دل ما خسته بود و دست تو مرهم شد
به لب ناامید ما، سخنت تبسم شد
همسفر حمیده بعداز بیست سال تخریب مسافرشان، وارد کنگره شدند. آخرین آنتیایکس مصرفی قرص و تریاک، با راهنمایی مسافر علی توکلی و همسفر فیروزه به مدت ۱۳ ماه سفر کردند و اکنون ۴سال و نیم است که از بند مواد رها شدهاند. رشته ورزشی ایشان والیبال است. مصاحبهای کوتاه با ایشان ترتیب دادیم که نظر شما را به مطالعهی آن جلب مینماییم.
در ابتدا بفرمایید در این سالها، تجربهی چه خدمتهایی را در کنگره داشتید؟
خدمت که نمیشود گفت. من هر کاری کردم برای حال دلم بوده؛ ولی جایگاههای دبیری، نگهبانی، سایت، سردار، ورزشبان، مرزبان، مشاور تازهواردین و انشاالله به زودی جایگاه راهنمایی را تجربه خواهم کرد.
در مورد چالشهایی که در مسیر کنگره از محل زندگیتان تا رسیدن به کنگره دارید، کمی صحبت کنید:
من در روستا زندگی میکنم و به این موضوع هم افتخار میکنم، مسافتی که طی میکنم تا به شعبه ایران برسم حدود ۵۰ دقیقه است و قطعاً چالش هم بوده؛ اما همیشه تلاشم بر این است که سر وقت حضور داشته باشم.
در جایگاه مشاور تازهواردین، وقتی به همسفری مشاوره میدهید چه حس و حالی دریافت میکنید و چه آموزشهایی در این جایگاه دریافت کردهاید؟
تکتک جایگاهها برای من آموزش داشتند؛ ولی هر زمان یک تازهوارد در کنار من مینشیند، به این فکر میکنم که روزی نیز من حس و حال این فرد پریشان را داشتم؛ بنابراین تمام تلاشم را میکنم تا در کنگره بماند و به حال خوش برسد.
شما خانم موفق و پرتلاشی هستید و در منزل فعالیت دامداری نیز انجام میدهید، چطور برنامهریزی میکنید که هم به فعالیت مزرعه و خانه و هم کار در کنگره میرسید؟
اصولاً من آدم سحرخیزی هستم، وقتی صبح زود بیدار شویم به همه کارهایمان میرسیم، هم کارهای خانه، هم کار دام، هم نوشتن سیدی و پخت و پز. حتی برای کنگره هم میتوان برنامهریزی داشت.
چه چیزی به شما انگیزه میدهد که با این حجم کار، همچنان در همه زمینهها( مادری، همسری، خانهداری، راهنمایی) فعال و پرانرژی خدمت میکنید؟
عشق؛ اگر عشق و علاقه به هر چیزی داشته باشی در هر جایگاه که باشی، میتوانی آن را به خوبی به سرانجام برسانی.
آیا درآمد شما به اقتصاد خانواده هم کمک میکند؟
بله، حتماً همینطور است. کار من زحمت دارد و به اقتصاد خانه نیز کمک فراوانی میکند و مهمتر از همه اینکه دستم در جیب خودم است. خیلی به ندرت پیش میآید از مسافرم پول بگیرم؛ حتی برای جشن گلریزان از دسترنج خودم کمک میکنم.
شما به تازگی مفتخر به دریافت شال نارنجی شدهاید، تبریک میگویم. میخواهم بپرسم برای رسیدن به این شال چقدر تلاش کردید و هدف شما برای رسیدن به این جایگاه چه بود؟
یک راهنما تلاش و زحمت زیادی برای رهجوی خود میکشد تا او به حال خوش برسد. من راهنمایم را خیلی دوست دارم و یکی از دلایلم برای قبول شدن در راهنمایی همین امر بود و در این مدت خیلی تلاش کردم تا موفق شوم. دومین دلیلم خدمتکردن به دیگران است؛ چون روزی که مشاور شدم، فهمیدم هیچکس برای همیشه در یک جایگاه نمیماند و خدمتکردن در کنگره در حال چرخش میباشد.
یک کلام یا پیام آموزنده که از کنگره دریافت کردهاید برای ما به یادگار بگذارید:
اینکه همیشه انگشت اشاره به سمت خودم باشد، دیگران را قضاوت نکنم، در کار کسی دخالت نکنم؛ بلکه بر روی رشد خودم کار کنم و تمام تلاشم را بکنم تا آموزشهای کنگره را کاربردی کنم و انسانی موفق برای جامعه باشم؛ نه اینکه با نوشتن سی دی فقط دفتر سیاه کنم یا به محفوظاتم اضافه کنم.
از خانم حمیدهی عزیز بابت حضور در گفتگو کمال تشکر را داریم.
طراح سوالات، مصاحبهکننده و تایپیست: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون ششم)
عکاس: همسفر مبینا رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون ششم)
ویرایش و ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر سهیلا ( لژیون دوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی ایران
- تعداد بازدید از این مطلب :
61