وادی دهم صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است؛ این نکته بسیار مهم است که آقای مهندس در وادی دهم به آن اشاره کردهاند؛ اما ما باید بدانیم بعضی از صفات تغییر ناپذیر هستند؛ مثل سیاهی شب، سفیدی برف؛ باید دانست در این وادی اشاره به شمشیر برنده شده است؛ یعنی انسان هم میتواند به قلههای خوشبختی صعود کند و هم به درههای عمیق سقوط کند و کسانی که در تاریکی خود فرو رفتهاند نباید هیچگاه ناامید شوند؛ زیرا اگر خوب تفکر و اندیشه کنند راه برايشان نمایان میشود. ما باید بدانیم هیچچیز غیر ممکن نیست و انسانهای نیکوکاری بودهاند که در یک لحظه صفات آنها عوض شده است و انسانهایی بودهاند بد صفت که صفات زشت آنها با یک تفکر عوض شده است.
دراین وادی سه مولفه وجود دارند که هستی بدون آنها بیمعنی و بیمفهوم است که نور، صوت و حس نام دارند. نور همان نور خورشیدی که هر سحرگاه به هستی میتابد و باعث میشود گیاه، حیوانات، انسانها و زمین از آن انرژی بگیرند، نور ماه در آسمان تاریک باعث آرامش همه هستی میشود. صوت باعث میشود ما صداهای زیادی را بشنویم؛ صدای پرندگان، صدای آب، صدای مادر و پدر؛ اینها باعث آرامش ما میشوند و اگر صوت نبود هیچ حسی انتقال پیدا نمیکرد و ما با حس خود متوجه میشویم عشق چیست! عشق به مادر، فرزند، خدا و ... حتی با حس خود میتوانیم حسنفرت، حس حسودی، حس خیانت را متوجه بشویم.
حال جمله زیبای دیگری که در این سیدی حائزاهمیت است اینکه پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است؛ یعنی یک فرد بیمار را در نظر می گیریم، با امید و ایمان به رحمت قدرتمطلق، مراجعه پیش پزشک، سعی و تلاش خود بعد از طی مدتی سلامتی خود را بهدست میآورد، یک فرد دیگر انسانی حسود و دروغگو مدتها در تاریکی و ظلمات زندگی کرده است و همیشه به خود و دیگران آسیب وارد کرده است؛ اما میتواند از این جهنم که برای خود ساخته، بیرون بیاید و یک مسیر جدید را آغاز کند و گاهی در این هستی افراد نیکسرشت یک انسان واقعی هستند؛ اما با کارهای ضدارزشی از راه مستقیم خارج میشوند و به طرف تاریکی حرکت میکنند؛ پس این خود انسان است که با تفکر و قدرت اختیار که به او داده شده؛ صفات خوب و بد را انتخاب میکند. یکی راه مسقیم و بهشت را انتخاب میکند و دیگری راهضدارزش و جهنم را.
باید در هر کاری پندار، گفتار، کردار ما یکی باشد، گاهی ما یک صحبتی میکنیم؛ اما چیزی که در ذهن ما است با رفتار ما همخوانی ندارد؛ پس ما نقاب یک انسان درستکار را به صورت زدهایم؛ برای مثال من همیشه به عبادت می پردازم و به ظاهر فرد مومن هستم؛ اما در ذهن خود اینطور نیستم و این کار را انجام میدهم که مورد تایید دیگران قرار بگیرم و یا به دیگران بگویم دزدی و حسادت کار خوبی نیست؛ اما در خلوت خود همین عمل زشت را انجام میدهم و همیشه ماسکهای گوناگون به چهره خود میزنم؛ اما در نهایت متوجه می شوم که عمل من عمل سالمی نبوده و باید خود را تزکیه و پالایش کنم. عشق سالم عشقی است که ذرهذره پدیدار شود و در آخر باعث پشیمانی ما نشود؛ شخصی برای جشن گلریزان فقط با این نیت خدمت میکند که حالش خوب شود نه برای دیدهشدن و توقع برگشت چیزی را ندارد؛ این یعنی عمل سالم.
رابط خبری: همسفر ملکه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون ششم)
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون ششم)
دستیار مرزبان: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون چهارم)
ارسال: همسفر آرامش رهجوی راهنما همسفر اکرم لژیون چهارم نگهبان سایت
همسفران نمایندگی رضا مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
160