جلسهٔ دوم از دورهٔ سوم کارگاههای آموزشی خصوصیِ همسفرانِ کنگرهٔ ۶۰، نمایندگی بوئینزهرا، با استادیِ راهنما همسفر نازنین، نگهبانیِ همسفر زهرا و دبیریِ همسفر معصومه، با دستور جلسهٔ وادی دهم:«صفت گذشته در انسان،صادق نیست،چون جاری است »، در روز یکشنبه،نهم آذرماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کارکرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
در ابتدا از همسفر الهه و گروه مرزبانی تشکر میکنم، همچنین از نگهبان که امروز اجازه دادند در این جایگاه بتوانم مشارکت داشته باشم. چقدر نگاههایتان زیباست و چقدر جمع پرانرژی، با عشق و محبتی دارید. این هم بهخاطر وجود کنگره ۶۰ میباشد. این عشق و محبت آنقدر گرم و خالص هست که به تعداد برنمیگردد؛ به آن پیوند محبت برمیگردد.
خدا را شکر میکنم، بهخاطر اینکه توفیق داده شد در کنگره ۶۰ حضور داشته باشم و امروز هم در این مکان باشم و آموزش بگیرم. دستور جلسه امروز در مورد وادی دهم هست که میگوید: «صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است.» خوب، همین تیتر اول وادی مشخص میکند که میگوید هیچچیز و ویژگی در ما ثابت نیست و قابلتغییر است.این هم به این دلیل هست که انسان جاری است و این جاری بودن فقط به انسان برنمیگردد. هستی هم از این قانون تبعیت میکند، ولی یک مدل دیگر. برای مثال: همین شبوروز را که داریم میبینیم، گذر فصلها و آب رودخانهها در جریان و حرکت هست. این جاری بودن را دارد به ما نشان میدهد.
اما در کنگره اینگونه به ما میگوید: روز اول که ما به کنگره آمدیم بهخاطر اعتیاد مسافرهایمان بود. درست است که اعتیاد، صفتهای مخرب و منفی زیادی را به ما انتقال میدهد و در درون ما ایجاد میکند، اما کنگره این فرصت را به ما میدهد که ما بتوانیم صفات مخرب را از خودمان جدا کنیم و بِکَنیم. اما این یک شرط دارد؛ شرطش این است که کلید آن را پیدا کنیم. اما آن کلید در کنگره ۶۰ چیست؟ برای همه موارد، تزکیه و پالایش است.
اما نکته جالب اینجاست که اگر من بخواهم تزکیه کنم باید اول تفکر کنم و اگر تفکر نداشته باشم امروز در وادی دهم قرار نمیگیرم. در واقع وادی دهم این را به من میگوید: وقتی که من الان در این نقطه هستم و در هر نقطهای از زندگی که قرار دارم، حتی اگر در تاریکترین نقطه زندگیام هستم، محکوم به بودن در آن تاریکی نیستم؛ میتوانم صفت خودم را تغییر دهم، فقط کافی است تا حرکت کنم و آن خواسته در من باشد.
خوب، حیوانات نیز خواسته دارند؛ اما خواستهٔ انسان چه تفاوتی با خواسته حیوانات دارد؟ همانطوری که در نفس امّاره میگوید: خواستهاش برایش ارجحیت دارد که اگر خطر در کمینش باشد، نمیآید و به آن خطر اکتفا کند و بگوید؛ چون که خطر هست من به سمت غذا نروم و گرسنگیام را رفع نکنم. ولی انسان این شکلی نیست؛ اگر خطر در کمینش باشد، ترس برای او اولویت دارد تا آن نیازِ گرسنگی و این باعث میشود که آن جاری بودن متفاوت باشد با حیوانات و خواسته انسان، به دلیل وجود اختیاری که به انسان داده شده، خیلی مهم هست.
خداوند به ما اختیار داده است تا ما راه درست یا غلط را انتخاب کنیم. این نیست که بگوییم همیشه ممکن است ما در راه درست باشیم تا ابدیت یا تا ابدیت در راه منفی باشیم. ما در هر نقطهای که باشیم، چه در راه مثبت باشیم اگر بخواهیم در آن نقطهای که هستیم تکبر داشته باشیم، غرور داشته باشیم، همان باعث میشود که زمینه منیت ما فراهم شود و در نهایت به مسلخ کشیده شویم. میتوانیم در تاریکترین نقطه در اعتیاد باشیم؛ ولی با آموزش میتوانیم خودمان را از نقطه تاریکی به روشنایی برسانیم. این هم بهخاطر صفت اختیاری است که در انسان وجود دارد.
اما نکته جالبی که این وادی دارد برای ما مطرح میکند این هست که انسان اگر میخواهد صفت خود را تغییر دهد باید حسش را تغییر دهد و این تغییر حس خیلی هم راحت نیست. همانطور که گفتم: اولین قدم برای تزکیه تفکر هست، آن هم تفکر سالم؛ و تفکر سالم در ادامه عمل سالم را به ارمغان میآورد و عمل سالم، حس سالم، عقل سالم را و عقل سالم، عشق سالم را در بر دارد و این زنجیره بههمپیوسته است و اینجوری نیست که ما در وسط راه بخواهیم تسویه کنیم و یکسری موارد را در نظر نگیریم. باید تکتک این پلهها را آن هم بهمرورزمان طی کنیم تا بتوانیم به آن نقطه که باید برسیم.
و نکته جالب برای خود من این است که در کتاب ۶۰ درجه در مورد فرمان عقل صحبت شده است که این فرمان عقل یکمرتبه اتفاق نمیافتد. درست است که آقای مهندس میگویند: هر وقت من فلان کار را میخواهم انجام دهم «شو شود» اتفاق بیفتد، ولی این به یک شرط است. فرمان، قبل از اینکه واژه عربی و فارسی با همدیگر ادغام شوند، «پَرمــان» بوده است. خصلت پَر چیست؟ سبکی. میگوید: اگر من بخواهم به عشق سالم، به عقل سالم، به هر کدام از اینها بخواهم برسم باید مثل پر سبک باشم. من میخواهم تزکیه شوم، میخواهم به فرمان عقل برسم؛ با فشار و زور و تقلّای اضافی نمیشود. باید حرکت کنم، اما بازور زدن نمیشود. حتی رهایی مسافرهایمان بهزور به دست نمیآید. ما باید تلاش بکنیم؛ در زمان خودش آن فرمان به ما داده شود. فرمان زمانی صادر میشود که من پذیرش آن اتفاق را داشته باشم.
و تکتک شماهایی که امروز روی این صندلی نشستهاید، روزی که وارد کنگره شدید و یا حتی قبل از کنگره اصلاً فکر نمیکردید که مسافرها یک روزی بتوانند درمان شوند. واژه درمان برایمان غریب بود و میگفتیم: خیلی هنر داشته باشند ترک میکنند، آن هم دو تا سه ماه و دوباره برگشت میکنند.اما در اول وادی هم امید میدهد هم هشدار. هشدار از این بابت است که میگوید اگر در راه درست هستی، ممکن است برگردی به سمت منفی و امیدی هست، امید میگوید: تو در تاریکی هستی و یک روز میتوانی روشنایی را تجربه کنی.
و در نهایت، اینگونه نیست که بگوییم راه نجات برای ما بسته است و ما هیچوقت نمیتوانیم روی خوش زندگی را ببینیم، لبخند را ببینیم، وضعیت مالی خوبی داشته باشیم. همهٔ اینها اتفاق میافتد، اما ذرهذره، مثل همان زنجیرهای که به شما گفتم، ذرهذره و بهمرورزمان اتفاق میافتد و من میتوانم به آن قدرت تشخیص برسم و بتوانم رهایی را تجربه کنم.
در آخر این را میگویم که برای به تعادل رسیدن به آن نیروی بیرونی که همهٔ ما داریم، میبینیم که منِ نازنین بسیار قوی هستم و باید اول درونم را قوی کنم. این قویبودن باز برمیگردد به همان تغییر صفت. همه شما میتوانید یک روزی راهنمای خیلی قوی شوید که کلی رهجو را پرورش دهید. میتوانید بچههایی که مشارکت نمیکنند را از آنها بخواهید که مشارکت کنند و این برمیگردد به آن خواستهٔ من و اینکه چقدر من در این مسیر تلاش کنم و در نهایت این فرصت را بدهم که خداوند فرمان را برای من صادر کند و آن اتفاق برای من بیفتد.
همهٔ آدمها نمیتوانند در همین سال اول که رهایی گرفتند راهنما شوند یا خدمتی را تجربه کنند؛ این بهمرورزمان اتفاق میافتد و انشاءالله تکتکمان امیدی باشیم در جهت تکامل بخشیدن به خودمان؛ مانند آن رودخانه باشیم که برای زندگی بخشیدن است، نه اینکه بخواهد سیلابی بشود یا ویرانی به وجود بیاورد.
.jpg)
مرزبان کشیک: همسفر سمیه
تایپ و ویرایش: همسفر فریبا، رهجوی راهنما همسفر آمنه (لژیون دوم)
عکس: همسفر منیره، رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون اول)
ویراستاری و ارسال: همسفر مینا، رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون اول)، دبیر سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
48