شال نارنجی شما رنگی از انرژی، حضور و اعتماد دارد؛ رنگی که از دور هم دیده میشود و مثل لبخندی روشن، فضا را گرمتر میکند. این شال، نشانهٔ آمادگی و همراهی شما است؛ اینکه در هر جمعی میدرخشید و با رفتار آرام و نگاه مهربانتان، احساس امنیت و نظم میبخشید. امیدوارم این رنگ زیبا همیشه یادآور درخشندگیِ شخصیت شما باشد؛ درخششی که نه از پارچه، بلکه از وجودتان میآید.
.jpg)
راهنما همسفر وجیهه
برای این خدمت بلا عوض خداوند را سپاس میگویم؛ اگر بخواهم نگاهی به قبل از ورودم به کنگره بیندازم، باید بگویم آنزمان مانند مردهای متحرک، ناامید و منفیگرا بودم؛ حس میکردم خدا هم از من ناراضی است و میخواست زندگی بهتری داشته باشم؛ من را به عمق تاریکیها برد و بعد ذره ذره روشنایی را نشان داد. مفهوم ناامیدی را حال میفهمم، فکر میکردم انسان مذهبی هستم و تنها با دعا مشکلاتم حل میشوند اما وقتی مشکلم حل نمیشد میگفتم خدا من را فراموش کرده است.
در اوج ناامیدی و تاریکی به وسیله یکی از اقوام، کنگره۶۰، به من معرفی شد، اما باز هم میگفتم: اینجا چه کاری برای من میتوانند انجام دهند، من که مصرفکننده نیستم مصرفکننده شخص دیگری است، چرا باید به کنگره بیایم. در ابتدا به خاطر فرزندانم وارد کنگره۶۰، شدم که آنها هم درگیر این مسئله نشوند، در ادامه دیدم خود من هم مشکلاتی دارم که باید ابتدا آنها را حل کنم، درواقع همان خودشناسی که امروز در جهانبینی کنگره۶۰، یاد گرفتم.
حال متوجه شدهام که هیچ مشکلی یک شبه حل نمیشود؛ مشکلات یک همسفر مانند روشDST، ذرهذره و پلهپله حل خواهد شد، نمیگویم مشکلات نیست، مشکلات هستند، اما امروز یاد گرفتم با جهانبینی کنگره چگونه با مسائل روبهرو شوم و ناامید نباشم، زیرا برای هر مشکلی راهی وجود دارد و ما فقط باید تفکر و حرکت کنیم.
خداوند فرصتی دیگر به من عطا نمود تا بتوانم به انسانهای دردمند و ناامید خدمت کنم و آموزش بگیرم، این آموزشها برای این است که یادم بماند از کجا به کجا صعود کردم. امیدوارم هر شخصی که در این مسیر خواستار خدمت است، به خواسته قلبی خود برسد؛ از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان تشکر میکنم این بستر را برای ما فراهم کردند تا انسانی ناامید به دنیای روشنایی صعود کند؛ همچنین از خدمتگزاران سایت، ایجنت و مرزبانان شعبه شفا، راهنما همسفر احترام و راهنمای تازه واردین همسفر مریم سپاسگزارم.
.jpg)
راهنما همسفر ملیحه
خداوند را بسیار سپاسگزارم که اجازه خدمت به بندگان را به من داد تا هم آموزش بگیرم و هم حال خوش و آرامش را تجربه کنم. دیدن آقای مهندس، خانم آنی و انسانهایی که همه به شوق خدمت به خلق از شهرهای مختلف آمده بودند و همه مانند فرشتگان، سفید پوش و پر از حس خوب و سرزندگی بودند، بسیار لذت بخش بود.
همه آمده بودند تا مفهوم این جمله را کاربردی کنند «دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم تا دیگران بخورند.» هنگام دریافت شال حس و حال بسیار متفاوتی داشتم هم حس شادی و شعف دریافت شال از دستان پرمهر آقای مهندس را احساس کردم، هم حس سنگینی بار مسئولیت راهنمایی را.
امیدوارم بتوانم این خدمت را در چهارچوب قوانین کنگره۶۰، به درستی انجام دهم، از آقای مهندس سپاسگزارم که این بستر را برای ما مهیا نمودند، از راهنما همسفر شفیعه ممنونم که من را در این مسیر راهنمایی کردند.

در شالتان، آفتاب تابان است
راهها با حضورتان روشن و تابان میشوند 🧡
ویرایش: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم) دبیر سایت
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر شفیعه (لژیون چهارم) نگهبان سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
24