English Version
This Site Is Available In English

وادی دهم، نور امید است

وادی دهم، نور امید است

خداوند را بی‌نهایت سپاس که در صراط نورانی کنگره60 برای خدمت و آموزش قرار گرفته‌ایم. دکتر امین در چکامه‌ای بر کتاب عشق، از وادی‌های کتاب عشق به‌عنوان پل‌های نیرومند یاد می‌کنند. این پل‌ها به ما کمک می‌کنند تا از گردنه‌ها و گذر‌گاه‌های سخت سر سلامت عبور کنیم. چهارده وادی از تفکر تا عشق و محبت، یاری‌رسان ظلمت‌زدگان هستند تا‌ به شناخت خود و خالق خود برسیم و‌ قدردان حیات خود باشیم. بعد از ۹ وادی به وادی بسیار زیبای دهم می‌رسیم که می‌گوید: «صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است». در این وادی می‌توان به زیبایی فضل و لطف الهی اندیشید و عظمت و سلامتی را در مسیر نسیم آرام الله حس کرد و به باور رحمت الهی رسید. رحمت الهی برای انسان ارتقا را رقم می‌زند.

وادی دهم نور امید را در دل‌ها روشن می‌کند که همواره راهی برای بازگشت به اصل خویش وجود دارد و این‌گونه نوید بهشت امن الهی را بر قلب‌ها جاری می‌سازد و همچنین بیم و هشداری است که سقوط را برای انسان‌ها یادآور می‌شود که صفات زشت می‌توانند انسان را به قعر جهنم پرتاب کنند.

آقای مهندس همواره می‌فرمایند: تمام ویژگی‌های انسانی مانند یک شجره‌اند. شما برای این‌که یک درخت را اصلاح کنید تا محصول سالم به شما بدهد نمی‌توانید فقط شاخه‌های آن درخت را اصلاح کنید. درخت باید از ریشه اصلاح شود و بحث صفات انسان هم این‌گونه است. زمانی‌که خداوند تصمیم به خلق انسان گرفت، ویژگی‌ای به انسان داد که سایر مخلوقات از آن بی‌بهره هستند که همین مسئله‌ اختیار بود؛ اما اختیار با یک‌سری ابزار و لوازم، لازم و ملزوم است؛ یعنی انسان باید صاحب یک‌سری ویژگی‌ها باشد که اختیار با این ویژگی‌ها معنا پیدا کند؛ اگر کسی صرفاً انسان خوبی باشد و چیزی جز خوبی برایش تعریف نشده باشد، اینجا دیگر اختیار معنایی ندارد.

هنگامی که انسان خلق شد و خداوند به باقی مخلوقین امر کرد که به او سجده کنند، یک‌سری سؤالات برای آن‌ها به‌وجود آمد و به خدا گفتند: موجودی را خلق کرده‌ای که بر روی زمین عصیان کند؟ خداوند برای این‌که فرق انسان با فرشتگان را به آن‌ها نشان بدهد، از آن‌ها سؤال می‌کند که آیا شما اسامی یا نام‌ها را می‌دانید؟ گفتند ما چیزی نمی‌دانیم جز آنچه تو به ما آموختی. سپس خدا از آدم خواست که اسم‌ها را بگوید و آدم اسم‌ها را برشمرد.

ما امروز می‌دانیم که این اسامی و نام‌ها همان صفات هستند؛ یعنی ویژگی‌های انسانی‌اند و به‌محض این‌که انسان قالب زمینی را برگزید و نفس، صاحب شهر وجودی یا کالبد فیزیکی شد، از آن زمان صفات معنا پیدا کردند. در وادی چهاردهم نیز سردار در خطابه اول این بحث را بیان می‌کند که بحث اولیه و ابتدایی در این وادی، بحث خلق جهان‌های خاکی است که اضداد در آن‌ها معنا پیدا می‌کنند. ابزار کار اضداد که به‌وسیله‌ این ابزار در ادامه می‌توانند کار خود را تکمیل کنند تا هستی ادامه داشته باشد همین صفات انسانی هستند.

می‌گویند هر کسی هر چیزی دارد از پر قنداقش دارد. یک بخش‌هایی از آن هم درست است. ما نمی‌توانیم منکر بحث وراثت، ژن و غریزه شویم. بسیاری از ویژگی‌های ساختار فیزیکی ما از طریق وراثت به ما انتقال می‌یابند؛ اما صفات جزء این ویژگی‌ها نیستند. کمااین‌که دو کودکی که در یک خانواده و تحت یک تربیت مشترک بزرگ می‌شوند؛ اما دو انسان کاملاً متضاد از یکدیگر بار می‌آیند؛ پس نکته اول اینجاست که باور و درک کنیم که صفات واقعاً جاری‌ هستند، به‌عبارتی انسان‌ها قابلیت تغییر را دارند؛ حتی اگر خلاف تجربه‌های غالب ما در زندگی باشند و نکته دوم این‌که ما بدانیم چگونه می‌توانیم صفات را تغییر دهیم؟ در کتاب «عبور از منطقه 60درجه زیر صفر» نگهبان از سردار می‌پرسد: انسانی که در عمق تاریکی‌هاست، آیا می‌توانیم امید داشته باشیم که روزی برگردد و درست شود؟ سردار در جواب می‌گوید: اگر بخواهیم به‌طور کلی جواب بدهیم، بله.

اگر سردار می‌گوید به‌طور کلی و نمی‌گوید قطع به یقین به‌خاطر این است که تغییر صفات کار بسیار دشواری است؛ اما هرگز نا‌امید نیستیم و روش درمان تدریجی در کنگره، شیوه‌ای را دنبال می‌کند که ما در بستر چندین قانون به سمت تغییر صفات می‌رویم؛ چون‌که قانون نقطه‌ تحمل و با حرکت راه نمایان می‌شود و مانند این‌ها، پیش از وادی دهم می‌آیند و می‌گوید شما می‌توانید صفاتتان را تغییر دهید؛ اما با احتساب این مسائل، باید نقطه‌ تحملتان را بالا ببرید و زمان را نیز لحاظ کنید و بدانید که هیچ اتفاق و تغییری در این عالم به یک‌باره اتفاق نمی‌افتد.

حالا با دانستن این نکات، از چه راهی می‌شود صفات را تغییر داد؟ صرفاً با تزکیه و پالایش که پرچمدار تزکیه و پالایش دوری از ضدارزش‌هاست؛ یعنی اگر کسی در صراط مستقیم به‌دنبال تغییر صفات باشد و بخواهد از یک مصرف‌کننده به یک انسان سالم درمان‌شده تبدیل شود و از کفر به ایمان، از حقارت به سرافرازی، از قهر به مهر و از طرف نفرت به عشق بیاید، پرچم‌دار این اتفاق در درون انسان، پرهیز از ضدارزش‌ها و در ادامه فراهم کردن یک‌سری ابزار و وسایل است که به لطف خداوند در کنگره به بهترین شکل این ابزار را در اختیار داریم.

در ادامه یک ویژگی جالب که در وادی دهم اشاره می‌شود، این است که می‌گوید: شما در هر جایگاهی که هستید هیچ اعتباری ندارد. شما در بهترین شرایط نمی‌توانید بگویید که من کارم تمام شد و دیگر لازم نیست تلاش کنم و جذابیت این موضوع در همین‌جاست که اگر غیر از این بود، دیگر ما نیازی به تلاش نمی‌دیدیم. اینجا هشداری به انسان می‌دهد که اگر حرکت اشتباهی انجام بدهی و دست از تلاش برداری، تمام آنچه به‌دست آورده‌ای از دست می‌دهی و سقوط می‌کنی. این پادزهر کسانی است که دچار غرور و تکبر می‌شوند. وقتی ما در کنگره رشد می‌کنیم و در جایگاهی قرار می‌گیریم، ممکن است این تصور در ما ایجاد شود که دیگر نیازی به تلاش نداریم. اینجا می‌گوید تو همیشه به آموختن و یادگرفتن نیاز داری و آن چیزهایی که به‌دست آورده‌ای، نتیجه زحمت‌هایی است که کشیده‌ای و اگر فکر می‌کنی که نیازی به تلاش نداری، یک سال دیگر سقوط می‌کنی.

نکته بعدی برای نقطه مقابل مطرح می‌شود. کسانی که از نظر مالی، فیزیکی و اخلاقی به پایین‌ترین نقطه سقوط کرده‌اند و برای آن‌ها همه‌چیز ناامید‌ و ناراحت‌کننده است، وادی دهم برای این شخص به‌گونه دیگر عمل می‌کند. شاهکار وادی دهم در این است که برای همه انسان‌ها‌ی متکبر و ناامید نکته، درس و کلید دارد.

بیشتر توضیحات در انتهای وادی داده شده‌است و یک چرخه‌ای مطرح می‌شود که یک شاهکار است. این چرخه می‌گوید، حالا که فهمیدی صفت تو خراب شده و می‌خواهی آن را درست کنی، باید اول از همه تفکر سالم داشته باشی و درست فکر کنی. یک شخص مصرف‌کننده که وارد کنگره می‌شود، اولین چیزی که یاد می‌گیرد درست فکر کردن است. نتیجه درست فکر کردن شخص این است که متوجه می‌شود نیاز به آموزگار دارد.

نکته دیگر ایمان سالم است. تفکر سالم همان است که فهمیده خودش نمی‌تواند به جایی برسد. ایمان سالم هم این است که متوجه شده کنگره جایی است که قطعاً او را به درمان اعتیاد می‌رساند. بعد از تسلیم شدن عمل سالم می‌آید؛ یعنی تمام دستورات را اجرا می‌کند و هرچیزی که راهنما برایش تجویز می‌کند، مو به مو اجرا می‌کند.

از عمل سالم، حس سالم پدیدار می‌شود و حس هم اولین شروع به کار افتادن قوه عقل است و باعث می‌شود که فکرش درست کار کند و در مرحله آخر عشق سالم به‌وجود می‌آید و عشق حقیقی در او پدیدار می‌شود. وقتی احساس دوست داشتن در شخصی به‌وجود آمد، یعنی در شخص مراحل تغییر صفت اتفاق افتاده و همه‌ صفات قبلی در او از بین رفته است.

پس چرخه تغییر صفات، نیازمند این است که تمام مراحل را انجام دهیم. حال ممکن است این چرخه تغییر برای اعتیاد یا برای تغییر پیوند‌های نامیمون و صفات دیگر باشد؛ پس این‌که می‌گویند وادی چهاردهم آخرین مرحله‌ای است که شخص به محبت می‌رسد، در وادی دهم هم مطرح شده است و می‌توان نور عشق را در وادی دهم نیز مشاهده کرد.

در کوی نیک‌نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را

منابع: لایو‌های آقای مهندس، سخنان دکتر امین و خانم آنی کماندار، کتاب عبور از منطقه 60درجه زیر صفر و کتاب عشق، سخنان محسن زهرایی (ویراستار کتاب‌های کنگره‌60)، دیده‌بانان محترم علیرضا زرکش و علی خدامی

نویسنده: مرزبان خبری همسفر مهسا
ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر نازی (دبیر سایت)
ارسال: راهنمای ویلیام همسفر گندم رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ستارخان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .