English Version
This Site Is Available In English

هدف اصلی نیروهای بازدارنده توقف دانایی است

هدف اصلی نیروهای بازدارنده توقف دانایی است

یادگیری در لغت به معنای کسب اطلاعات، دانش و مهارت یا به عبارتی آموزش است. برای یادگیری باید قادر باشیم اضلاع مثلث دانایی که شامل تفکر، تجربه و آموزش هستند را به تعادل برسانیم. هدف اصلی نیروهای بازدارنده توقف دانایی است، گرچه نیروی بازدارنده روی سه ضلع کار می‌کند؛ ولی اگر مانع از رشد یک ضلع هم شود کار برای ما دشوار می‌شود.

معرکه‌گیری از نظر لغوی به معنای جمع کردن و سرگرم ساختن مردم به هر طریق است. معرکه‌گیری، نق زدن، حاشیه، همه‌وهمه تجلی نادانی است و کسی که می‌تواند باعث سقوط ما شود، خودمان هستیم و جهل و نادانی ما است، برای همین باید آموزش ببینیم و عمل کنیم. انسان‌ها به دلایلی به دنبال معرکه‌گیری هستند، یکی از آن دلایل می‌تواند عدم آموزش باشد یا ممکن است گاهی اوقات فرد به دلیل به‌هم‌ریختگی، شکست خوردن، از دست دادن چیزی یا کسی و در معرض خطر بودن موقعیتش، معرکه‌گیری کند. گاهی انسان برای پنهان کردن ناتوانی خود انگشت اتهام را به‌سوی دیگران برده و هزاران دلیل برای نپذیرفتن اشتباه خود می‌آورد و از یادگیری فرار می‌کند. ممکن است به شخصیت فرد ضربه‌ای وارد شده باشد؛ اگر شخصیت فرد ضربه بخورد، دیگر نمی‌تواند از چیزهایی که قبلاً لذت می‌برد، لذت ببرد. شخصیت چیزی است که انسان با آن زندگی می‌کند و به سه طریق می‌تواند ضربه بخورد، احساس گناه، احساس عدم لیاقت و احساس تهدید. وقتی شخصیت ترک خورد و شکافی در آن ایجاد شد آن حس ترس، نفرت یا هر حسی که با او است، برای اینکه بتواند تعادل را برقرار کند باید نیروی مخالفش را بسازد؛ اما این تعادل با فشار همراه است کسی که احساس بی‌لیاقتی می‌کند دنبال مدرک می‌گردد تا ثابت کند بی‌لیاقت نیست.

معرکه‌گیری نقطه مقابل یادگیری است، بنابراین اضلاع مثلث دانایی در مقابل اضلاع جهالت که ترس، ناامیدی و منیت هستند، قرار می‌گیرند. منیت مانع از رشد می‌شود و احساسی است ناشی از اینکه جایگاه خود را بالاتر از آنچه است تصور نماییم، اصطلاحاً چنین فردی می‌گوید من بلدم، من می‌دانم.

یکی از شاعران بزرگ اهل خراسان، انسان‌ها را بر مبنای دانایی و نادانی به هفت گروه تقسیم‌بندی کرده :

۱-  آن‌کس که بداند و بخواهد که بداند، خود را به بلندای سعادت برساند. ۲-  آن‌کس که بداند و بداند که بداند، اسب شرف از گنبد گردون بجهاند. ۳- آن‌کس که بداند و نداند که بداند، با کوزه آب است؛ ولی تشنه بماند. ۴- آن‌کس که نداند و بداند که نداند، لنگان خرک خویش به مقصد برساند. ۵- آن‌کس که نداند و بخواهد که بداند، جان و تن خود را از جهالت برهاند. ۶- آن‌کس که نداند و نداند که نداند، در جهل مرکب ابدالدهر بماند. ۷- آن‌کس که نداند و نخواهد که بداند، حیف است چنین جانوری زنده بماند.

انسان وقتی می‌خواهد چیزی را یاد بگیرد باید سه شرط را بپذیرد: اول باید بپذیرد که نمی‌داند، دوم، باور داشته باشد یک نفر بیشتر از او می‌داند و سوم باید تسلیم آن فرد در موضوع موردبحث باشد.


فلسفه وجودی ما در کنگره‌۶۰ درمان و رهایی از اعتیاد است و برای این امر شدیداً به یادگیری و آموزش نیاز داریم، در واقع اینجا هستیم که یاد بگیریم و آموزش ببینیم، یاد بدهیم و آموزش بدهیم برای رهایی از اعتیاد و برای درمان اعتیاد. در کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر مبحث بهترین راه، از قول سردار می‌خوانیم: «باید بدانید که ما همه برای خدمت و آموزش پا به حیات نهاده‌ایم» ابتدا آموزش سپس خدمت درست انجام دهیم.

هر کدام از ما وقتی به کنگره آمدیم به‌گونه‌ای در یک تاریکی به سر برده و اصطلاحاً یخ‌زده بودیم، در کنگره وقتی کنار هم قرار می‌گیریم از یکدیگر نور جذب کرده و حالمان خوب می‌شود. میزان قطر یخ، میزان تاریکی است که انسان در آن قرار می‌گیرد و انسان هر چقدر در تاریکی بیشتری باشد قطر یخی که روی او بسته، بیشتر می‌شود. قطر یخ تعیین‌کننده جذب نور نیست؛ بلکه میزان تعیین‌کننده، فقط تابش و بازتابش آن است که انسان بتواند چقدر از این نورها را جذب کند؛ اگر شخص منیت داشته باشد وقتی در جمع قرار می‌گیرد خود را بالاتر دیده و مانند کوه دماوند که رشته‌کوه‌های دیگر با آن اختلاف ارتفاع زیاد دارند، از انعکاس انرژی دیگران چیزی نصیبش  نمی‌شود و دریافتی ندارد و بعد از اتمام جلسه حالش خوب نشده و از لژیون و آموزش‌ها چیزی دستگیرش نمی‌شود.

هر یک از اعضای کنگره دو خصوصیت یا مشخصه خاص دارند آموزش دیدن و خدمت کردن؛ اگر کسی در حال یادگیری و خدمت نباشد از مسیر خارج شده و در مسائل منفی و حاشیه‌ای وارد می‌شود معمولاً نق‌زدن‌ها و وارد حاشیه شدن‌ها و معرکه‌گیری‌ها ابتدا در ذهن و تفکر ایجاد می‌شود‌ از آنجایی که به هر چه فکر می‌کنیم همان اتفاق برایمان می‌افتد، در عمل نیز این مسئله رخ می‌دهد و شخص عملاً از مسیر خارج می‌شود و اگر ادامه پیدا کند ممکن است کاملاً شخص را از مسیر درمان خارج کند. در کنگره۶۰ برای رهایی و رسیدن به حال خوب باید از قوانین تبعیت کرد، وقتی راهنما، ایجنت یا مرزبانی چیزی می‌گویند یا مسئله‌ای مطرح می‌کنند که لازم است رهجو اجرا کند؛ مثل نوشتن سی‌دی، نحوه لباس پوشیدن و... یا مرزبانان برای برقراری نظم جایی رهجوها را امرونهی می‌کنند، ممکن است برای بعضی‌ها این موضوع جالب نباشد و شروع به نق زدن کنند و وارد مسائل منفی شوند و با خود بگوید چرا مرزبان به من چنین گفت؟ چرا من را تحویل نگرفت؟ و وارد حاشیه شوند و در ذهن خودشان یک معرکه‌گیری راه بیندازند و کاملاً از مسیر خارج شوند.

کسانی که در چرخه آموزش و خدمت قرار می‌گیرند بازیگر هستند، وارد حاشیه نمی‌شوند و هدفشان مهم‌تر از اینها است و روی خودشان کار می‌کنند؛ اما کسانی که تماشاچی خدمت دیگران هستند از مسیر آموزش باز می‌مانند. باید عشق به آموختن و آموزش و عشق خدمت به همنوع داشت، باید بتوان روی توانایی‌های خود متمرکز شده و مسئولیت خودمان را به‌درستی انجام دهیم.

طبق قانون چشمه یا دیورژانس؛ اگر نقطه‌ای در فضا وجود داشته باشد برای اینکه این نقطه به محیط اطرافش تابش داشته باشد و اطرافش را نورانی کند فقط یک عامل وجود دارد و آن میزان بار موجود درون آن نقطه است، انسان هم در هستی؛ مانند یک‌ذره عمل می‌کند، برای اینکه موفق شود و مانند ستاره‌ای بدرخشد یا مانند سیاه‌چاله عمل کند، هیچ ارتباطی به اطراف و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند ندارد باید بتواند افکار مثبت داشته و به قانون چشمه معتقد باشد، در آن زمان است که توجه‌ها را روی خودش متمرکز کرده، به دنبال معرکه‌گیری نرفته و می‌داند رسیدن به موفقیت فقط تابع خودش است. إن‌شاءاللّه در مسیر کنگره و آموزش‌های کنگره بتوانیم بهترین دریافت‌ها را داشته باشیم و راه درست زندگی کردن را بیاموزیم.

منابع: سی‌دی رابطه یادگیری و معرکه‌گیری، بازتاب، مثلث شخصیت، حقه‌های نفس۱، آن‌کس که نداند، جزوه جهان‌بینی۲، لایو چهارشنبه ۱۴۰۴/۰۸/۲۸، مشارکت آقای علی خدامی
نویسنده: دنور مرزبان همسفر محبوبه
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول) دبیر سایت
نمایندگی سیرجان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .