سیزدهمین جلسه از دوره چهل و دوم کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره۶٠ نمایندگی عمان سامانی شهرکرد، به استادی مسافر سعید، نگهبانی مسافر حکمت و دبیری مسافر صادق با دستور جلسه "رابطه یادگیری و معرکهگیری" در روز سهشنبه ۴ آذرماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سلام دوستان، سعید هستم یک مسافر.
ابتدا از راهنمای عزیزم آقا اصغر متشکرم که فرصت خدمت را به من دادند تا بتوانم در این جایگاه بنشینم و در مورد دستور جلسه صحبت کنم.

تعریفی از یادگیری و معرکهگیری
دستور جلسه امروز درباره رابطه یادگیری و معرکهگیری است.
یادگیری چیزی است که به فرموده آقای مهندس هدف خلقت انسان است. شخص از زمانی که به دنیا میآید نیاز دارد چیزهایی را یاد بگیرد؛ رابطه دوستی، رابطه زن و شوهری، موسیقی، ورزش، علم ... را یاد بگیرد.
اما معرکهگیری؛ از زمانهای قدیم بوده؛ مردم جمع میشدند داخل گود و معرکه میگرفتند. نمایشی اجرا میکردند و سرگرم میشدند.
تجربه من از آموزش و اجرای آن
من وقتی سیدیها را گوش میدهم و در زندگی خودم اجرا میکنم، میبینم تمام صحبتهایی که آقای مهندس بیان میکنند در زندگی من نقشی اساسی دارند.
به یاد دارم، چند ماه پیش بود که درگیر یک معرکهگیری شده بودم. آقایی آنجا معرکه گرفته بود و از نادرشاه میگفت که نادرشاه چه کرد و چه نکرد. من فقط رفته بودم یک سؤال بپرسم و خیلی هم عجله داشتم.
همه گوش میکردند و هیچ سکوتی پیش نمیآمد که سؤال خودم را بپرسم و بروم. انقدر عجله داشتم که عصبی شدم و گفتم: «نادر به تو نگفت بری سر کار؟»
گفت: «نه جوون، بشین یاد بگیر، اینا خوبن براتون»
من پاسخ دادم مهم نیست در گذشته چه داشتی، بگو امروز چه داری، و به نظر من اینکه انسان به درک واقعبینانهای از موقعیت خود برسد، بسیار در نحوه پیشبرد مراحل زندگی او مهم است.
درسی که از کنگره گرفتم
کنگره ۶۰ به من یاد داد که تو، از هر قومیت و هر شخصیت و با هر لهجهای که باشی، هیچ فرقی با دیگران نداری.
اطلاعاتی که آن روز شنیدم خوب بود، اما پیش خودم گفتم فردا بروم بُرجَک طرف را پایین بیاورم! و واقعاً هم این کار را میکردم.
وقتی در مسیر میرفتم، به خودم گفتم:
«تو هم داری معرکهگیری میکنی! میخوای بری باهاش معرکه بگیری و بگویی که نه! تو اشتباه میگی و این درستشه.»
میخواهم بگویم بعضی وقتها خودم معرکه میگیرم، بعضی وقتها هم در شرایط معرکه دیگران قرار میگیرم و هر دو برای من ضرر دارد. آنچه مهم است، این است که من توانایی تشخیص چنین موقعیتهایی را داشته باشم.
فرار از مسئولیت و پناه بردن به معرکه
یادم افتاد هر وقت میخواستم از زیر بار مسئولیت فرار کنم، معرکه میگرفتم.
پدرم همیشه میگفت: «آخه تو چی کم داشتی که رفتی معتاد شدی؟»
من به خودم میگفتم: «اگه تو شهرکرد به دنیا نمیاومدم، معتاد نمیشدم! اگه فلانجا فلانی این حرف را نمیزد من معتاد نمیشدم» و بسیار از این اگرها؛ در واقع من مسئولیت کارم را نمیپذیرفتم و به معرکهگیری پناه میبردم. خدا را شکر که امروز جایی هستم که به من آموزش میدهد به جای معرکهگیری، مسئولیتپذیری را در خود نهادینه کنم.
یادگیری یعنی پذیرش و عمل
اگر میخواهی یاد بگیری، باید اول به خودت بگویی: «هیچ چیزی نمیدانم»
وقتی راهنما به من میگوید فلان کار را انجام بده، نباید به دنبال چون و چرای کار بگردم؛ اگر راهنما گفته دارو را دو سیسی استفاده کنم، نباید دنبال بهانه بگردم و کاری را که خودم میخواهم انجام دهم.
دقیقاً همان موقع که فکر میکنم همه چیز را میدانم، در واقع هیچ چیزی نمیدانم.
کنگره به من یاد داد:
معرکه نگیر و سکوت کن. هر چه راهنما گفت انجام بده.
تجربه داشتم و بارها برایم پیش آمده که یا خودم معرکه گرفتم یا در شرایط معرکه قرار گرفتم.
امروز کنگره به من یاد داده که تو انسانی هستی باارزشتر از این که خودت را در معرکهها قرار بدهی.
از خدا میخواهم آموزشهایی را که کنگره به من داده، اجرا کنم و در زندگیام به کار بگیرم. وقتی توانستم اینها را در زندگی اجرا کنم، آن وقت میتوانم بگویم کنگرهای هستم.
امیدوارم این آموزشها در زندگیام پایدار باشند و بتوانم آنها را اجرا کنم.
از اینکه به حرفهای من گوش دادید، خیلی ممنونم.

عکسبرداری: مسافر میلاد لژیون هشتم
نگارش: مسافر مسلم لژیون بیستویکم
ویرایش و ارسال: مسافر حمید لژیون نوزدهم
با احترام مرزبان خبری مسافر وحید
- تعداد بازدید از این مطلب :
2192