ششمین جلسه از چهل و دومین دوره کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی نیما یوشیج بهشهر به استادی مسافر مجید، نگهبانی مسافر بابک و دبیری مسافر علی با دستور جلسه (رابطهی یادگیری و معرکهگیری) در روز سهشنبه مورخ ۱۴۰۴/۰9/04 رأس ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مجید هستم یک مسافر. ممنونم از اینکه این فرصت در اختیار من قرار داده شد، از استاد خوبم آقا الیاس تشکر میکنم که این اجازه را به من دادند تا بتوانم خدمت کنم و آموزش بگیرم. در رأس از آقای مهندس و خانوادهی محترمشان سپاسگزارم که این بستر را فراهم کردند تا ما با رهایی که به دست میآوریم به حال خوش برسیم.
من هم مثل خیلی از افرادی که وارد جهنم اعتیاد میشوند، در اثر ناآگاهی وارد این جهنم شدم و هرروز حالم بد و بدتر میشد و حسهای من بسته میشد و روزبهروز در تاریکی فرومیرفتم. اعتیاد اولین چیزی که از من گرفت این بود که درسم را ول کردم و این آسیب زیادی به من زد.دومین موردی که اعتیاد از من گرفت، ورزش کردن بود. من در دوران قبل از اعتیاد از برترینهای فوتسالی شهرم بودم و اعتیاد این توانایی را از من گرفت. همهی اینها باعث میشد بهتدریج حال من بدتر شود.
به خودم میگفتم چرا این شد یا آن شد، چرا وزنم در حال افزایش است. دچار بیماری کلیوی شدم. همهی اینها باعث این میشد که به خودم میگفتم حالا برو بشین و تریاک بکش تاکمی از بار مشکلات خود کم کنی. خب همهی ما در اثر ناآگاهی فکر میکردیم مواد میتواند به ما کمک کند درحالیکه روزبهروز اوضاع ما وخیمتر میشد.

به قول یک دوستی، کسی که پایش به کنگره باز میشود حتماً در این دنیا کار خوبی کرده که اذنش صادر شد. خدا را شکر که اذن صادر شد تا من وارد کنگره شوم، چراکه من انسانی بهشدت درونگرا بودم، شاید در ظاهر مشخص نبود ولی انقدر با مشکلات زیادی وارد کنگره شدم که جز خداوند کسی نمیداند من چقدر حال بدی داشتم. روزهایی بود که در خلوت خودم میرفتم گوشهای گریه میکردم. گرههای بسیار شدید فکری در ذهنم بود و مدام با خودم کلنجار میرفتم. اصلاً برای من قابلحل نبود.
خدا را شکر به کنگره وارد شد کمکم روشنایی را دیدم. نور در قلب من تابیدهشده، گرههای زندگی وحسهای من باز شد و آن تواناییهایی که اعتیاد از من گرفت بهتدریج و آرامآرام در حال بازگشت به من بود. مثلاً ورزش میکنم و خیلی حالم خوب است و سرحالم و این قدرت و جسارت در من ایجاد شد که مجدد بتوانم آموزش بگیرم و بعد از رهایی در رشتهی فنی حرفهای ثبتنام کردم، شش ما در کلاسهای آموزشی شرکت کردم و این توانایی را همین کنگره ۶۰ به من داد. و در آزمون پایانی نمره فوقالعادهای را گرفتم و رتبه دوم را کسب کردم.
در مورد دستور جلسه: خب آقای امین همیشه به این نکته اشاره میکند که پیامبر اگر میخواست بهترین روش یادگیری را به ما بیاموزد کل آموزشش درمفهوم این جمله است که زگهواره تاگور دانش بجوی. یادگیری انسان باعث میشود که انرژی و حال خوب به سراغش بیاید چراکه اختلافپتانسیلی که گفته شد در درون و برون من ایجاد میشود. آن حال خوش و سرحالی و نیرویی که لازم است در من خلق میشود. حال چرا معرکهگیری و یادگیری باهم آمده. چون معرکهگیری نقطهی مقابل یادگیری است اگر من طوری باشم که در مسیر آموزش و یادگیری نباشم، چون مدام انرژیهای منفی به سراغم میآید مانند این است که در خلاف جهت آب در رودخانه حرکت کنم و قطعاً انرژی زیادی از من گرفته میشود و به مقصد نمیرسم و ممکن است نابود شوم.
اینکه کسی معرکهگیری را کنار نمیگذارد و در مسیر نیست شک نکنید در تمامی مقاطع زندگی هم همینطور خواهد بود. ما اگر نخواهیم یاد بگیریم درحالیکه در تمامی لحظات زندگی نیاز به آموزش داریم، حالمان خراب میشود و با اشتباه کردن وارد گودی معرکهگیری میشویم. نشست و برخواستها، راه رفتنها و تعامل ما با افراد، همه ی اینها نیاز به آموزش و یادگیری دارد. کسی که یادگیری را کنار میگذارد حال خوب را نخواهد انرژی کم میآورد و به همین دلیل به سراغ معرکهگیری میرود. معرکه میگیرد چون نمیتواند حال خوب دیگران را ببیند. مشکلاتش را نمیبیند. شما کاهی را در چشم دیگران میبینید ولی دسته بیل را در چشم خود نمیبینید. این معرکهگیری است. اگر میخواهیم حال خوبی داشته باشیم باید خدمت کنیم و سی دی بنویسم و در مسیر آموزش باشیم. ممنون از اینکه به صحبتهای من گوش کردید.
مرزبان خبری:مسافر مسلم
مسئول سایت:مسافر محمد جواد لژیون هشتم
- تعداد بازدید از این مطلب :
207