جلسه سوم از دوره اول جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی اندیشه با استادی همسفر زهرا، نگهبانی راهنماهمسفر فرشته و دبیری راهنمای تازهواردین همسفر سلیمه با دستور جلسه« رابطهی یادگیری و معرکهگیری » روز سهشنبه ۴ آذرماه ۱۴۰۴ آغاز بهکار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
در ابتدا از نگهبان جلسه تشکر میکنم که اجازه خدمت در این جایگاه را به من دادند. همچنین از ایجنت محترم، مرزبانان و راهنمای عزیزم سپاسگزارم که به من آموزش دادند تا بتوانم در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم.
میخواهم در رابطه با دستور جلسه صحبت کنم و پیام لژیون سردار را بخوانم:
«اگر بنایی آباد باشد اما ساکنین آن خراب باشند، بنا هم کمکم رو به نابودی میرود؛ اما ساکنین آباد میتوانند بنای ویران را آباد کنند.»
به نظر من دستور جلسه یادگیری و معرکهگیری در همین پیام گنجانده شده است. معرکهگیری یعنی چه؟ معرکهگیری همان است که آقای مهندس مثال میزنند؛ فردی برای خودنمایی بساطی راه میاندازد و یک عده را دور خود جمع میکند تا با حرفهای بیمحتوا آنها را سرگرم کند و از موضوع اصلی دور کند.
درون معرکهگیری اتفاقات زیادی میتواند رخ دهد؛ هم صور پنهان دارد و هم صور آشکار. ممکن است از نق زدن ساده شروع شود و به قضاوت کردن، دروغ گفتن، بهانه گرفتن، خشم، پرخاشگری و حتی دعوا و درگیری برسد. فردی که معرکه میگیرد در واقع نمیخواهد به اصل موضوع نگاه کند و فقط میخواهد روی مسئلهای که از آن فرار میکند پردهای بکشد.
تقریباً درون همه ما انسانها نوعی معرکهگیری وجود دارد و ما باید آن را مهار کنیم. با چه چیزی؟ با آموزش، یادگیری و مراقبت. ما به کنگره میآییم تا یاد بگیریم چطور جهانبینی خود را رشد بدهیم و با آگاهی و علم به مسائل نگاه کنیم. این آموزشها نیاز به مراقبت دارند، یعنی من باید اول در رفتار و تفکر خود تغییر ایجاد کنم، آموزشها را کاربردی کنم و بعد در خانوادهام اجرا کنم. وقتی خانوادهام آباد شد میتوانم محیط و جامعه را نیز آباد کنم.
پیامی که خوانده شد میگوید اگر ساکنین جامعهای خراب باشند آن جامعه به سمت نابودی میرود. ارتباطش با لژیون سردار این است که من در کنگره آموزش گرفتم و مسافرم درمان شد، حالا وظیفه من چیست؟ باید آموزشها را کاربردی کنم. آقای مهندس با تدبیر، لژیون مالی را تشکیل دادند تا کنگره همیشه در حرکت باشد. بنابراین ما باید لژیونهای مالی را تقویت کنیم و هر کسی از خودش شروع کند.
وقتی میخواهم وارد لژیون سردار شوم، نیروهای منفی شروع میکنند به معرکهگیری در ذهن من: تو نمیتوانی، وضعیت مالیات خوب نیست، مسئولیتش سنگین است. اما آموزش به من یاد میدهد فقر را از صور پنهان خودم دور کنم و به دانایی برسم. همینکه قدم در راه عمل میگذاریم، نیروهای الهی به کمک ما میآیند.
من خودم با ترس وارد لژیون سردار شدم؛ سال اول از مسافرم کمک گرفتم و سال بعد با برنامهریزی از هزینههای خودم جمعآوری کردم. احساس کردم لژیون سردار یک پیوند محبتی بین قلب من و کنگره است و معنویت آن قابل توصیف نیست. هر کسی بهتر از هر کس دیگر میداند چه گرههای درونی دارد و چگونه با عبور از منیت و ترس میتواند آنها را باز کند.
در پایان از مشارکت شما عزیزان استفاده میکنم و ممنونم که با سکوت خود به صحبتهایم گوش دادید.

.jpg)

تایپ: همسفر مهتاب رهجوی راهنما همسفر فاطمه( لژیون دوم )
عکس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر ناهید( لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فاطمه( لژیون دوم )نگهبان سایت
همسفران نمایندگی اندیشه
- تعداد بازدید از این مطلب :
132