سلام دوستان سهند هستم یک همسفر
زندگی خودش یک پروسه یادگیری هست. وقتی مشکلات باهم دیگر سمت من می آیند، باید نگرش ام را نسبت به آن اتفاق تغییر دهم و اجازه ندهم شیطان وارد تفکرات من بشود و مرا وادار به معرکه گیری کند.اگر راهنمایم یک چیزی به من میگوید که اون رو قبول نداشتم یا بقولی نگرش من و درکی که از اون حرف داشتم متفاوت بود، که اون هم با مرور زمان به اون پیام حرف رسیدن و درک کردنش باعث میشود که من رشد و آگاهی پیدا کنم در مسائل جزئی که به آنها توجه نداشته ام.
معرکه گیری یعنی هرچه هست بگذارم پشت در و با آموزه های کنگره آمیخته بشوم و بتوانم با آمیخته شدن با مشکلات و بخصوص فکرهای منفی که عامل خیلی از مشکلات که در ذهن به وجود می آید ، کنار بیایم بدون اینکه بخواهم از چیزی ایراد بگیرم یا کسی را مقصر بدانم.
با وجود عناصری که در به وجودآمدن معرکهگیری دخیل هستند، شامل کمبود دانش، حسادت، خودخواهی، منیت و ... است و معرکه گیری از آنجا شروع میشود که انسان شکست میخورد و از دیگران عقب میافتد. در واقع شکست و ناکامی برای همه انسان ها ممکن است اتفاق بیفتد و امری طبیعی است که انسان یا از شکست خود درس میگیرد و مسیرش ر ا اصلاح میکند یا در جهل خودش فرو میرود..
و در آخر کسی که با برنامه جلو می رود هیچوقت بدی آن کار را نمی گوید برای مثال من که هر هفته در جلسه حضور دارم، سی دی مینویسم و خدمت می کنم، هیچوقت از کنگره، یا پشت سر راهنما یا اعضا غیبت نمی کنم ، چون من به این مکان ایمان دارم، و می دانم با انجام دادن کارها و گوش کردن به حرف راهنمایم روح من قدرتمند تر خواهد شد و مرا از فکر کردن به این موضوعات پوچ، باز می دارد و در نتیجه حال من خوب و جن درونم ضعیف می شود.
سلام دوستان علی اکبر هستم یک همسفر.
می خواهم یک تجربه ای در ارتباط با دستور جلسه هفته بگویم، من در گذشته یک مبلغی بدستم رسید که در مقطع خودش زیاد بود. بقول آقای مهندس در یکی از داستان هایی که می فرمودند که طرف پول خودش را از نود نه به صدتا تبدیل کند، من هم مطابق این حرف بدون آنکه ازکسی مشورت بگیرم در راهی شروع کردم به خرج کردن آن پول، یک مدت گذشت آن پول از دستم رفت هرچه تلاش کردم آن پول را بدست بیاورم نتوانستم، بعد از اینکه چند نفر از نزدیکان فهمیدند من را ملامت کردند، معرکه گیری من از آنجا شروع شد که بهانه می آوردم و اطرافیانم را مقصر دانستم ، و نمیخواستم قبول کنم که مقصر هستم.تا زمانی که دو نفر از بزرگان دست من را گرفتند و گفتند ما کمکت می کنیم که آن پول را برگردانی، خلاصه بعد از کلی معرکه گیری کردن برای خودم و مخالفت کردن با حرف آنان توانستم بخش زیادی از آن پول را برگردانم. این موضوع باعث شد که من از آن موقع به بعد با تفکر درست و با مربی صالح که راهنمای خوبی برایم باشد حرکت کنم، همچنین از محبت دوستانی که به من کمک کردند نباید گذشت، اگر محبت و سماجت آنها نبود ممکن بود من بیخیال میشدم و میگفتم خودش باید تاوان کاری که کرده را پس دهد. این موضوع به اصطلاح یکی از عناصر معرکه گیری است که کاری را بدون تفکر و مشورت انجام دهیم و شروع به قضاوت دیگران می کنیم.
ویرایش: همسفر سهند لژیون یکم به راهنمایی راهنمای محترم همسفر مصطفی
- تعداد بازدید از این مطلب :
56