English Version
This Site Is Available In English

رساندن نور امید به دل‌های تاریک

رساندن نور امید به دل‌های تاریک

«خانم آذر از هم‌سفران پرتلاش و مهربان نمایندگی ابوریحان هستند که به‌تازگی به رنگ سبز آرامش مزین شده‌اند. مسیر رسیدن به این نقطه برای ایشان با تلاش، صبر و تغییرات درونی همراه بوده است. در گفت‌وگویی صمیمی، از احساسات و تجربه‌های‌شان پس از دریافت شال سبز گفتند.»

خانم آذر، اگر به گذشته نگاه کنید، چه عاملی را اصلی‌ترین دلیل رسیدن خود به کنگره می‌دانید؟

من سه سال بعد از مسافرم به کنگره آمدم. فکر می‌کنم اولین چیزی که مرا با کنگره آشنا کرد، خواندن کتاب ۶۰ درجه زیر صفر بود. خواندن این کتاب چنان تأثیر شگرفی در من به وجود آورد که احساس می‌کردم در حال خواندن زندگینامه خودم هستم. درمان معجزه‌آسای مسافرم با روش DST و با شربت OT، که قابل مقایسه با ترک‌های قبلی نبود، و تغییر در رفتار و کردار او آن‌قدر زیاد بود که این تغییر، او را حتی بهتر از زمانی کرده بود که اعتیاد نداشت. این دگرگونی مرا بر آن داشت که وظیفه خود بدانم برای قدردانی و سپاس از رهایی مسافرم به کنگره بیایم تا هم به خود کمک کنم و هم کمکی باشم برای کسانی که دردمند هستند.

شال سبز برای شما چه معنا یا مفهومی دارد؟

شال سبز یعنی رساندن نور امید به دل‌هایی که هنوز در تاریکی هستند؛ عشق و محبتی به کسانی است که تازه قدم به صراط مستقیم گذاشته‌اند؛ خدمتی بلاعوض به کسانی است که دردشان از جنس درد خودم است؛ عهدی است بین من و خدای من، شروع مسئولیتی تازه و امانتی که به من سپرده شده تا با تمام توان از آن نگهداری کنم و در احیای انسان‌ها، قطره‌ای از دریای بیکران باشم.

در طول مسیر آموزشی خود، چه بخش یا مرحله‌ای برایتان دشوار اما ارزشمند بوده است؟

تمام مسیر آموزشی برای من آموزنده بود؛ گاهی سخت، گاهی سهل و آسان. سفر اول بسیار لذت‌بخش بود، آن‌طور که حس می‌کردم در حال پرواز هستم. چیزهای جدیدی یاد می‌گرفتم و حس امیدی که در کنگره بود، مرا به آینده‌ای روشن هدایت می‌کرد. با ورود به سفر دوم و خدمت در سایت کنگره، ساعت‌های زیادی را باید صرف می‌کردم تا همه چیز دقیق و درست بارگذاری شود؛ اما این دشواری‌ها نیز هم آموزش بود و هم تجربه‌ای ارزشمند که به من یاد داد در شرایط مختلف، چگونه نقطه تحمل خود را بالا ببرم. مراحلی که برای آزمون راهنمایی و گرفتن شال تازه‌واردین طی نمودم نیز بسیار چالش‌برانگیز بود. آزمون‌هایی که در شعبه گرفته می‌شد و خواندن کتاب‌ها و جزوات، تلاشی مستمر را می‌طلبید. هرچه بیشتر پیش می‌رفتم، بیشتر متوجه ارزش شال می‌شدم. طی نمودن مراحل مصاحبه مرا بیشتر متوجه مسئولیت و تعهد خود کرد؛ اما در نهایت این سختی‌ها به نتیجه رسید و این برای من بسیار ارزشمند است. امیدوارم بتوانم مسئولیتی را که به من سپرده شده، به‌خوبی به انجام برسانم.

آیا در این مسیر لحظه‌ای خاص یا خاطره‌ای ماندگار دارید که همیشه در ذهن‌تان باقی مانده باشد؟

بهترین و ماندگارترین خاطرات من مربوط به زمان تولد همسفران و مسافران است؛ لحظاتی که نشان از احیای دوباره‌ی یک انسان دارد. این تولدها گاهی با اشک و گاهی با لبخند همراه می‌شود؛ تولدی که نشان از مسافری فرو رفته در تاریکی دارد که روزنه‌ای از امید را پیدا می‌کند و مسیر درست را می‌پیماید تا به مقصد، یعنی رهایی از دام اعتیاد، برسد. شاید نتوان لحظه‌ای ناب‌تر و ماندگارتر از این لحظه را در کنگره یافت؛ تولدی که مسیر درست را به تمام کسانی که خواهان رهایی از بند اعتیاد هستند، نشان می‌دهد. هرچه تولدها بیشتر می‌شود، این الگو بی‌نقص‌تر می‌گردد. امید است همه‌ی افرادی که در تاریکی‌ها به سر می‌برند، روزی مسیر کنگره و راه رهایی خود را بیابند.

اگر بخواهید مسیر خود را در یک جمله توصیف کنید، آن جمله چه خواهد بود؟ 

عشق به قله رسیدن، سختی راه را هموار می‌کند.

«گفت‌وگو با خانم آذر یادآور این است که هر گام در کنگره، سفری‌ست از تاریکی به روشنایی. سخنان‌شان پر از امید، شناخت و ایمان به ادامه‌ی راه بود. از خداوند برای ایشان ثبات قدم، آرامش و موفقیت در ادامه‌ی مسیر سبز آرزو داریم.»

مصاحبه کننده، ویراستاری و ارسال: همسفر آتوسا رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دوم) نگهبان سایت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .