English Version
This Site Is Available In English

هله نومید نباشی که تو را یار براند، گرت امروز براند نه که فردات بخواند؟

هله نومید نباشی که تو را یار براند، گرت امروز براند نه که فردات بخواند؟

جلسه دوم از دوره دوازدهم سری کارگاه‌های آموزشی، خصوصی کنگره ۶۰ با استادی مسافر قربان، نگهبانی مسافر ذبیح اله و دبیری مسافر مجتبی، با دستور جلسه: وادی دهم؛ صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است  روز شنبه ۱۴۰۴/۰۹/۰۸ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان قربان هستم یک مسافر

از خداوند سپاسگزارم که امروز به من اجازه داد اینجا به عنوان استاد بنشینم و از شما دوستان عزیز آموزش بگیرم، از تمام خدمتگزارانی که در این نمایندگی فعالیت می‌کنند تشکر می‌کنم. راجع به دستور جلسه؛ وادی دهم, صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است آنگونه که من متوجه شدم وقتی که می‌گوید صفت گذشته صادق نیست این صادق بودن به معنی ثابت بودن نیست، یعنی در سکون نیست، قابل تغییر است. در پیام اول وادی می‌گوید: آنانی که مجذوب رحمت قدرت مطلق می‌شوند به ارتقا می‌رسند و آنانی که به سورچرانی مشغولند نصیبی ندارند می‌فهمی که چه می‌گویم، چهارپایانی که به دنبال پاهای اضافه برای محکم تر نگه داشتن خود در زمین می‌گردند نمی‌دانند که بدون دست و پا می توان سر بر سجده الله گذاشت که آنان نمی‌دانند.

مانند نابینایانی هستند که در روز به دنبال شب می‌گردند. این وادی مطالب خیلی قشنگی دارد، در جای دیگر می‌گوید: مانند شمشیر برنده ایست که دو طرفش برنده هست، هم می‌تواند انسان را به سقوط ببرد هم می‌تواند به صعود ببرد. هم می‌تواند انسان را به ناامیدی ببرد، هم می‌تواند انسان را امیدوار کند. مطلبی که از نظر ذهن خود من ایجاد کرد این است که آن صفت‌های زشتی که من در گذشته داشتم را می‌توانم با آموزش گرفتن، با آمدن به کنگره، با گوش کردن سی دی ها و گوش به فرمان بودن، تغییر بدهم.

همین طور چرا می‌گوید؛ مثل شمشیر دودم یا مثل شمشیر دو پهلو می‌تواند هر دو طرف را ببرد؟ به خاطر این است که اگر من یک صفت خوبی را داشته باشم و بیایم وارد ضد ارزش ها بشوم، آن صفت خوب از من گرفته می‌شود. حالا اینجا این پیامی که اول وادی است می گوید؛ آنانی که مجذوب رحمت الهی می شوند، من اعتقادم این است که تک تک ما رحمت الهی شامل حالمان شده؛ وگرنه الآن روی این صندلی نبودیم، اذن اگر داده نشود برگی از درخت نمی‌افتد. ما بارها این را شنیده ایم، اذن اگر داده نشود من از درب کنگره نمی‌توانم وارد شوم.

من چند بار سفر کردم و تاکنون دو بار گل رهایی گرفته ام. بار سوم آمدم و با تمام ناامیدی شروع کردم و ادامه دادم تا به مقصود برسم. خیلی دوست داشتم روزی که استاد بودم اینجا بگویم؛ گوشی موبایلم را باز کردم یک شخصی شعری برای من ارسال کرده بود: هله نومید نباشی که تو را یار براند، گرت امروز براند نه که فردات بخواند؟ در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا، ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند، و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها، ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند. من نمی‌دانستم قرار است بیایم اینجا رها بشوم، آمدم گوش به فرمان بودم، سعی کردم آن صفت های زشت گذشته ام را کنار بگذارم آن قربان قدیمی را کنار بگذارم بیایم یک قربان جدید بسازم، حرف گوش کردم نشستم و الآن به جایی رسیده ام که می‌گویم؛ صبح که من بیدار می‌شوم بدنم دیگر نیاز به مواد مخدر ندارد. نمی‌گویم خدایا امروز کمکم کن که مواد نزنم، نمی‌گویم خدایا امروز کمکم کن دنبال ساقی و دنبال مواد فروش نروم، نه...نیازی ندارم؛ چون می‌دانم که وصل به کنگره هستم، می‌دانم که می‌آیم آموزش‌های کنگره را می‌بینم، از هیچ چیزی هم ترسی ندارم، می‌گویم من وقتی در این راستا حرکت می‌کنم، ترسی نباید داشته باشم، باید بیایم آموزش بگیرم گوش به فرمان باشم خدمت های کنگره را یکی یکی تجربه کنم تا آن صفت های زشت گذشته بتوانند تغییر کنند.  از اینکه با سکوت خود به صحبت‌های من توجه کردید، ممنونم.

تهیه، تنظیم و بارگذاری: خدمت‌گزاران سایت نمایندگی صالحی۲

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .