English Version
This Site Is Available In English

حس بیداری حس دل‌پذیری است

حس بیداری حس دل‌پذیری است

عشق سالم، هیچ‌گاه به نفرت تبدیل نخواهد شد؛ ولی احتمال آن است که گاهی اوقات، عشقی که ما آن را خودشیدایی مستان می‌گوییم و با شور و هیجان بوجود بیاید، به نفرت تبديل گردد. در رابطه با این موضوع گفتگویی با راهنما همسفر آذر ترتیب داده‌ایم و توجه شما عزیزان را به خواندن این مطلب جلب می‌کنیم.

راهنما همسفر آذر به همراه مسافرشان محسن با ۲۳ سال تخریب انواع مواد مخدر وارد کنگره شدند، ۱۰ماه و ۵ روز سفر کردند، مسافرشان سفرش را با اپیوم آغاز و با شربت OT به پایان رساندند با راهنمایی‌های آقای کامیار حسینی و خانم فریده رشوند امروز ۱۳سال و ۵ ماه است، که آزاد و رها هستند.


خواهش می‌کنم از تجربیات و برداشت خود از این وادی قدری برایمان صحبت کنید؟

 من هر چه در کنگره جلوتر می‌روم وادی‌ها برایم مفهوم‌شان بیشتر تغییر می‌کند آن روز که برای اولین بار چشمم به سر تیتر وادی ۱۰ خورد، یعنی صحبت ۱۵ سال پیش است. یک جور حس ترس گرفتم و امروز حس رهایی و آزادی از هر گونه بندی. به من می‌گوید حال دوران یکسان نیست. هر قدمی، هر تفکری، هر عملی، هر کرده‌ای من را به یک هدف از پیش مشخص‌شده سوق می‌دهد. گاهی پذیرش این موضوع تلخ است و گاهی شیرین، این به نوع نگاه من بسیار بستگی دارد.


لطفاً بفرمایید که حس چه نقشی در این وادی و در زندگی انسان ایفا می‌کند؟

 حس خود خواب است، حس خود بیداری است، پارادوکس این موضوع به من بستگی دارد؛ که خوابم یا بیدار. گاهی ما به ظاهر بیداریم اما آگاه بر امور نیستیم این همان خواب است. حس بیداری حس دل‌پذیری است تو از کاشت‌هایت تا برداشت‌هایت همه را حس می‌کنی گاهی از دیدنش می‌رنجی گاهی خشنودی؛ اما هر آن‌چه که حس می‌کنی بسیار در موردش رفته‌ای تا رسیده‌ای و این آن چیزی است که ما در پی آن می‌گردیم.

قدری از رابطه تفاوت شور و شعور برایمان صحبت کنید؟

 شور همان تب ِداغ است، که زود به سردی می‌نشیند و شعور یعنی؛ برداشت از هر چیزی من را به نقطه درک می‌رساند. بسیاری از باخت‌های ما بر اثر شور بوده در لحظه با هیجان تصمیم گرفتن و بعد به نقطه پشیمانی زُل زدن.

از دیدگاه شما این جمله که صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است یعنی چه؟

ما برای پدید آوردن هر صفتی در وجودمان سال‌ها در پنهان و آشکار زحمت می‌کشیم شاید زیاد متوجه نمی‌شویم، عین حرف‌زدن و نفس کشیدن می‌ماند. من برای بخیل بودن یا برای بخشنده بودن سال‌ها تلاش می‌کنم برای صفت دل‌رحم بودن یا مزدور بودن همین طور، ما برای پدیدآورندگی خودمان ساختارها را به وجود می‌آوریم بی‌آنکه متوجه باشیم؛ اما نیمی از آن‌چه هستم در خواب یا با اطلاعات غلط رقم خورده امروز که بیدار شدم و از نو می‌خواهم آذر جدیدی بسازم می‌توانم صفت‌های نامیمون را از خودم دور کنم که احتیاج به زمان زیادی دارد. 

به نظر شما چه رابطه‌ای بین وادی نهم و دهم وجود دارد؟

 وادی نهم برای من آنقدر درس دارد که نمی‌توانم در یک خط در موردش صحبت کنم نقطه تحمل من از کجا شکل گرفته که امروز در این جایگاه ایستادم و کدام صفت در من صادق نبوده که امروز توانستم مجموعه‌ای از من را به دست من بسپارد که بشود به من گفت ( آدم ).

در مورد سه کلمه کلیدی نور، صوت، حس که در این وادی مطرح شده لطفاً برایمان کمی توضیح دهید؟

کلید حس را با صوت که در آمیختیم به نور رسیدیم این شعار من است. حس را که بیدار کنی اصوات را می‌شنوی از درون هر صوت نوری نمایان است هر چه جلوتر می‌روی نور قابل لمس‌تر می‌شود. 

کدام یک از وادی‌ها در زندگی شما تأثیرگذار بوده است؟

 وادی اول. هنوز در وادی اول زندگی می‌کنم. هنوز خط‌به‌خط وادی را هر صبح بر جانِ تشنه‌ام می‌نوشانم. نظر من این است، که اگر درک وادی اول نباشد هرگز وادی‌های دیگر قابل اجرا نیستند.

کلام آخر:

 آمدم خدمت کنم به خلق خدا بی‌آنکه بخواهم بدانم جایزه‌ام در این مسیر چیست. من دنبال جایزه نبودم؛ فقط از خدا می‌خواهم که در مسیر، من را با هر آنکه از من بیشتر می‌داند مواجه کند، لباس شاگردی به تنم و گوش شنوا برایم قرار دهد تا بیاموزم. من برای آموختن آمده‌ام پس وقت غنیمت است.

مصاحبه‌گر: مرزبان همسفر پروانه
طراح‌ سؤال: راهنمای تازه‌واردین همسفر فاطمه
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون اول)
تنظيم و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون اول)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .