سومين جلسه از دوره بیست و هفتم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶۰، نمایندگی گنجعلیخان کرمان، با استادی مسافر رضا، نگهبانی مسافر علیجان و دبیری مسافر محمد جواد با دستور جلسه"وادی دهم،صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاریست و تأثیرآن روی من" يکشنبه ۹ آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد؛
سلام دوستان، رضا هستم، مسافر.
خداوند را شاکرم که بار دیگر در جمع شما عزیزان حضور دارم. همچنین از مهندس دژاکام گرامی و راهنمای درمان سیگارم، آقای محسن، و راهنمای درمان موادم، آقای حمزه، که زحمات بسیاری برای من متحمل شدند، قدردانی میکنم.
هرگز فراموش نمیکنم روزی را که با ترس وارد کنگره شدم؛ با این تصور که اگر مواد را کنار بگذارم زنده نخواهم ماند. با همین ترس به کنگره آمدم، اما حضور در کنگره باعث شد جذب آن شوم، بمانم، درمان شوم و به حال خوب برسم.
در روزهای نخست، بچهها را میدیدم و آرزو میکردم روزی من نیز رها شوم و بتوانم خدمت کنم. این خواسته را در دل داشتم و خوشحالم که به آن رسیدم.
.jpg)
امروز جلسه لژیون سردار برگزار شد؛ لژیونی که حقیقتاً فقر را از بین میبرد. من در سفر اول گاهی حتی توان خرید دارو را نداشتم، اما با مبلغ ۵۰۰ هزار تومان وارد لژیون شدم و این امر بسیاری از مشکلاتم را حل کرد. از آقای حمزه نیز سپاسگزارم که مرا با لژیون سردار آشنا کردند. گاهی خود را شایسته این همه لطف و محبتی که کنگره به من داشت نمیدانستم.
دستور جلسه امروز وادی دهم بود که میفرماید: «صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون انسان جاری است.» جاری بودن همچون رودخانه و دریا؛ همانگونه که من حرکت کردم، درمان شدم و از سکونی که اعتیاد بر من تحمیل کرده بود خارج شدم. اعتیاد باعث شده بود بزرگ شدن فرزندم را نبینم و نتوانم با همسرم ارتباط درستی برقرار کنم. کنگره به من آموخت که باید حرکت کنم و سکون را کنار بگذارم. به نقطهای رسیدم که باید برای سلامت خودم فکری میکردم و در مسیر کنگره توانستم چنین کنم. درک کردم که حرکت، راه را نمایان میکند. این جمله برای من الهامبخش بود، زیرا در گذشته اشتباهات بسیاری داشتم و گمان میکردم باید آنها را همیشه با خود همراه داشته باشم. تصور میکردم اعتیاد تا زمان مرگ با من خواهد بود. اما وادی دهم به من آموخت که انسان موجودی جاری است و میتواند تغییر کند؛ همانگونه که بسیاری در کنگره تغییر کردند و به حال خوب رسیدند. این وادی به من یاد داد که نباید اسیر گذشته بود و آینده هنوز ساخته نشده و میتوان آن را ساخت. همچنین باید به دیگران فرصت داد تا خود را با گذشتهشان قضاوت نکنند و حرکت کنند تا از تاریکی اعتیاد رها شوند. این وادی برای من همچون چراغی بود که کمک کرد از بند ضد ارزشها رها شوم. به من کمک کرد تا بتوانم بهتدریج رها شوم و هویت دوباره خود را بیابم؛ هویتی که اعتیاد از من گرفته بود. این وادی آموخت که تنها راه خروج از تاریکی، تزکیه، پالایش و خودشناسی است و انسان با خدمت خالصانه و آموزش، مانند رودخانه جاری میشود.
در دوران اعتیاد، هر کاری را که آغاز میکردم نیمهکاره رها میکردم و هیچگاه به پایان نمیرساندم و ضربههای زیادی از این بابت میخوردم. اما در کنگره تلاش کردم خدمتی را که به من میسپارند به بهترین شکل انجام دهم. انسان میتواند در کنگره صفات منفی خود را بهتدریج کاهش دهد و صفات مثبت را افزایش بخشد. این وادی همچون شمشیری دو لبه است؛ هم هشدار میدهد و هم امید، هم مرگ و هم زندگی را گوشزد میکند. فهمیدم اگر توانستهام اعتیادم را درمان کنم، این شادی از درون برمیخیزد و عمیق است؛ زیرا اعتیاد سالها گریبانم را گرفته بود. من روشهای دیگر مانند سمزدایی را تجربه نکردم، اما قرار گرفتن در کنگره و درمان بدون آسیب، به دلیل فرمانبرداری از راهنما و خدمتگزاران بود. سیدیهایم را مینوشتم و در سفر اول از راهنمای خوبم، آقای حمزه، آموزشهای بسیاری گرفتم.
میخواهم بگویم رهجویانی که وارد کنگره میشوند، راه درمان همین است و شما مسیر درستی را انتخاب کردهاید. بسیاری از افراد خانواده من درگیر اعتیاد هستند اما هنوز نتوانستهاند به کنگره بیایند. باید زمانش برسد تا به نقطهای برسند که من رسیدم؛ یعنی نقطه تخریب اعتیاد. اگر فرد به آن نقطه برسد و وارد کنگره شود، درمان و حال خوب اتفاق میافتد و بدون مواد میتواند در جامعه با حال خوب زندگی کند؛ حالی که در جای دیگر یافت نمیشود.
من همیشه تصور میکردم توان انجام بسیاری از کارها را دارم، اما در کنگره فهمیدم نتیجه درمان من حاصل بذرهایی است که دیگران کاشتهاند و با خدمت خود زمینه درمان مرا فراهم کردند. این خدمتها همچنان در زندگی آنان جاری است.

تایپ:محمدرضا خ لژیون یازدهم
عکس،ویرایش و ارسال:مرزبان خبری مسافر مجید
- تعداد بازدید از این مطلب :
42