پنجمین جلسه از دور بیست و دوم کارگاه های خصوصی ویژه مسافران آقا کنگره۶۰ شعبه باباطاهر همدان با استادی مسافر علیرضا، نگهبانی مسافر محمدرضا و دبیری مسافر علیرضا با دستور جلسه ( رابطه یادگیری و معرکهگیری ) یکشنبه ۲ آذر ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر، من هم به نوبه خود خدای خودم را شاکرم که در این جایگاه قرار گرفته تا از شما دوستان آموزش بگیرم، به رسم ادب اول از آقای مهندس بنیانگذار کنگره۶۰ که کنگره را بنا نمودند که من علیرضا با حال خراب به اینجا بیام و به حال خوش و رهایی برسم و با دوستان صمیمی کنگره را را به جلو ببریم و بسیار ممنونم از راهنمای سفر اولم آقا منصور اسماعیلی که روز اول با حال خراب و منیت فراوان آمدم و منرا قبول کرد و من را با آموزشهای ایشان به حال خوب رسیدیم و همچنین تشکر میکنم از راهنمای سفر دوم خودم آقا صمد که با آموزشهای خوب ایشان، مرا به این جایگاه رساندند و با توجه به ترس و اضطرابی که قبلا داشتم نمیتوانستم خدمتی بگیرم ولی با راهنماییهای ایشان توانستم به این ترس غلبه کرده و به اینجا برسم و همچنین تشکر میکنم از راهنمای لژیون سیگارم اقا اسماعیل که با آموزشهای ایشان نیز توانستم در سفر دوم سیگار را هم درمان کنم، واقعا از صمیم قلب خوشحالم که در کنار شما عزیزان هستم و در کنار شما به این حال خوش رسیدم،
من اگر روزی هزاران بار خدا را شکر کنم باز هم کم است چون کنگره به من شخصیت داد و کاری کرد که به جامعه و به خانواده برگردم، من قبلا فکرم این بود که فقط به موادم برسم چون فرمانده عقلم فقط مواد بود، همه فکرمان این بود که موادمان را بزنیم و بواسطه آن به حال خوش برسیم تا بتوانیم به یک مهمانی که دعوت شدهایم برویم ولی کسی که بیشترین عذاب را در دوران مصرف موادم کشید، همسر و فرزند و خانواده من بود، چون در زمان مصرف زمانی که دو نفر در یک مهمانی باهم پچ پچ میکنند مطمئنا در مورد من صحبت میکردند.

و اما در مورد دستور جلسه: یادگیری و معرکهگیری، آقای مهندس در صحبتهای روز چهارشنبه فرمودند: یادگیری سه شرط دارد اولین شرط این است که روز اولی که من وارد کنگره میشوم باید بپذیرم که من چیزی بلد نیستم، زمان مدرسه اگر کسی میگفت من بلدم یا من قلدرم، ان شخص به جایی نمیرسید ولی کسی که سرش را پایین انداخت و میز اول نشست و حرفهای معلم را خوب گوش داده و تکالیفش را خوب انجام داد و خوب درس خواند در نتیجه در کلاس اول شاگرد ممتاز مدرسه شد، مطمئناً چیزی یاد گرفت و حتماً به جایی رسید و به این درک و فهم و دانش رسیده که معتاد نشده است چون آن شخص همیشه میز اول مینشست و خوب به حرفهای معلم گوش فرا میداد ولی من همیشه میز آخر کلاس مینشستم که وقتی معلم سوالی میپرسید مرا نبیند تا از من بپرسد حتی بعضی مواقع زیر میز هم پنهان میشدم بیشتر مواقع وقتی معلم درس میداد با دوستم صحبت میکردم و میگفتم من همه اینهایی که معلم درس میدهد را بلدم در صورتی که اینطور نبود، اگر اینطور بود مطمئناً مصرف کننده نمیشدم.
دومین شرطی که آقای مهندس فرمودند برای یادگیری لازم است این است که راهنمای خود را قبول داشته باشیم و در خانواده باید پدر و مادر را قبول داشته باشیم و در کنگره باید ایجنت، راهنما و مرزبانان را قبول داشته باشیم، چون راهی که من رفتم ایجنت، راهنما و مرزبانان کسانی هستند که چندین سال پیش این راه را رفتهاند و مطمئناً دانش آنها خیلی بیشتر از من است، وقتی راهنما به من میگوید که OT باید یک سیسی بخورم حتماً چیزی میداند که میگوید یک سی سی بخور، قبل از اینکه به کنگره بیاییم همه ما قطع مصرف به صورت سقوط آزاد را تجربه کردهایم در آن شرایط بعضاً یک ماه بیخوابی میکشیدیم، ولی اینجا بهترین شربت را به ما میدهند، بهترین احترام و پذیرایی را از ما انجام میشود ولی ما شب به راهنما زنگ میزنیم و میگوییم که پایمان درد میکند، در صورتی درد پایمان آنقدری نیست که نتوانیم تحمل کنیم.
بعد مهندس میفرمایند که باید قبول کنیم که راهنما بیشتر از من میداند. یکی از مسافران در اینجا میگفت: من روزی ۷۰ سیسی شربت میخورم، راهنما به او گفت که باید از ۵ سیسی شروع کنی و پله پله کم کنی، مسافر باید به حرف راهنما اعتماد کند و گوش دهد
سومین شرط هم این است که باید تسلیم شویم، من باید تسلیم شوم باید بشینم و گوش بدهم، مهندس میفرمایند که قبلاً فقط همین جلسه بود و بعد از اینکه جلسه تمام میشد جلسه لژیون نداشتیم، تازه میشد معرکهگیری یعنی اینکه هر کسی یک لژیونی میزد و معرکه میگرفت، یک نفر به رفیقش میگفت برویم مشروب بخوریم تا حالمان خوب بشود، خود مهندس میگوید نیسان بیرون بود گالن گالن میآوردیم داخل شعبه یا بیرون، یواشکی میخوردیم، به خاطر اینکه این معرکهگیریها جمع شود لژیون ترتیب دادیم و صحبتهایی که نمیتوانیم در جلسه عمومی بزنیم را در در جلسه لژیون بزنیم یعنی من رهجو مشارکت کنم و راهنما گوش دهد و جواب بدهد.
اگر سفر اولی که تازه وارد کنگره میشود اگر کتاب خواندن را به صورت DST انجام دهد هیچگاه از راهنما سوال نمیکند چون همه حرفهای من مصرف کننده در کتاب هست و زمانی خود آقای مهندس در حالت من بوده، مسافر باید در طول زمان سفر حتماً باید کتاب هم بخواند حتی شده به صورت اندک، از اینکه به صحبتهای من توجه فرمودید متشکرم.
.jpg)
عکس: مسافر مجتبی (لژیون سوم)
تایپ: مسافر علی (لژیون هفتم)
تنظیم و ارسال: مسافر محمدرضا (لژیون هشتم) نگهبان سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
123