حس در جهانبینی معادل نیرو در جهان ماده و فیزیک است. همانطور که نیرو باعث ایجاد حرکت در اجسام و مادهها میشود، حس نیز باعث حرکت در انسانها میشود و تا وقتی حس وجود نداشته باشد، هیچ حرکتی صورت نخواهد گرفت. حال که فهمیدیم حس معادل نیرو است؛ باید بگوییم طبق قوانینی که اساس و پایه فیزیک را بنا نهادند، نیرو زمانی به وجود میآید که دو جسم با بسترهای مناسب و ماهیتهای یکسان در کنار یا در فاصله معین از هم قرار گیرند. دقیقا حس هم همینگونه عمل میکند. تا زمانی که دو شخص یا دو چیز با وجود شبیه به هم در فاصلهای مشخص قرار نگیرند، حس نیز هرگز پدید نمیآید. در جامعهشناسی، بخشی وجود دارد که میگوید: «جامعه شرایط بد و نامناسبی دارد و این شرایط باعث تخریب و فساد انسان میشود»؛ اما جامعه تنها یک محیط است و اثر دارد. هرچقدر هم بزرگ باشد، تنها میتواند میدان و محیطی برای جذب و اثرگذاری ایجاد کند؛ یعنی یک میدان جاذبه که محیط مناسب برای جذب است و خارج از این کاری از دستش برنمیآید.
اگر من احساس خوبی یا بدی نسبت به شخص یا محیطی دارم، دلیل این است که درون من همان حس فعال است و آن محیط یا شخص، میدان مناسب برای جذب یا دفع است؛ اما باید بدانم که در درون خود من، ویژگیهایی وجود دارد که وقتی در کنار هم قرار میگیرند، حس خوب یا بد به وجود میآید. در عین حال اگر نسبت به فرد یا چیزی بیتفاوت باشم، به معنای آن است که درون من، ویژگیهای آنها جایی ندارد. کنگره به این قانون معتقد است که حتی اگر بهترین بستر و محیط فراهم باشد؛ اما مادهای خنثی در آن قرار گیرد، نیرو هرگز به عمل نمیآید. طبق این قانون، تنها زمانی درمان اتفاق میافتد که ناخالصیها و مسائلی مانند اعتیاد و مصرف مواد به صفر برسند؛ حتی اگر فرد در جمع تمام مصرفکنندگان باشد، جاذبه و دافعهای شکل نخواهد گرفت.
شاید در نظر برخی، صفات بد و انزجار از آنها نشانگر نپذیرفتن آنها درون فرد باشد؛ ولی همانطور که در کنگره میآموزیم، هر چیزی دو ظاهر دارد؛ ظاهر آشکار و ظاهر پنهان. ممکن است صفت ناپسند در من آشکار باشد و خودم آن را حس کنم، مانند دروغ گفتن، ظاهر آن پنهان باشد و من از وجود آن خبر نداشته باشم؛ ولی در آینده ظهور یابد. هر چیزی که قرار است شکل بگیرد؛ باید بذر آن کاشته شود. وقتی خواسته یا دانه کاشته شد، برای رشد نیازمند زمین مناسب است. از زمانی که خواسته یا دانه کاشته میشود تا وقتی که به نتیجه برسد؛ مراحل مختلفی طی میشود؛ ابتدا جوانه زدن، سپس میوه دادن و این فاصله زمانی، نیازمند فرصت و مراقبت است. اگر آن صفت ناپسند در من پنهان باشد، مانند دانه در خاک است و محیط وجودی من، بستری است که اجازه میدهد آن بذر شکاف خورده و بیرون بیاید؛ نتایج آن هم همان صفات منفی است که شعله ور کننده، احساس نفرت یا هر حس منفی دیگر در من میشود.
وقتی در مورد کسی قضاوت میکنیم و حکم میدهیم، در واقع انگار با موشکی، مستقیم به شهر وجودی او شلیک کردهایم. ممکن است این موشکها هزاران کیلومتر دورتر منفجر شوند؛ ولی ارتعاشات آن در قلب و اندیشه فرد، احساس ناراحتی، تنفر و درد ایجاد میکند. این موشکها، چون از قلب و اندیشه انسان رها شدهاند، حتماً تأثیر دارند و در همان لحظه، تخریب و ویرانی ایجاد میکنند. مشکل اصلی انسان در مسیر تزکیه و پالایش، زدودن تاریکی نیست؛ بلکه نادیده گرفتن تاریکی است. تا زمانی که انسان صفات ناخوشایند خویش را نبینید، اقدام به پالایش نمیکند. زمانی که انسان بتواند این صفات منفی و تاریک را درون خودش ببیند، حدود ۵۰ درصد فرآیند تزکیه و پالایش انجام شده است. در نهایت، کسی که سعی کند، نسبت به دیگران قضاوت نکند، مانند دانشمندان و علماست،؛ زیرا این افراد اصولاً به این موضوعات نمیپردازند و تمرکزشان بر فهم و درک عمیق است، نه قضاوت و ارزیابی دیگران.
منبع:سی دی قضاوت
نویسنده :همسفر مهدیه
رابط خبری :همسفر صنم
ویرایش: همسفر مریم رهجوی همسفر فاطمه(لژیون دوم) دبیر سایت
ارسال :همسفر زهرا رهجوی همسفر مرضیه (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پاسارگاد
- تعداد بازدید از این مطلب :
338