کنگره ۶۰ یک سازمان مردمنهاد و غیردولتی است که در انگلیسی به آن NGO میگویند. این سازمان در زمینه درمان و معالجه اعتیاد فعالیت میکند و بر این اساس بنیانگذاری شده است که فرد رهاشده از اعتیاد، به دیگر مصرفکنندگانی که هنوز در حال مصرف مواد هستند، کمک کند. کنگره ۶۰ بر مبنای این شعار تأسیس شده است:
«بیائید این آتش ویرانگر را مهار کنیم.»
محور فعالیتهای کنگره ۶۰ در درمان اعتیاد شامل آموزش، پیشگیری، مهار و راهنمایی درمان است. مؤسس و بنیانگذار جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰، جناب آقای مهندس حسین دژاکام هستند که با کمک گرفتن از تجربیات شخصی خود و الهام از ماه رمضان، متد DST (روش تدریجی) را ابداع کردند. داروی اصلی این روش، شربت OT یا اُپیوم تینکچر است.
این وادی به من ملیحه میگوید: انسان مثل آب راکد نیست، بلکه مثل یک رود جاری است؛ جریان دارد و هر لحظه در نقطهای قرار میگیرد و آن نقطه، آغازی است برای رسیدن به نقطه بعدی. نقاط بعدی ممکن است آبشار عظیمی باشد، میتواند تبدیل به رودی خروشان گردد و گاهی هم آرام آرام با تفکر کامل به حرکت خود ادامه دهد تا زمانی که به دریا و اقیانوس برسد؛ اقیانوسی که شرایط دیگری دارد و همان نفس مطمئنه است.
شهر به یکباره به طغیان دچار میگردد، اما نسیم آرام الله پس از چندی در تمامی آبادیها حاکم میشود و عظمت و سلامتی باز میآید و شما از آن بهره بیشتری میبرید.
نکته اصلی در این راه این است که انسان میتواند تغییر نماید و سرنوشتها با خواست انسانها رقم میخورند. هر چیزی بستگی به سعی و تلاش من دارد. تغییری که باعث آگاهی میشود، همراه خود رنج و درد را به ارمغان میآورد.
پلههای رسیدن به خالق، عشق بلاعوض به مخلوق است. کسانی که مجذوب رحمت قدرت مطلق میشوند به ارتقا میرسند. دستهایی که کمک میکنند، مقدستر از لبهایی هستند که دعا میکنند. آن کسی که باید بداند، میداند و آن میکند که حق میکند.
سر به سجده الله فقط تمنای دل میخواهد. کسانی که به سورچرانی مشغول هستند، مثل چهارپایانی هستند که به دنبال پاهای اضافی میگردند تا خود را محکم در زمین نگه دارند؛ مثل نابینایان در روز به دنبال شب میروند.
این وادی بسان شمشیری برنده است؛ هم هشدار میدهد و هم امید به بازگشت، هم صعود است و هم سقوط، هم مرگ است و هم زندگی، هم زنده را از درون مرده خارج میکند و هم مرده را از درون زنده. در کل، همه اینها نشانههای رحمت، لطف و بخشندگی خداوند در مسیر زندگی انسان است و خطوط اختیار را به شکلی زیبا به دست انسان میسپارد تا خودش به گونهای که میخواهد ترسیم نماید؛ چون پایان هر نقطه میتواند سرآغاز خط دیگری باشد.
در این وادی آموزش میبینیم که باید به ریسمان الهی چنگ بزنیم و بخواهیم که ما را به سمت صراط مستقیم هدایت کند. باید بتوانیم صفات زشت و ناپسند خود را به صفات زیبا و نیکو تبدیل کنیم. هیچکس نمیتواند بگوید: «از من گذشته و من در زشتیها غوطهورم و کاملاً غرق شدهام و راه نجاتی نیست». راه نجات همیشه هست؛ زیرا صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است.
همه چیز در هستی جاری و در حرکت است و هیچ چیز در هستی و ماورای آن را نمیتوانیم بیابیم که ثابت باشد و تغییر نکند؛ چون مسیر تکامل و مسیر زندگی، تغییر، تبدیل و در نهایت ترخیص است؛ از حلقهای در آفرینش به حلقهای دیگر، از آسمان به زمین و از زمین به آسمان و دوباره بالعکس، یا از آسمانی به آسمان دیگر و دوباره به زمین یا زمینی دیگر و دوباره به آسمان و بالعکس.
تغییر، تبدیل و ترخیص مثل یک پله هستند که باید یکی پس از دیگری طی شوند. وقتی حرکتی را آغاز میکنیم، اولین اتفاق تغییرات در درون من است. نگاه من به زندگی، افکار و اندیشهام و حتی جسمم آرام آرام تغییر میکند. در ابتدا شاید این تغییرات خیلی کوچک باشند، ولی به مرور زمان و ذره ذره وجودم را در بر میگیرد و وقتی ادامه پیدا کند، در عمل نشانش میدهم؛ یعنی وارد مرحله دوم که تبدیل است میشوم.
تبدیل یعنی آنچه در درون من تغییر کرده، در رفتار و زندگیام دیده میشود. نیروهای مکمل و اضداد در زندگی برای تکامل انسان ساخته شدهاند. در این مرحله تاریکیها جای خود را به روشنایی میدهند، بدیها به خوبیها تبدیل میشوند؛ زمانی که خشم به آرامش تبدیل میشود یا ناامیدی جای خود را به امید و انگیزه میدهد.
این همان لحظهای است که متوجه میشوم در مسیر درستی قدم گذاشتهام. با صبر و ادامه حرکت به مرحله سوم یعنی ترخیص میرسم. طبق مثلث تغییر، تبدیل، ترخیص، راهی جهانهای دیگر میشوم و باید بدانم که اگر صفات و حس بد من تغییر نکند، در بعدهای دیگر هم این صفات همراه من خواهد بود و مشکلاتم بیشتر خواهد شد.
نور، صوت و حس، سه مولفهای هستند که هستی و نیستی با آنها معنا میشوند. نور در هستی فرمان میدهد و خداوند نور زمین و آسمانهاست. نور، لطیفترین چیزی است که ما در جهان خود تنها قادریم طیفی از آن را مشاهده کنیم.
اصوات وظیفهای مانند اداره مخابرات را در هستی بر عهده دارند که میتوانند اطلاعات، آگاهی و پیامها را در سطح زمین انتقال دهند. صوت به انسان میگوید: ای انسان، تو چیزی نیستی مگر آنچه خودت تلاش میکنی.
حس مانند خداوند است و در تمامی هستی و نیستی موجود و رویتناپذیر، اما همنام خودش قابل حس است. حس، اولین نیرویی است که قوه عقل را به کار میاندازد؛ حسی که ما و کلیه موجودات توسط آن هستی را درک میکنیم، با یکدیگر ارتباط برقرار میکنیم و پیامهای نور و صوت را دریافت و منتشر مینماییم. وقتی حس خوب کار کند و آرام باشد، چه شادی و شعف غیرقابل توصیفی به انسان دست میدهد: حس دوست داشتن، حس عشقورزیدن، حس یاری به انسانها و یاری به کل هستی که عبد بودن و خدمت کردن انسان با اختیار کامل را در باشکوهترین حالت به نمایش در میآورد. من میتوانم با درک این مولفهها از نار به نور برسم.
اگر حس من تغییر نکند، صفات من هم تغییر نمیکند. برای تغییر صفت گذشته، باید حس یا موجگیرنده و فرستنده را عوض کرد؛ کاری که هم سخت است و هم سهل. برای تغییر حس در جهت ارزشها فقط و فقط یک راه وجود دارد و آن هم تصفیه و تسویه یا پالایش است که در مورد انسان به آن تزکیه میگویند.
ما باید بتوانیم نفس وجودی خود را به تدریج و آرام، به کمک آموزش سالم و تجربه مفید در مسیر الهی پرورش دهیم. در مسیر کنگره ۶۰، دانایی خود را به دانایی مؤثر تبدیل کنیم تا به قدرت تفکر سالم، ایمان سالم، عمل سالم، حس سالم، عقل سالم و در نهایت عشق سالم برسیم؛ تا تمام هستی را دوست داشته باشیم و به جهان هستی و انسانها خدمت کنیم.
جناب آقای مهندس دژاکام در سیدی عشق فرمودند: عشق بدون شناخت و آگاهی مانند بذری است که در زمین نامناسب کاشته میشود. اگر ما شناخت کافی از خود، دیگران و هستی نداشته باشیم، عشق ما ممکن است به جای سازنده بودن، مخرب باشد. بنابراین عشق واقعی با آگاهی و شناخت همراه است و من را از تاریکی به روشنایی میبرد.
منابع:
سیدی عشق، جناب آقای مهندس حسین دژاکام، کتاب عشق (وادی دهم)، مقالات موجود در وبسایت رسمی کنگره ۶۰
نویسنده: همسفر ملیحه رهجو راهنما همسفر نیره (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر مهناز رهجو راهنما همسفر نیره (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی باغستان کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
25