آنچه کاشته اید، رشد خواهد نمود و تمامی دشتها را سبزپوش خواهد کرد؛دیگر انسانی نخواهد ماند و مُرد.
بایستی حرکت نمود و قدم ها را استوار. از بیداری تا هوشیاری، فاصله چندانی نیست؛ اما ما انسان ها بایستی صبر داشته باشیم، برای هر یک از ما قدمی تازه؛ یعنی آمیختن با روشنایی، درج است بر پیشانی عالم.
سلام دوستان هاشم هستم راهنمای درمان یک مسافر، با ۲۳ سال تخریب وارد کنگره شدم، آخرین آنتیایکس مصرفی دو گرم تریاک کشیدنی، مدت سفر اول ۱۲ ماه و ۲۰ روز، روش درمان DST، داروی درمان شربت OT، راهنمای درمان مسافر داریوش، ورزش در کنگره والیبال دارت پینگپنگ، رهایی هشت سال و چهار ماه و ۷ روز.
برداشت در باب دستور جلسه هفته " رابطه یادگیری و معرکهگیری "
این هفته چه یاد گرفتم و چقدر معرکه بودم و چه اندازه معرکهگیری کردم؟!
هفته یادگیری، هفتهای است متفاوت، تلنگری است از جنس دانایی موثر ....
این هفته در کنار یادگیری به مبحث معرکهگیری نیز اشاره می شود پس این هفته، یادآور انجام ندادن تکالیف و وظیفههاست آن هم با انواع مختلف از ارائه دلایل ....
معنای یادگیری و معرکهگیری بر هیچکس پنهان نیست ولی رابطه این دو، موضوع دستور جلسه این هفته است ... پس قاعدتا صورت مسئلهای اینجا مطرح است که با حل آن قفلهای بسیاری از زندگی من باز خواهد شد.
چه رابطهای بین یادگیری و معرکهگیری وجود دارد که با آگاهی از آن چالشهای زیادی از پیش پای من برداشته خواهد شد؟
طبق تعاریف و مفاهیم کنگره ۶۰ برای یادگیری و معرکهگیری پایه اصلی دانایی است، تعریف دانایی، قدرت تشخیص ماهیت هر خواسته بود در هر رنگ و لباسی ... و ابزار دانا شدن نیز سه ضلع در مثلث دانایی تعریف شد که عبارت بود از آموزش، تجربه و تفکر ...
در واقع برای دستیابی به هر نوع دانایی، لازم است آموزش بگیرم و دست به تجربه بزنم و با تفکر بر این دو، نسبت به موضوع آموزش دیده دانایی پیدا کنم.
دانایی در سطح کلی یک اطلاعات عمومی است دانستن و دانایی موقعی کاربردی میشود که هر سه قسمت یا سه ضلع دانایی به یک اندازه رشد کند که در این صورت دانایی موثر نامیده خواهد شد،
پس میتوان چنین نتیجه گرفت که یادگیری در واقع همان دانایی موثر است.
در معرکهگیری هم دانایی لازم است که اگر دانایی را از معرکهگیری حذف کنیم فرد مورد نظر، نمیتواند معرکه بگیرد بلکه فقط میتواند بهانهجویی کند.
با این تعریف، معرکهگیری هم سه ضلع دارد: آموزش، تجربه و تفکر یعنی یک فرد اگر بخواهد معرکه گیری کند نسبت به آن موضوع باید دانا باشد، پس چرا افراد با دانایی که دارند دست به معرکهگیری می زنند؟
پاسخ به این سوال، حل صورت مسئله رابطه یادگیری با معرکهگیری است، در معرکهگیری، فرد کاملا آموزش دیده است و نسبت به موضوع خوب و پخته تفکر کرده، لذا دو ضلع دانایی او که آموزش و تفکر است رشد زیادی داشته ولی به دلیل تنبلی و احتمالا به زحمت افتادن، از ضلع تجربه صرفهنظر میکند در این حالت مثلث دانایی فرد دیگر دانایی موثر نخواهد بود و دو ضلع آموزش و تفکر به یکاندازه رشد کرده و برای توجیه عدم انجام وظیفه در مورد ضلع تجربه دلایلی را منطبق با استدلالهای مرتبط و یا حتی عقلانی مطرح میکند که دراین صورت وارد معرکهگیری میشود.
پس نتیجه این که، اگر به دانایی دست پیدا میکنیم باید تمرکز خودمان را برروی ضلع تجربه بگذاریم تا در دام معرکهگیری گرفتار نشویم، فردی که وارد لژیون میشود لذت بسیاری از آموزشهای ناب کنگره میبرد و به تناسب آن با توضیحات راهنما، تفکر بسیاری در مورد آموزش دیده شده خودش بکار میگیرد، این مرحله، مرحله بین سقوط و یا صعود اوست، چرا که اگر دست به تجربه بزند و تمامی موارد آموزش دیده را به انجام برساند به مرحله یادگیری پا گذاشته و در غیر اینصورت او یک معرکهگیرِحرفهای خواهد شد.
معرکهگیری رهجو در انجام ندادن تکالیف و وظایف خودش ، بسیار محتمل است فلذا باید مرتب خودش را رصد کند تا به موقع و به اندازه تمامتکالیف و وظایف خودش را انجام دهد تا ضلع تجربهاش به اندازه ضلع آموزش و تفکر رشد کند و در دام معرکهگیری نیفتد.
از نگاه دیگر یادگیری یعنی تغییری نسبتاً ماندگار در رفتار که با تمرین ایجاد شده باشد که در سه مدل مختلف تقسیمبندی میشود؛ یادگیری دیداری، یادگیری که فرد با تمرکز و نگاه آموزش گرفته و طبق آن تمرین میکند. یادگیری شنیداری، یادگیری که در آن فرد با گوش دادن به مطالب آموزش میگیرد و تمرین میکند. یادگیری شرطیسازی، که فرد به دلیل شرطیشدن تمرین را انجام میدهد
یادگیری شرطیسازی روشی است که فرد با نگاه کردن و گوش کردن تمرکز کافی بر تمرین پیدا نمیکند و بر اساس شرطی در انجام آن کار آموزش میگیرد.
در کنگره ۶۰ هر سه مدل یادگیری پیاده سازی میشود، جلسات کارگاهی با یادگیری دیداری و سیدیهای آموزشی با یادگیری شنیداری و شرایط یک رهجو در انجام اموری خاص به مانند پوشش مناسب، زمان بندی، روش و متد DST، نمونههایی از یادگیری به روش شرطی سازی است.
قطعا یک فرد تازه وارد با بسته بودن حس هایش، از یادگیری دیداری و شنیداری کمتری برخوردار است که با شروط حاکم بر لژیون و نمایندگی یادگیری و تمرین بدون وقفه برای فرد رقم میخورد.
اینک در جمع بندی مطالب بیان شده، باید شکرگزار باشیم که به ما آموزش راستین داده می شود و به خطرات و انحرافات حاصل از انباشتگی اطلاعات در اثر آموزش و تفکر بی انتها به موارد گوش زد داده می شود که به چالش معرکه گیری ورود پیدا نکنیم.
مرزبان خبری؛ مسافر علیاصغر
ارسال؛ مسافر محمدرضا ل۷
- تعداد بازدید از این مطلب :
141