وادی دهم میگوید: «صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون انسان جاری است.» این یک نکته بسیار کلیدی به ما میآموزد که انسان جاری است؛ یعنی انسان قابل تعویضشدن است؛ ولی ما بعضیاوقات میگوییم آب از سر ما گذشته و دیگر نمیشود؛ ولی انسان در هر مقطع و شرایطی که باشد میتواند تغییر کند، عوض شود و به انسان دیگری تبدیل شود. این برای ما است که در هر نقطهای باشیم، میتوانیم خودمان را تغییر دهیم؛ حتی اگر در پایینترین نقطه جهنم قرار داشته باشیم، میتوانیم به مراحل بالا عروج کنیم و رحمت خداوند شامل حال ما شود و اگر در بالاترین نقطه بهشت هم قرار داشته باشیم؛ اگر خطا کنیم سرنگون میشویم، چون انسان جاری است. چه چیزی جاری است؟ انسان، طبیعت و هستی.
مولانا میگوید:
صد هزاران فضل دارد از علوم
جان خود را می نداند آن ظلوم
یعنی انسان همه علمی را میداند، همهچیز را میداند؛ ولی خودش را نمیشناسد.
انسان تنها موجودی است که به آن اختیار داده شده است تا بتواند تغییر کند. تمام حیوانات، گیاهان و هستی همه در یکجهت هستند و کارشان را انجام میدهند و از فرمان عدول نمیکنند، تنها انسان است که از فرامین عدول میکند، چون اختیار دارد، فرمان الهی میگوید دروغ نگو، رشوه نخور، غیبت نکن، تجسس نکن و کمفروشی نکن؛ ولی انسان این کارها را انجام میدهد، این در انسان صادق است؛ ولی انسان باید بداند که در هر شرایطی میتواند خودش را تغییر دهد و انسان اینطور پذیرفته شده است که هم سیاهی را تجربه کند و هم روشنایی را.
خداوند خطوط اختیار انسان را به دست خودش میسپارد تا هرگونه که مایل است ترسیم کند و به انسان این اختیار داده شده که هر گونه مایل است زندگی خودش را بسازد، میخواهد مواد مصرف کند، دروغ بگوید، کلاهبرداری کند و هر کاری که میخواهد خودش انتخاب کند.
انسان میتواند عوض شود، ساختار انسان اینگونه است؛ اگر قرار باشد یک مصرفکننده نتواند عوض شود یا یک آدم جانی نتواند عوض شود امکانپذیر نیست؛ پس رحمت خداوند چه میشود و ما همه میتوانیم عوض شویم، صفت میتواند تغییر کند، انسانی که مصرفکننده است باید افکار و اندیشهاش را عوض کند، خودش را عوض کند، انسان مصرفکننده یک فردی است که حالش خراب است، بههمریخته است، در مسیر درستی نیست، ناامید است و همهچیز را سیاه میبیند، اینها باعث شده تا مصرفکننده قرص و مواد شود و ناامیدی و گرفتاری را قرص نمیتواند درست کند.
این درون ما است که باید آن را تغییر بدهیم، باید خود ما تصمیم بگیریم که آن را تغییر بدهیم و باید راه و مسیر هم فراهم باشد که بتوانیم تغییر کنیم، خیلیها میخواستند از جهان اعتیاد فرار کنند؛ ولی هیچ راهی وجود نداشت؛ ولی در کنگره این راه مشخص شد و اعتیاد درمان شد.
برداشت من از این وادی این بود که ما میتوانیم تغییر کنیم، هیچکس نمیتواند بگوید که من نمیتوانم تغییر کنم، باید یاد بگیریم که خودمان را بشناسیم، به خودمان متکی باشیم و بدانیم بیشترین کسی که میتواند به ما کمک کند فقط خود ما هستیم. وقتی ما کنگره میآییم، در سفر اول راهنما راه را به ما نشان میدهد؛ ولی این خود ما هستیم که باید تصمیم بگیریم و خودمان را تغییر دهیم و اگر بخواهیم تغییر کنیم این تغییر باید با آگاهی باشد، باید بدانیم بدی بد است و خوبی خوب. وقتی که ما بخشش نداریم باعث بیماری خودمان میشویم و وقتی فکر و اندیشه انسان مریض میشود با قرص و مدیتیشن حل نمیشود، باید با دانش و آگاهی فکر، اندیشه و صفتهای زشت خودمان را تغییر دهیم و از جهنم خارج شویم. یادمان باشد روزی میرسد که هیچ نفسی نمیتواند بار نفس دیگری را بردارد.
نویسنده و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول) دبیر سایت
همسفران نمایندگی سیرجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
55