هفتمین جلسه از سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران نمایندگی خلیجفارس بوشهر با استادی مسافر علیرضا، نگهبانی مسافر کاوه و دبیری همسفر علی با دستور جلسه «رابطه یادگیری و معرکهگیری» روز سهشنبه ۴ آذر ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر. از همه شما عزیزان که آغوشتان بر روی من باز است و این را نشانهای از لطف خداوند میبینم، سپاسگزارم.
آنانی که جمع شدهاند تا محبت خویش را نشان دهند، نشانی از محبت بیکران خداوند است.
داشتم به این فکر میکردم که چقدر خوب است ما همدیگر را دوست داریم. اگر محبت واقعی باشد، باید ادامهدار باشد. همانطور که همدیگر را دوست داریم، یک سال بعد، پنج سال بعد، ده سال بعد و صد سال دیگر همدیگر را دوست داشته باشیم.
الگوی ما آقای مهندس است. یک زمانی که ما رها شدیم، چهارشنبهها رهایی بود و بعد این تعداد زیاد شد. من در این ده سال نشنیدم یک روز آقای مهندس بگوید من خستهام، من نمیتوانم، امروز نیستم، کار دارم. این را کسانی میدانند که چند سال منظم بخواهند کاری را انجام بدهند؛ در عین سادگیاش این یک چیز ابر انسانی است.
تبریک میگویم برای کسانی که به تازگی پیمان بستهاند. این پیمان خیلی ارزشمند است. این پیمان را اگر زیر پا بگذاری، هیچوقت تو را زیر پا نمیگذارد. پس باید نگاه مرام رفاقتی و معرفتی داشته باشیم. حالا آن پیمان میتواند شامل سفر اولی هم باشد که آمده اینجا و با خودش پیمان میبندد تا در مسیر درست حرکت کند.
دستور جلسه "رابطه یادگیری و معرکهگیری" است. در رابطهاش میتوانم بگویم ما هر موقع که در معرکهگیری هستیم، یاد نمیگیریم و موقعی یاد میگیریم که در معرکهگیری نباشیم. این معرکهگیری در بیرون نیست، در درون توست، منطقی ایجاد میکند درون شما و عینکی است که شرایط را با ذهنتان میسنجید. دنیا را با چشمانتان میبینید، نه با احساس و عقل؛ هر چقدر که این معرکهگیری وجود نداشته باشد، یعنی سپر خودتان را پایین بیاورید، منیت را پایین بیاورید، یادگیری بیشتر میشود.
برای یادگیری، راه طولانی، ولی زمان کم است. من تصور میکردم وقتی یک سیدی جدیدی گوش دادم و نوشتمش، یادش گرفتم و سرخوش میشدم. اطلاعات جدیدی که به من وارد میشود، طبق تحقیقات، در بدنمان هورمونهایی ترشح میشود که باعث سرخوشی است. من تازه یاد گرفتم که یادگیری یک فرآیند زمانبر است.
چرا کسانی که میآیند سفر اول، بعد جدی نمیگیرند؟ از جهل بسیار زیادشان و از معرکهگیریشان میروند و فکر میکنند یاد گرفتهاند. نه! هنوز یاد نگرفتهایم، یادگیری در طول زمان اتفاق میافتد.
خوشحالم در مسیری هستم که وقتی از ده سال پیش این را ادامه دادم تا به امروز، خیلی از اتفاقات بهتر از آنچه که فکر میکردم، برای من اتفاق افتاد. خدا را شکر میکنم که هنوز هم در فرآیند یادگیری هستیم. خدا را شکر، آغوش کنگره برای من باز است. وقتی از این در وارد میشوم، ناخواسته یک انسان دیگر هستم. یک جور دیگر صحبت میکنم، جور دیگری مینشینم و الان یاد گرفتم وقتی واژه "قدسی" را در مورد کنگره ۶۰، به کار میبرند یعنی این که من و شما به گونهای دیگر میشوید. از همه شما سپاسگزارم که آغوش بازی برای من داشتید.

نگارش: همسفر علی (لژیون دوم)
عکس: مسافر رضا (لژیون پنجم)
ارسال: مسافر اسماعیل
- تعداد بازدید از این مطلب :
212