English Version
This Site Is Available In English

یادگیری آغاز درمان است؛ وقتی معرکه‌گیری را رها کنیم

یادگیری آغاز درمان است؛ وقتی معرکه‌گیری را رها کنیم

سیزدهمین جلسه از دوره بیست و یکم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی اسبیکو، با استادی راهنمای تازه‌واردین مسافر مجید، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر محمود با دستور جلسه (رابطه یادگیری و معرکه گیری) سه‌شنبه 4 آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان مجید هستم یک مسافر؛
از نگهبان و دبیر جلسه، لژیون دوازدهم و همچنین گروه ایجنت و مرزبانی سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من گذاشتند تا خدمت کنم و آموزش بگیرم. خداوند را به‌خاطر وجود کنگره ۶۰ و جناب مهندس هزاران بار شکر می‌کنم.

به نظر من اگر کشتی نجاتی یا چراغ هدایتگری در این زمانه وجود داشته باشد، آن کنگره ۶۰ و جناب مهندس هستند. همچنین از راهنمای محترمم آقا رضا بابت تمام آموزش‌هایی که به ما می‌دهند تشکر می‌کنم. به دوستانی که در بخش ساخت‌وساز ساختمان خدمت می‌کنند، به‌ویژه آقا مهدی عزیز که مسئول مالی ساختمان هستند، خدا قوّت می‌گویم.

من معتقدم میان خدمت کردن و داشتن حال خوش رابطه‌ای مستقیم وجود دارد. دوستی داشتم که پیش از رهایی همیشه می‌گفت حالش خراب است، اما امروز او را هنگام خدمت در ساخت‌وساز ساختمان می‌بینم و انگار نه انگار که روزی مصرف‌کننده بوده است. این همان اثر خدمتی است که با دل انجام می‌دهد.

دستور جلسه امروز درباره‌ی «رابطه‌ی یادگیری و معرکه‌گیری» است. چند روزی ذهن من درگیر این جمله بود که می‌گویند “هر کس راهنما شود رهجویی مانند خودش نصیبش می‌شود”. با خودم فکر می‌کردم اگر اولین رهجوی من کسی باشد مانند خودم در گذشته، چگونه باید با او رفتار کنم؟ به عقب که برمی‌گردم و به رفتارهایی که راهنمایم آقا رضا با من داشتند فکر می‌کنم، زمانی که تازه وارد کنگره شدم، از هیچ‌کس حرف‌شنوی نداشتم، حتی از ایشان.

امروز می‌فهمم که ریشه‌ی معرکه‌گیری همان اطلاعات خامی است که هنوز به دانایی تبدیل نشده‌اند. من فکر می‌کنم می‌دانم، درحالی‌که فقط شنیده‌هایی پراکنده دارم و بر مبنای همان‌ها شروع به معرکه‌گیری می‌کنم. برای همین در کنگره گفته می‌شود: تازه‌وارد باید هر چه دارد پشت در بگذارد تا بتواند چیزی یاد بگیرد.

اگر بخواهی چیزی باارزش را برداری، باید ابتدا چیزهای بی‌ارزش را زمین بگذاری. معرکه‌گیری یعنی اعلامِ «من نمی‌خواهم یاد بگیرم». به همین دلیل است که همه‌ی کسانی که وارد کنگره می‌شوند به درمان نمی‌رسند. من در دو سال و اندی خدمتم در لژیون تازه‌واردین، بیش از سیصد نفر را به لژیون‌ها معرفی کرده‌ام؛ اگر معرفی‌های آقا ساسان را هم حساب کنیم، جمعاً به صورت میانگین بیش از پانصد نفر به لژیونها معرفی کرده‌ایم، اما امروز همه‌ی آن‌ها اینجا نیستند.

یکی از اصلی‌ترین دلایلِ ماندن یا نماندن همین معرکه‌گیری است. کسی که وارد حاشیه می‌شود، در مسیر درمان نمی‌ماند. هیچ‌کس در حاشیه رشد نمی‌کند، همه‌چیزهای ارزشمند در “اصلِ مطلب” است.به‌تجربه آموخته‌ام معرکه‌گیری بهانه‌ای است برای فرار از مسئولیت:
وقتی دیر می‌آیم، معرکه‌گیری می‌کنم؛
وقتی مشقم را نمی‌نویسم، معرکه‌گیری می‌کنم؛
وقتی غیبت می‌کنم، یا نمی‌خواهم سیگارم را کنار بگذارم، باز هم معرکه می‌گیرم.
حتی وقتی از دیگران ایراد می‌گیرم در موضوعی که به من ربطی ندارد، باز درگیر همین دام می‌شوم.
زور اعتیاد بسیار زیاد است، و تا امروز هیچ‌جا جز کنگره ۶۰ نتوانسته حتی یک نفر را واقعاً درمان کند. برای شکست دادن اعتیاد، باید یاد بگیریم؛ باید یاد بگیریم که خیلی کارها را انجام دهیم و خیلی کارها را انجام ندهیم و برای یاد گرفتن، باید معرکه‌گیری را کنار بگذاریم. تنها در این صورت است که می‌توانیم از تاریکی بیرون بیاییم.ممنونم از اینکه به صحبت‌های من گوش دادید.

تایپ و عکس : مسافر امیر لژیون ششم
ویرایش و ارسال: مسافر حسین لژیون پنجم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .