جلسه اول از دوره اول کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره۶٠ نمایندگی یزد با استادی مسافر شهاب، نگهبانی مسافر ابوالفضل و دبیری مسافر علیرضا با دستور جلسه «رابطه یادگیری و معرکهگیری» روز سهشنبه ۴ آذرماه ۱۴٠۴ ساعت ۱۷:٠٠ آغاز به کارنمود.
خلاصه سخنان استاد:
از نگهبان جلسه سپاسگزارم که این فرصت را به من دادند تا در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم.دستور جلسه امروز دربارهی «رابطهی یادگیری و معرکهگیری» است.زمانی که من اوایل به کنگره آمده بودم، نیروهای بازدارنده به این شکل عمل میکردند که داشتههایم به عنوان معیار برای احساس برتری و یا تفاوت در نظر گرفته میشدند. در ابتدا من با این احساسات مواجه بودم.اما در سفر اول وقتی که شروع به نوشتن سیدی کردم و اندکی آگاهی ناقص پیدا کردم، احساس منیت سراغم آمد و جلوی یادگیری من را گرفت؛ حتی وقتی که در مسیر درست عمل میکردم، منیت همچنان پا به پای من میآمد تا من را زمین بزند.
فکر میکنم یکی از دلایل معرکهگیری زمانی است که من آگاهی ناقص دارم و در جهالت قرار دارم. ترس و ناامیدی من را فرا میگیرد و منیت تبدیل به نیروی بازدارنده میشود. در این شرایط شروع به قضاوت و مقایسه میکنم و اینها نهایتا به معرکهگیری منتهی میشود.
در هر نقطهای که هستم ترس میآید و دروغ گفتن وارد میشود و احساس ناامیدی به سراغم میآید؛ درواقع در مرکز مثلث جهالت قرار میگیرم. در هر نقطهای که شروع به مقایسه میکنم، به ضد ارزشها باز میگردم و از مسیر اصلی خارج میشوم.
.jpg)
بعد از مدتی، با گذشت سفر من و اندکی آگاهی، جای ارزشها و ضد ارزشها برایم تغییر کرد؛ به عنوان مثال، نوع مصرف و سن راهنما تبدیل به مرکز قضاوت و مقایسه برای من شد.
بیرون از اینجا، در زندگی اجتماعی، زناشویی و کاری، قطعاً درگیر معرکهگیری و ضد ارزشها هستم. سعی کردهام در کنگره فرمانبردار باشم؛ چرا که زمانی که فرمانبرداری نباشد، اولین چیزی که اتفاق میافتد این است که کور میشوم؛ یعنی تلاشها و حرکتهای ارزشمندی که برای دوستان، ارزش داشتند، برای من کمرنگ میشود.
زمانی که فرمانبرداری را از دست میدهم، دلیلش این است که فکر میکنم خودم بهتر از راهنما میفهمم. این منیت است که باعث میشود در موقعیتی قرار بگیرم که احساس کنم بهتر از راهنما میفهمم. وقتی که فکر میکنم خودم بهتر میدانم، دیگر نیازی به فرمانبرداری نمیبینم و در نتیجه از آموزشها دور میشوم.
اگر قوانین زندگی را بلد بودم، قطعاً درگیر مواد مخدر نمیشدم. پذیرش این مسئله که من مشکل دارم و تا خودم را نشناسم و نپذیرم، تغییر اتفاق نمیافتد. زمانی تغییر در من رخ میدهد که مشکلی را بپذیرم، آن وقت میتوانم در راستای حل آن مشکل قدم بردارم، آموزش بگیرم و عمل کنم.
تغییر ممکن است سخت باشد، ولی به تدریج و آرامآرام اتفاق خواهد افتاد.اگر بخواهم نتیجهای از حرفهایم بگیرم؛ هر زمان که در هر نقطهای باشم، اگر از مربی و راهنما فرمانبرداری نکنم، سقوط آغاز میشود و دچار مقایسه و معرکهگیری میشوم. در این شرایط عشق را از دست میدهم؛ درواقع معرکهگیری عشق را از من میگیرد و اجازه نمیدهد که عشق را ببینم و همچنین تفکر من را میسوزاند و در نهایت اگر درگیر معرکهگیری شوم، درمانی در من اتفاق نخواهد افتاد.
ویرایش و خلاصه نویسی:مسافر علیرضا لژیون خدمتگزاران
پیاده سازی:مسافرعلیرضا لژیون یکم
- تعداد بازدید از این مطلب :
472