انسان زمانی قادر است به توحید و یگانگی برسد که در وادی عشق قرار بگیرد؛ عشقی که باید با تمامی ذرات وجودش آن را درک کند و بر مبنای آگاهی و دانش به این مقام برسد. عینالقضات همدانی میگوید: «اگر عشق خالق نداری، عشق مخلوق مهیا کن.» سودای عشق از زیرکی جهان بهتر ارزد و دیوانگی عشق، بر همه عقلها افزون باشد.
حافظ هم میفرماید:
«بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم،
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم،
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد،
من و ساقی بههم سازیم و بنیادش براندازیم.»
در وادی چهاردهم، مفهوم عشق کاملاً شکافته میشود. عشق یعنی گذشتن از خویش. آیا میتوانید از خودتان بگذرید؟ همینطور نمیشود خود را عاشق دانست؛ اصلاً امکانپذیر نیست. عاشق بودن، به آن مفهومی که معجزه است؛ یعنی گذشتن از خویش و توانایی چشمپوشی از منافع خود. اگر به آن مرحله از عشق برسی، میتوانی در بیکران پرواز کنی.
پایه عشق بر مبنای دانایی و آگاهی است و در رسیدن به آن، هیچ نقطهای کور نیست. باید با ظرافت و آگاهی از خود گذشت و به وادی عشق رسید. باید تفکر کرد و دانست که آیا میتوانی از وقت ارزشمند خود به دیگران بدهی؟ گاهی حتی قادر نیستیم چند کلمه زبانی محبت و قدردانی را نثار دیگران کنیم؛ نه پولی میخواهد، نه سرمایهای. محبت عصاره جان هر انسان است؛ آیا هر شخص میتواند از این عصاره به سهم خود بپردازد؟ اگر این کار را انجام دهد، او عاشق است.
اصلاً ما به دنبال چه هستیم؟ ما محبت و عشق را نفهمیدیم! عشق دو مفهوم دارد: عشق خاص و عشق عام. اکثر ما عشق را فقط در مفهوم خاص آن، یعنی عشق مخلوق به مخلوق، درک کردهایم و نه در مفهوم عام.
اگر انسانهای انساننما بخواهند در اندیشه ما خللی ایجاد کنند، چه باید کرد؟ شما نمیتوانید به حشراتی که کارشان خرابکاری است چیزی بیاموزید؛ زیرا از جنس شما نیستند. نکته مهم این است که قبل از شروع آموزش نمیتوان تشخیص داد چه کسی انسان است و چه کسی انساننما. باید به این افراد چندین مرتبه فرصت داد تا شاید از خواب گران بیدار شوند؛ اگر نخواستند، باید رهایشان کرد تا روزی نقطه تفکرشان بیدار شود.
باید از افرادی که از مرکز گریزان هستند فاصله گرفت. اگر میخواهید آموزش دهید، باید چهارچوب مشخص باشد؛ این قانون و جزئی از تشکیلات ماست. بنابراین ما باید کلمات را کنار هم بچینیم و دانهای که میکاریم را طوری بکاریم که کسانی که از مرکز گریزان هستند، یعنی انسانهای منفی، خودبهخود از ما دور شوند و به دنبال کار خود بروند.
بدون عشق نمیتوان از عشق سخن گفت. اگر انسان چیزی را در درونش نداشته باشد و درباره آن صحبت کند، کلامش اثرگذار نخواهد بود. در مشارکتها نیز خوانده میشود که هر شخص باید از تجربه و دانش خود سخن بگوید، و این بسیار زیباست.
عشق با محبت آغاز میشود و یکمرتبه به وجود نمیآید. اگر ناگهانی پدیدار شد، قطعاً پیشینهای دارد؛ اما اصولاً عشق ذرهذره شکل میگیرد. عشق فقط یک معنا را میرساند: انفجار باروت.
منبع: وادی چهاردهم
نویسنده: راهنما همسفر سمانه( لژیون چهارم )
رابط خبری: همسفر سلیمه راهنمای تازهواردین
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر ناهید(لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فاطمه(لژیون دوم)نگهبان سایت
همسفران نمایندگی اندیشه
- تعداد بازدید از این مطلب :
22