جلسه پنجم از دوره سوم سری کارگاههای آموزشی کنگره ۶۰ ویژه مسافران نمایندگی کارون در روز یکشنبه به تاریخ نهم آذرماه ۱۴۰۳ با استادی مسافر آرمان، نگهبانی مسافر سهند و دبیری مسافر مجید با دستور جلسه" وادی دهم و تأثیر آن بر روی من " در ساعت ۱۷:۰۰ برگزار شد.

سخنان استاد:
سلام دوستان، آرمان هستم مسافر؛ خیلی خوشحالم که در کنگره ۶۰ هستم. خدا را شکر میکنم که اینجام و از آموزشهای کنگره استفاده میکنم. بابت همه چیز سپاسگزارم؛ بابت وجود کنگره که از وجود آقای مهندس است. واقعاً آموزشهای مهندس برای منی که در تاریکی بودم، امروز که در کنگره ۶۰ هستم، فقط وقتی نگاه میکنم به زندگیم، میبینم تمام وعدههایی که به من داده شد و تمام آموزشهایی که به من داده شده، دارم استفاده میکنم و حالم خوب است. در دستور جلسهی این چهارشنبه، آقای مهندس صحبت میکرد و مثال خیار و خیار شور را زد. همیشه خودم در صحبتهایم همین را میگفتم. من جاهای زیادی را برای اینکه مواد مخدر استفاده نکنم تجربه کردم و روشهای متفاوتی را در زندگیم دنبال کردم و هیچوقت موفق نبودم؛ حتی زمانهایی که فکر میکردم موفقم، موفق نبودم. یادم هست فکر میکنم هفده سالم بود که گفتند تو باید خودت را به عنوان معتاد معرفی کنی؛ حتی زمانی که مواد مخدر استفاده نمیکردم، این واژه برایم خیلی سخت و غیرقابل گفتن بود. یادم هست یک بار در کمپ بودم و وقتی گفتند باید خودت را معتاد معرفی کنی، هرچند میگفتم من مصرفکننده نیستم، معتاد نیستم، اما گفتند باید خودت را معرفی کنی تا فراموش نکنی معتاد بودی. در کنگره ۶۰ الان مهندس خیلی قشنگ میگفت: «آن موقع من میگفتم تو یک خیار بودی که تبدیل شدی به خیارشور!» آقای مهندس قشنگ برای من همه چیز را باز کرد. الان که نگاه میکنم، ارزش خیار شور خیلی بیشتر است و آن شخصی که خیار میشود باید مراحلی را در زندگیش بگذراند و از یکسری مراحل عبور کند تا ارزشش بیشتر شود.
مهم نیست که در گذشته چه اتفاقهایی برای من افتاده. من تمام آن تاریکیها را باید تجربه میکردم تا بتوانم کنگره ۶۰ را پیدا کنم. یعنی گذشتهی من و تاریکیهای من حاصلش شده امروزِ روشنایی کنگره ۶۰. و نباید خودم را بابت گذشتهام شلاق بزنم؛ اینکه مشکل داشتم، مصرف مواد مخدر داشتم یا زندگیام را از بین بردم. مهندس میگفت صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است. هیچ چیز به همین شکلی که هست نمیماند، همه چیز در حال تغییر است. خود من وقتی وارد کنگره ۶۰ شدم، الگوهایی را که میدیدم باور نمیکردم. میگفتم یا اینها با من فرق میکنند یا من با اینها فرق میکنم. فکر میکردم یک چیزی این وسط هست. اما دیدم نه، اگر خودم بخواهم و حرکت کنم و عمل کنم و در مسیر باشم، همهچیز عوض میشود. آن چیزی که فکر میکردم نمیشود، میشود. فقط کافی است خودم بخواهم و حرکت کنم. من باور نمیکردم که در کنگره درمان به این راحتی شکل بگیرد. یعنی اگر به من میگفتند یک مصرفکننده بیاید با آن حال خراب و بعد از ده، یازده ماه با حالی خوب اوج بگیرد و زنده شدن خودش را ببیند، باور نمیکردم. اینها غیرقابل باور است، اما همه از معجزات کنگره ۶۰ است. من باید قدر این جایگاهی که الان در آن هستم را بدانم. و این را هم بدانم که اگر امروز هر جا هستم و اگر در زندگیم داشتههایی دارم، همهاش از کنگره ۶۰ است. باید مواظبت کنم که این داشتهها را از دست ندهم. این طور نباشد که فکر کنم همه چیز تمام شده؛ حالا درمان شدهام و دیگر نیازی نیست بیایم یا سیدی بنویسم یا آموزش بگیرم. اصلاً اینطور نیست. همانطور که میگوید صفت گذشته در انسان جاری است، من هم اگر مراقبت نکنم ممکن است همهچیز را از دست بدهم. داشتن و نگهداشتن این حال خوب تلاش و مراقبت میخواهد.
کنگره ۶۰ خیلی بزرگتر از آن چیزهایی است که من بتوانم در سه دقیقه، پنج دقیقه یا ده دقیقه دربارهاش صحبت کنم؛ حتی اگر روزها هم صحبت کنم، باز کم میآید. با توجه به مقطع رهایی خودم و جایی که هستم، مبحث کنگره ۶۰ بسیار فراتر از اینهاست و درمان اعتیاد یا قطع مصرف کوچکترین چیزی است که در کنگره ۶۰ اتفاق میافتد. من بیشتر از این صحبت نمیکنم. از اینکه در جمع شما دوستان هستم واقعاً احساس خیلی خوبی دارم. امیدوارم همیشه بتوانم در کنار شما باشم.

گروه سایت نمایندگی کارون
- تعداد بازدید از این مطلب :
10