English Version
This Site Is Available In English

معرکه‌گیری، نفس، باعث می‌شود شکست‌هایم را گردن دیگران یا شرایط بیندازیم

معرکه‌گیری، نفس، باعث می‌شود شکست‌هایم را گردن دیگران یا شرایط بیندازیم

بنام قدرت مطلق «الله»

دوازدهمین جلسه از شصت و هفتمین دوره سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران آقا در نمایندگی پرستار با استادی:  مسافر امیرحسین، نگهبانی: مسافر  مرتضی و دبیری: مسافر علیرضا با دستور جلسه «رابطه یادگیری و معرکه گیری» در روز چهارشنبه مورخ پنجم آذر ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ برگزار گردید.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان من امیرحسین هستم مسافر،

 

 

هر چقدر که فرصت مشارکت را به دبیر و نگهبان بدهیم بالاخره نوبت ما می‌شود که مشارکت کنیم برای استاد جلسه بودن، می‌شد که ۱۰ سال پیش هم من بنشینم این جایگاه که خیلی از شما تجربه کردید خیلی موقع‌ها دوست داشتم ولی هیچ موقع حالم خوب نبوده الان یادم امد که ان موقع‌ها خیلی دوست داشتم که بنشینم  ولی برای این کار یک سری پارامترهای دیگر هم نیاز است
همیشه فکر می‌کردم اگر دستور جلسه شیشه باشد می‌توانم صحبت کنم اگر در مورد وادی ششم باشد می‌توانم صحبت کنم ولی الان که فکر می‌کنم متوجه شدم که اینطور نیست تمام این دستور جلسه‌ها در زندگی ما وجود دارد یعنی من راجب آن اطلاعی نداشتم
در مورد معرکه گیری و یادگیری، ولی وقتی در موردش خواندم متوجه شدم که در زندگی من هم وجود دارد و به من هم می‌خورد من از کجا متوجه شدم؟ از آنجایی که فهمیدم معرکه گیری و یادگیری دو مقوله جدا از هم هستند از آنجا که یک کاری درست انجام نمی‌شود,مثلاً در سفر من همیشه فکر می‌کردم داروی من کم است واقعیت این نبود واقعیت این بود که من کارم را درست انجام نمی‌دادم هیچ موقع من اصلاً طعم دارو خوردن را متوجه نشدم و باورم این بود که راهنمای من متوجه نیست و داروی من را بالا نمی‌آورد چرا؟ خوب من باید حالم خوب باشد, چرا این اتفاق می‌افتد؟وقتی نفس خراب است وقتی من کارم را درست انجام نمی‌دهم،
ولی من فکر می‌کردم که راهنما متوجه نیست و داروی من را بالا نمی‌آورد و این یک چیز شایع است و از خیلی ها که سوال می‌کنم هم همین حس را دارند این دارو را مثلاً تا کی می‌خوای؟  فقط ظرف ۱۰ ماه باید جایگزین بشود در سیستم درونت تا بدنت آن چیزی را که لازم دارد و سالم است و بدنت نیاز دارد و باعث حال بهتری می‌شود تولید شود ولی من می‌گفتم نه اینطوری نیست چون کارم را درست انجام نمی‌دادم، چون در مسیر درست نبودم یا همیشه اون وقت هایی که یه سری جاها می‌رفتی مصرف می‌کردیم حرف کنگره می‌شد،باور مان این بود که درمان ندارد یعنی خود من هم باور نداشتم‌ کنگره میامدم بعد می‌رفتم اونجا که مصرف می‌کردم می‌گفتم کنگره چیست؟ این مسخره بازی ها چیست؟ درمان ندارد،
شما فقط می‌توانی بذاری کنار ان هم تازه اونی که می‌خواد می‌تونه بذاره کنار و خودمم اینو باور کرده بودم و من زمانی که از آنجا میآیم بیرون تازه متوجه میشم که این معرکه‌گیری بوده است
حتی به نقطه‌ای می‌رسی که دیگر احساسی به مواد مخدر نداری و من چون احساس به مواد مخدر داشتم و کارم را درست انجام نمی‌دادم فکر می‌کردم اینجوری نیست و باور من واقعاً این بود که اینجوری نیست و دائم معرکه می‌گرفتم چون برای من اتفاق نیفتاده بود چون کارم را درست انجام نمی‌دادم،
حالا غیر از این معرکه‌گیری من برایم خیلی همه چیز سخت بود تو این سال‌ها که مثلاً با یکی شروع می‌کردیم بعد به سفر دوم هم می‌رسیدم بعد من انضباطی می‌شدم بعد می‌آمدم می‌دیدم که او مرزبان شده اینا حالا یه گوشه‌ای از سختی‌های کاره،
همیشه برایم این سوال بود که چرا برای من اتفاق نمی‌افتد این قضیه چرا مدام تکرار میشود این روزهای سخت مثلاً این شب تا صبح دعوا کن با مشت بزن روی پایپ که مثلاً به یه حالی برسی که با خودت عهد ببندی که من دیگه به این حال رسیدم دیگه اینو درستش می‌کنم و دیگه یادم می‌مونه و بعد دوباره یادت برود یک بار، دو بار، سه بار همزمان داری کنگره هم میایی و ۸ سال و ۱۰ ساله که داره این اتفاق می‌افتد و مدام دارد این اتفاق تکرار میشود.
و یک چیزی هم خوب فهمیدم حالا خارج از بحث معرکه‌گیری البته بهش ربط هم دارد که این مرتبه نفس من این را می‌خواهد و این باید درست شود و جالبه که خودم این کارو می‌کنم یعنی هر چند روز یک بار یک پرده‌ای می‌کشم و خودم هم دوست دارم برم مصرف کنم ان موادو خودم دوست دارم یادم بره اون سختی‌ها اون مشقت ها را یادم بره این اتفاق توسط خود من انجام میشود که یادم برود چون من هنوز توی ان مرتبه هستم.
من تا زمانی که درون آن مرتبه باشم این اتفاق برایم می‌افتد.
اصلاً به سال و سختی‌هایی هم که کشیدم نیست، تا زمانی که ان مرتبه درست شود یعنی درمان برای من اینجوری بود که می‌گفتم آقا من یک حال بدی دارم نسبت به مواد ولی احساس می‌کنم  لذت داره و میرم مصرف می‌کنم ولی پالایش که میشم به یک نقطه‌ای می‌رسم که اونجا می‌فهمم حقیقت را،
می‌فهمم لذت جای دیگر است من در یک نقطه‌ای هستم احساس می‌کنم مثلاً پول بدم یه چیزی از دستم میره ولی یکی هست احساس می‌کنه یه چیز دیگری است اصلاً اون نقطه یه جای دیگر است و این قضیه با بالا رفتن مرتبه نفس اتفاق می‌افتد،
ممنون از اینکه به صحبت هایم توجه کردید.

 

وبلاگ نمایندگی پرستار

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .