English Version
This Site Is Available In English

صفحه من سفید زندگی‌ام را چگونه ترسیم خواهم کرد؟ با مصرف مواد مخدر و ضد‌ارزش‌ها یا انجام ارزش ها ؟(نمایندگی یاس اصفهان)

صفحه من سفید زندگی‌ام را چگونه ترسیم خواهم کرد؟ با مصرف مواد مخدر و ضد‌ارزش‌ها یا انجام ارزش ها ؟(نمایندگی یاس اصفهان)

دهمین جلسه از دوره شصت و پنجم سری کارگاه‌های آموزشی - خصوصی خانم‌های مسافر و همسفر نمایندگی یاس اصفهان، با استادی راهنما مسافر مریم، نگهبانی مسافر لیلا و دبیری مسافر سحر، با دستور جلسهٔ «وادی دهم و تأثیر آن روی من»، روز شنبه ۸ آذرماه ۱۴۰۴، رأس ساعت ۱۳:۳۰ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

سلام دوستان، مریم هستم یک مسافر.

خداوند را شاکرم که امروز اذن حضور در این جایگاه را به من داد. از ایجنت عزیز، کادر مرزبانی و نگهبان گرامی، تشکر می‌کنم که فرصت خدمت را به من دادند. دستور جلسه این هفته «وادی دهم و تأثیر آن روی من؛ صفت گذشته در انسان؛ صادق نیست، چون جاری است.» در ادامه، تولد یک سال رهایی خانم معصومه را در کنار هم جشن می‌گیریم.

وادی به معنای «آبادی» است. آقای مهندس باتدبیر و الهام از کلام‌الله، مسیر ارزشمندی را برای ما ترسیم کرده است. از ایشان سپاسگزارم که با کمک وادی‌ها، راه‌ورسم صحیح زندگی‌کردن را به من آموختند. چهارده وادی، چهارده گذرگاه هستند که اگر از آن‌ها عبور کنم و آموزه‌هایشان را در زندگی خود به کار بگیرم، می‌توانم به صلح و آرامش برسم.

ابتدا باید بدانم صفت چیست؟ تمام مخلوقات جهان هستی یک صفت دارند. برای مثال به موجودات یا گیاهان می‌توان گفت: گل زیبا، شیر یا ببر درّنده اما در انسان، صفات متغیر هستند؛ زیرا انسان جاری است و هر لحظه می‌تواند از پایین‌ترین نقطه به بالاترین مرحله صعود کند یا برعکس سقوط نماید. این وادی مثل شمشیری برّنده است؛ مرگ و زندگی را در خود جای‌داده است، زنده را از دل‌مرده و مرده را دل‌زنده بیرون می‌کشد.

در وادی دهم آموخته‌ام؛ می‌توان در بهشت هم زندگی کرد. سال‌ها با خود فکر می‌کردم آدمی بدبخت و بیچاره هستم و همهٔ اتفاقات بد فقط سراغ من می‌آیند، دلیلی جز وجود تاریکی در من نداشت. در کنگره ۶۰ آموزش گرفته‌ام با اختیار، می‌توان خود را به بالاترین سطح از انسانیت رساند. خداوند وقتی انسان را آفرید، او را بر سر دوراهی قرارداد و فرمود: می‌توان به‌سوی فسق و فجور حرکت کرد یا به سمت نور و روشنایی پیش رفت.

صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است، هیچ‌کس مجبور نیست در جهنم درونی خود بماند و همیشه راهی برای رفتن به سمت روشنایی وجود دارد. در وادی دهم آمده است که؛ سرنوشت افراد به خواست خودشان رقم خواهد خورد و نکته حائز اهمیت این است که خواسته من چه هست و صفحه سفید زندگی‌ام را چگونه ترسیم خواهم کرد؟ با حرکت به‌سوی سیاهی‌ها، مصرف مواد مخدر و ضد‌ارزش‌ها یا برعکس با گام‌های درست به سمت ارزش‌ها؟

همچنین وادی دهم به من امید می‌دهد در هر نقطه‌ای که اراده و خواست من باشد، می‌توان مسیر را تغییر داد و به سمت ارزش‌ها حرکت کرد. طبق فرمایشات بسیار زیبای آقای مهندس در سی‌دی «بادبادک‌باز»، شما در تبدیلات هستید؛ یعنی من هر لحظه در زندگی در حال تغییر، تبدیل و ترخیص هستم و در هر نقطه‌ای می‌توانم جهت حرکت خود را عوض کنم و اگر انسان بدی هستم، انسان خوبی شوم یا اگر مصرف‌کننده هستم، می‌توانم به درمان برسم؛ چون جاری هستم.

نکتهٔ مهم دیگری که در فرمایشات آقای مهندس آمده است؛ اضداد است. زندگی ما با اضداد کامل می‌شود و بهترین راه برای بازگشت و تبدیل صفات بد گذشته به صفات خوب، چیزی جز تزکیه و پالایش نیست؛ یعنی دوری از ضد ارزش‌ها و حرکت به سمت ارزش‌ها، و باید دانست با تفکر سالم و ایمان، حس و عقل نیز به‌سلامت می‌رسند و می‌توان به عشق واقعی که در وادی چهاردهم ذکر شده، دست‌یافت.

سخنان استاد در مورد تولد یک سال رهایی مسافر معصومه:

این تولد را در رأس به آقای مهندس، خانواده محترم ایشان، دیده بان خانم مونا، اسیستانت های محترم شعبه یاس به ویژه راهنمای خوبم خانم مریم و خانم پریسا تبریک عرض می کنم. همچنین به ایجنت محترم، کادر مرزبانی و همسر و دختر گل ایشان شاد باش و تهنیت می گویم.

روزی که خانم معصومه وارد لژیون من شد، حال بسیار بدی داشت و صرفاً برای تفریح آمده بود تا خودش را محک بزند و ببیند آیا می‌تواند یا نه! و همیشه گلایه و شکایت داشت؛ ولی با خواست خودش ماند.اگرچه ابتدا آمده بود تا راهی برای ورود همسرش پیدا کند، اما به خانم معصومه عزیز گفتم: “ خودت بیا، وقتی به درمان رسیدی، راه همسرت هم به کنگره ۶۰ باز خواهد شد.” او بااراده خود ماند و به حال خوب رسید و پس از رهایی، راه همسرش نیز به کنگره ۶۰ باز شد و اکنون در حال سفر است.

خانم معصومه بسیار خوب حرکت کرد. با اینکه دو شیفت کار می‌کرد و مسئولیت خانواده بر عهده‌اش بود، رهجوی بسیار منظمی بود و سی‌دی‌هایش را به‌موقع می‌نوشت و سریعاً ۳۰ سی‌دی خود را تحویل داد. ان‌شاءالله بماند، مثل قبل خدمت کند و همیشه حال خوب و خوشی داشته باشد.

پیام تولد:

خانم معصومه؛

قلّه و فتح آن، چندان اهمیتی ندارد؛ اما نشانی از خویش در آن مکان گذاشتن، مهم است.
یکمین سال رهایی‌تان پر شگون باد.          مسافران و همسفران کنگره ۶۰

خواسته‌ها؛

خواسته‌ اول: در دل بیان کرد.
خواسته‌ دوم: امیدوارم تمام مصرف‌کنندگان دنیا با کمک کنگره ۶۰، به درمان برسند.

اعلام سفر:

راهنما: خانم مریم - آنتی ایکس مصرفی: تریاک - روش درمان: DST_ داروی درمان: OT_ مدت سفر: ۱۲ ماه و ۲۶ روز - مدت رهایی: یک سال و ۲ ماه و ۱۳ روز - ورزش در کنگره: بدمینتون 

صحبت‌های مسافر معصومه:

سلام دوستان، معصومه هستم یک مسافر.

از آقای مهندس سپاسگزارم که این بستر را برای من فراهم کردند تا به درمان برسم. از ایجنت عزیز و کادر مرزبانی قدردانی می‌کنم. از راهنمای تازه‌واردین خود، خانم آوین که با صحبت‌های ایشان من در کنگره ۶۰ ماندگار شدم، کمال تشکر را دارم. همچنین تشکر ویژه خدمت خانم مریم عزیز دارم که آموزش‌های ایشان باعث دلگرمی من شد. از خانم آسیه متشکرم که با راهنمایی‌های خود به من کمک کردند. از خانم ام‌البنین دوست خوبم که همراه من بودند بسیار ممنونم.

از همسرم که در زمان مصرف، مواد مصرفی خود را به من می‌داد تا خمار نمانم کمال تشکر را دارم. من و همسرم هر دو مصرف‌کننده مواد مخدر بودیم. او مشتاق بود که در این تولد حضور داشته باشد، اما امکان آن فراهم نشد. اذن کنگره ۶۰ برای من از درون تاریکی‌ها صادر شد. روزی روزگاری همسرم دو کتاب به من هدیه داد، یکی «کتاب عشق» و دیگری «کتاب ۶۰ درجه زیر صفر».

آن زمان ذهنم در حدی درگیر مصرف مواد مخدر بود که فکر کرده بودم این کتاب‌ها را آورده است تا با برگه‌هایشان لول درست کنم. همسرم گفت: مردم با این کتاب‌ها ترک می‌کنند. من با تعجب پرسیدم: مگر کسی با خواندن هم ترک می‌کند؟ گفت: حالا تو بخوان و ببین چه چیزی داخل آن نوشته شده است.من با خواندن دو کتاب، تمایل به حضور در کنگره ۶۰ را پیدا کردم و باهدف باز شدن راه و درمان همسرم، به کنگره ۶۰ آمدم. ازآنجاکه از ساعت فعالیت شعبه یاس مطلع نبودم، چندین بار پشت در منتظر ماندم تا درنهایت موفق شدم.

من بزرگ‌شدن و مدرسه رفتن دخترم را ندیدم. هم‌زمان دو شیفت سرکار می‌رفتم و مصرف می‌کردم. دخترم همیشه گلایه می‌کرد و می‌گفت: بعد از تمام‌شدن مدرسه مادر بچه‌ها به دنبالشان می‌آیند، چرا تو دنبال من نمی‌آیی؟من همیشه بهانه‌جو بودم و می‌گفتم سرکار هستم و وقت ندارم. دخترم بزرگ‌تر شد و به من گفت: من اگر ازدواج کنم می‌خواهی به مصرف خود ادامه دهی و قصد درمان نداری؟ خارشکر راهم به کنگره ۶۰ باز شد و اعتیاد را ادامه ندادم. امیدوارم من را ببخشد و برایش بهترین‌ها را آرزو می‌کنم. ممنون که به صحبت‌های من گوش کردید.

تایپ: مسافر راضیه - لژیون نوزدهم - نمایندگی یاس اصفهان
ویرایش: مسافر منا - لژیون بیست و یکم - نمایندگی یاس اصفهان
عکس: مرزبان خبری مسافر مهری
بازبینی و ارسال:همسفر فاطمه
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .