: انسان باید تا آخرین لحظه عمر مراقب کیفیت تابلوی زندگی خویش باشد.
۳. جایگاه والای انسان و حرکت مداوم در مسیر حیات. فقط انسان است که به مرتبه «خالق کوچک» رسیده؛ اختراع هواپیما، سفینه، دارو، فناوری و تمدنهای بزرگ، نتیجه همین قابلیت است. حیات در زمین و جهانهای پس از آن همچون تونلی بیپایان ادامه دارد. این مسیر دشوار است، زیرا تزکیه و پالایش نفس کار آسانی نیست. انسان میان دو نیروی فجور و تقوا قرار دارد؛ راه منفی همیشه جذاب، سریع و ساده بهنظر میرسد، اما نتیجهای ویرانگر دارد.
راه مثبت، نیازمند انتخاب آگاهانه و تلاش مستمر است.
۴. عمل؛ موتور حرکت و تعیینکننده مسیر. در دستگاه آفرینش، این عمل انسان است که مسیر آینده او را مشخص میکند. عمل صحیح، راه را روشن میکند و انسان میفهمد به کجا باید برود؛ در برابر، اعمال منفی و ناپاک، انسان را از مسیر حقیقی منحرف میسازد. خداوند بر اساس قانون تغییرناپذیر خویش، پاداش و پیامد هر عمل خیر یا شر را به انسان بازمیگرداند. این اصل همان «عدالت جاری در هستی» است.
۵. خواست، اختیار و نقش آگاهی در تغییر. تغییر باید بر اساس خواست درونی انسان شکل بگیرد. در کنگره ۶۰ نیز هیچ اجباری وجود ندارد؛ درمان زمانی آغاز میشود که فرد واقعاً خواهان تغییر باشد. برای این تغییر، انسان باید «چگونه دیدن» را بیاموزد؛
یعنی توانایی تفسیر صحیح مسائل، انتخاب زاویه نگاه درست و تفکر دائمی. حرکت که آغاز شد، نباید قطع شود. ادامه مسیر است که به اعجاب، رهایی و صعود منتهی میشود.
۶. تنوع آفرینش و ضرورت حرکت پیوسته. در ساختار هستی، تنوع به اندازهای است که شمارش آن ممکن نیست. هیچ حلقهای از حیات ثابت نمیماند. ایستادن، توقف و سکون با ماهیت حیات انسان سازگار نیست.
انسان باید تلاش کند آنچه را نمیداند بیاموزد و دانستههای خود را در عمل به کار ببندد.
۷. یک تمثیل برای درک بهتر: کارگاه بزرگ سفالگری. زندگی همانند کارگاه سفالگری است. خداوند خاک (جسم) و روح (جان) را در اختیار انسان قرار داده و شکل اولیه کوزه را طراحی کرده است؛اما صیقل دادن، تزیین کردن و محافظت از کوزه بر عهده انسان است. اگر این کوزه زیبا بماند، نتیجه مهارت نقاش (انسان) است و اگر شکسته، کج یا فرسوده شود، تقصیر از انتخابها و عملهای نادرست ماست.
در نتیجه سیدی «نقاش» به انسان یادآور میشود که:
جسم و جان، سرمایهای الهی است؛
انتخابهایمان، رنگهایی هستند که بر این تابلو میزنیم؛ عمل صحیح، تفکر درست و حرکت عاقلانه، مسیر رشد و رهایی را رقم میزند و انسان، با اختیار و آگاهی خویش، میتواند زیباترین یا بدترین نقاش زندگی خود باشد. این پیام جاودانه، انسان را به مسئولیتپذیری، مراقبت از جسم و روان، و حرکت دائمی بهسوی تکامل دعوت میکند.
منبع: اپلیکیشن دژاکام سیدی نقاش
نویسنده: مسافر حجتالله لژیون ششم
تنظیم و ارسال: مسافر علی
نمایندگی ساوه
- تعداد بازدید از این مطلب :
5