English Version
This Site Is Available In English

ما ترسیم‌کننده زندگی خودمان هستیم

ما ترسیم‌کننده زندگی خودمان هستیم

تیتر وادی دهم: «صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است» صفت به معنی ویژگی یا خاصیت هر چیزی است مثل؛ تخته سیاه‌، سیاه صفت تخته است صفت در جامدات و بعضی چیزها صادق است و تغییر نمی‌کند؛ اما انسان می‌تواند ویژگی خود را تغییر دهد مثل آدم چاق که می‌تواند چاقی را درمان کند؛ بنابراین انسان جاری است؛ چون هستی جاری است. همه چیز در کائنات با رحمت الهی سیراب می‌شوند و کسانی به ارتقا می‌رسند که مجذوب قدرت الهی شدند.

مطالب این وادی‌ها در کتب آسمانی آمده است؛ ولی آقای مهندس این مطالب را کمی برای ما باز کرده است ما باید به آن‌ها توجه کنیم و خودمان را اصلاح کنیم. این وادی یا این قانون مانند شمشیری برنده است، هم هشدار می‌دهد و هم امید به بازگشت می‌دهد به طور کلی این وادی لطف و بخشندگی خداوند را در زندگی انسان به نمایش می‌گذارد و خطوط اختیار زندگی را به دست خودمان سپرده است و ما ترسیم کننده زندگی خودمان هستیم. وادی دهم به انسان می آموزد  که پایان هر نقطه سر آغاز خط دیگری است همه انسان‌ها می‌توانند در هر نقطه‌ای که قرار دارند صفت‌های زشت خود را تغییر دهند و هیچ انسانی نمی‌تواند بگوید که از من گذشته، هیچ انسانی مجبور نیست تا ابد صفات خود را حفظ کند و در جهنم خودش بماند؛ بلکه هر کس می‌تواند در هر نقطه‌ای که هست صفات خود را تغییر دهد.

انسان در هر نقطه ای که قرار دارد مورد لطف و رحمت خداوند قرار می‌گیرد؛ حتی اگر فجیع‌ترین جنایت‌ها را کرده باشد اگر تصمیم به بازگشت بگیرد می‌تواند از آن بیرون بیاید و باید بداند که همیشه راه نجاتی هست. تا کسی غم را نفهمد از شادی چیزی نمی‌فهمد و نفرت در وجود ما هست تا ما از روی این نفرت معنی عشق را بفهمیم و باید این را بدانیم که شیطان به زیباترین شکل وارد افکار و اندیشه انسان می‌شود تا گوهر وجودی آن را برباید. جمله‌ای از حضرت علی که می‌فرمایند: برای دنیا آنچنان کن که گویی همیشه زنده هستی و برای آخرت به گونه‌ای رفتار کن که لحظه‌ای دیگر خواهی مرد.

مسیر تکامل انسان تبدیل‌، تغییر و ترخیص است و بزرگترین معجزه حیات خود حیات است، غم و اندوه جز حیات است، هر چیزی پایانی دارد و باید ساعتش برسد و شخصی که می‌میرد فضا، مکان و زمان را از دست می‌دهد. سه مؤلفه نور، صوت و حس در هستی و نیستی وجود دارد که جهان زمینی و جهان‌های دیگر بدون آن‌ها مفهومی ندارد. نور در هستی فرمان می‌دهد، خداوند نور آسمان و زمین است و اگر نور به زمین نتابد زندگی ادامه نخواهد داشت. انسان می‌تواند مخرب‌ترین صفات خود را به بهترین صفات تبدیل نماید و با تزکیه و پالایش ناخالصی‌ها کنار می‌روند و به نور تبدیل می‌شوند. صوت مانند مخابرات عمل می‌کند که پیام‌ها را به سطح زمین انتقال می‌دهد و ما قسمت کمی از اصوات را در جهان خود می‌شنویم؛ در نتیجه اگر صوت نبود اتصال نبود، حیات نبود، زندگی نبود، نوشتن نبود، کلام نبود و تنها سکوت محض بود!

حس مانند خداوند است و در هستی و نیستی موجود و رؤیت‌ناپذیر است؛ اما مثل خودش قابل لمس است و ما با حس شنوایی و بینایی هستی را درک می‌کنیم. اگر انسان از کارهای مسخره بگذرد می‌تواند وارد فاز دیگری شود که حس، دریافت الهام تقوا است؛ ولی ما با جهل و نادانی خودمان بدبختی را برای خودمان فراهم کردیم و در آن غوطه‌ور هستیم و نعمت‌هایی که خدا به ما داده است را مشاهده نمی‌کنیم و به جای آن در نفرت، رنج، کینه و منیت خودمان را سرگرم کردیم و هستی را تبدیل به جهنم کردیم و جایگاه حس مرکزی در سینه است.

اصوات به تنهایی معنایی ندارند؛ اما وقتی پشت سر هم قرار می‌گیرند چه معجزه‌ای رخ می‌دهد. ما باید همیشه حساب کنیم و بدانیم که در چه جایگاهی قرار داشتیم و داریم که اگر به جایگاه خوبی رسیدیم همیشه شکرگزار خداوند باشیم و باید ارزش آن جایگاه را بدانیم و به کسی بی‌احترامی نکنیم و اگر ارزش آن جایگاه را ندانیم  آن جایگاه را از ما می‌گیرند. برای این‌که صفت گذشته تغییر کند باید حس تغییر کند و برای این‌که حس، تغییر کند هیچ راهی جزء پالایش وجود ندارد و آقای مهندس فرمودند: من راه دیگری را پیدا نکردم و انسان باید خود را تزکیه و پالایش کند و اولین قدم برای تزکیه، تفکر است.

تفکر سالم، ایمان سالم را به ارمغان می‌آورد و باید بخشنده و مهربان باشیم. وقتی ایمان سالم شد صفات خداوند در ما تجلی می‌شود. این‌ها موقعی ارزشمند است که عمل سالم شود و با عمل سالم حس سالم می‌شود و با حس سالم، عقل سالم و از عقل سالم، عشق سالم به وجود می‌آید. آقای مهندس فرمودند: به اعتقاد من هر چه انسان عاقل‌تر باشد، عاشق‌تر است و هر چه بی عقل‌تر باشد، خود شیدای مستان است. آدم عاشق کسی است که تمام هستی را دوست دارد و می‌داند که بدون هستی مفهومی ندارد و تمام وجود ما از خاک است و اگر خاک و کره زمین نبود ما هم وجود نداشتیم و ما خاک را دوست داریم و به آن احترام می‌گذاریم.

آدم بد به ما یاد می‌دهد که بدی زشت است و ما آموزگار خود را دوست داریم؛چون به ما می آموزد. تمام انسان‌هایی که بدی می‌کنند همه از روی جهل و نادانی است و کسی که آگاه و دانا باشد بدی نمی‌کند. وقتی به عشق سالم برسیم می‌فهمیم که بدی انسان‌ها از روی جهل و نادانی آن‌ها است و پاسخ آن‌ها را بسته به شرایط باید بدهیم یا ببخشیم؛ چون خداوند بخشنده و مهربان است. عشق سالم ذره‌ذره پدیدار می‌شود و عشقی که سالم باشد به نفرت تبدیل نمی‌شود. عشق سالم سراسر شور و هیجان است؛ ولی از جنس دیگری است.

نتیجه گیری از وادی دهم؛ انسان دارای هر ویژگی، شخصیت و هر جایگاهی که هست می‌تواند صفت‌های گذشته خود را تغییر دهد و به نقطه خیلی بهتری برسد و ما باید این کار را انجام دهیم و روی خودمان تمرکز بیشتری داشته باشیم و راهی که بتوانیم صفت گذشته را در خودمان تغییر دهیم تزکیه و پالایش است و با حرف و سخن قادر به انجام این کار نیستیم.

منابع: کتاب عشق وادی دهم (۱۴ وادی برای رسیدن به خود نوشته مهندس حسین دژاکام) و سایت کنگره‌۶۰
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر سوزان رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بروجن
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .