English Version
This Site Is Available In English

کنگره۶۰ راه درست زندگی کردن را نشان می‌دهد

کنگره۶۰ راه درست زندگی کردن را نشان می‌دهد

هفتمین جلسه از دوره دوم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره۶۰، نمایندگی میلاجرد با استادی مرزبان محترم مسافر ولی، نگهبانی مسافر رضا، و دبیری مسافر علی با دستور جلسه " وادی دهم، صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است " شنبه هشتم آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان ولی هستم یک مسافر،
از راهنمای خوبم آقا محسن و همچنین راهنمای خدمتم آقا حبیب با تمام وجود سپاس‌گزاری می‌کنم؛ چرا که تا وقتی هستی هست و عمر دارم، خود را مدیون این عزیزان می‌دانم. حال خوش، زندگی بهتر، ماندن در مسیر کنگره۶۰ و آموزش گرفتن را وام‌دار زحمات این بزرگواران هستم.

در مسیر آمدن به جلسه، با خود می‌اندیشیدم که هرچه در کنگره پیش‌تر می‌روم، بدهکاری و دین من به این راه بیشتر می‌شود؛ به قول خودمان، «مدیون کنگره» می‌شوم. این عزیزانی که امروز خدمت می‌کنند، با وجود دشواری‌های اقتصادی، کار و زندگی را رها کرده و از «شیره جان» خویش می‌گذرند تا یک شعبه پا بگیرد، جان بگیرد و رهایی رقم بخورد، حقیقتاً چه زحمات بزرگی را به دوش می‌کشند.

بی‌تردید پیش از ما نیز انسان‌های بزرگی، از جمله عزیزانی که از تهران به اراک آمده‌اند، رنجِ راه و سختی خدمت را به جان خریده‌اند تا این شعبه‌ها شکل بگیرند و ما امروز در آرامش و امنیت، آموزش ببینیم و تجربه کسب کنیم.

زمانی که برای دوستان بیرون از کنگره تعریف می‌کنم خدمت‌گزاران این مسیر هیچ حقوق و مزدی دریافت نمی‌کنند و حتی هزینه‌های رفت‌وآمد و بنزین را از جیب و زندگی خود می‌پردازند و خالصانه، با عشق خدمت می‌کنند، باورشان نمی‌شود. می‌گویند چنین چیزی وجود ندارد و خدمتِ بی‌چشم‌داشت را نمی‌پذیرند؛ اما من شاهد عشقی حقیقی و خالص در این حرکت هستم. از خداوند می‌خواهم خیر، برکت، سلامت و نگاه ویژه‌ی خود را نصیب دل‌های پاک و قدم‌های استوارشان کند و اجرشان را به نیکوترین شکل در زندگی‌شان بازگرداند.

وقتی به گذشته و دوران مصرف خود می‌نگرم، می‌بینم که از مفهوم ساده‌ی زندگی نیز بی‌نصیب بودم. هدف، علت حضور در دنیا، زندگی، خانواده و حتی پاسخ به ساده‌ترین پرسش‌ها را نمی‌دانستم. ترک‌های ناموفق، سقوط آزاد، مصرف شیره، داروهای جایگزین و بازگشت‌های پی‌درپی، همه نتیجه‌ی ناآگاهی من از علم زندگی کردن بود. حتی با خود می‌گفتم اگر بمیرم، بافور و منقل را در قبرم بگذارند تا خمار نمانم؛ و مثالِ غلطی داشتم که می‌گفتم: «لبی که به بافور خورد، با کافور شسته می‌شود»… اما با ورود به کنگره، این آموزش‌ها تمام آن توهمات را فرو ریخت و مسیرِ درستِ تغییر را پیشِ رویم گذاشت.

در رابطه با دستور جلسه «صفت گذشته در انسان صادق نیست»، دریافتم که تغییر ممکن است، اما این تغییر یک‌باره و ناگهانی نیست؛ بلکه تدریجی، حساب‌شده و برآمده از زمان، صبر و آموزش است. آقای مهندس نیز بارها گفته‌اند که تغییر باید ذره‌ذره باشد تا قابل پذیرش شود و در جان انسان بنشیند. همان‌گونه که جابه‌جایی کوه‌های اراک در یک صبح، برای ما باورپذیر نیست؛ اما تغییر یک انسان در اثر گذشت زمان، تمرین، صبر و آموزش، هرچند ابتدا محسوس نباشد، حقیقتی ممکن و شدنی است.

من نیز آموختم برای رهایی از اعتیاد و حتی دشوارتر از آن، برای اصلاح صفاتی چون غیبت، دروغ، قضاوت و دیگر ناهنجاری‌های رفتاری، باید صبر داشته باشم، در لژیون بمانم و گوش به فرمان راهنمای خویش باشم؛ چرا که او خود این مسیر را طی کرده، از گردبادها عبور نموده، افراد بسیاری را به رهایی رسانده و راه را نیک می‌شناسد.

امروز، پس از دو سال کوشش در سفر دوم، درمی‌یابم که در محیط‌هایی که غیبت، دروغ یا قضاوت جاری است، حالِ درونی‌ام ناخودآگاه مکدر می‌شود و یا باید فضا را ترک کنم یا مسیرِ گفت‌وگو را تغییر دهم. این بیداری و حساسیت درونی، ثمره‌ی حضور در نشست‌ها، مطالعه‌ی جزوات، کتاب‌ها و گوش سپردن به سی‌دی‌های آموزشی است که مرا ذره‌ذره با «علم زندگی کردن» آشنا ساخت و همچنان در حالِ ساختن است.

زندگی من حقیقتاً دستخوش تحولی عظیم شده است؛ اما می‌دانم برای رسیدن به انسان مطلوب و جدا شدن از همه صفات ناپسند، هنوز راهی دراز و تغییراتی بسیار پیشِ رو دارم.

از شما که شنونده‌ی این سخنان بودید، سپاس‌گزارم. باشد که ما نیز لایق باشیم آموزش‌ها را در عمل نشان دهیم، درست زندگی کنیم، به خویش و دیگران آسیب نزنیم و راهِ رفته‌ی خدمت‌گزاران و راهنمایان‌مان را پاس بداریم و قدر بدانیم.

ممنون که به صحبت‌های بنده گوش کردید.
تایپ: مسافر علی
عکس:مسافر مهدی
تنظیم: مسافر علی
(مسافران وهمسفران نمایندگی میلاجرد)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .