معرکهگیری زمانی انجام میگیرد که شخص ناآگاه است و علمی ندارد؛ اما بهدلیل منیت زیادی که دارد و گاردش برای آموزش گرفتن بسته است بهجای اینکه مطلبی را یاد بگیرد شروع به معرکهگیری میکند. میخواهم از تجربه خودم بگویم. زمانی که مسافرم بهکنگره آمد بهجای اینکه من هم با او هم مسیر شوم و آموزش بگیرم شروع کردم به معرکهگیری که من اصلاً نیازی بهکنگره ندارم، من مشکلی ندارم، همه ایرادات از توست، تو اگر حالت خوب شود من هم بهحال خوش میرسم و ... در جهل، ناآگاهی و نادانی خودم بهسر میبردم هرچه گذشت حال مسافرم بهتر شد اما دریغ از حال من که کمی تغییر کند. بالاخره زمانش رسید و اذنش صادر شد من هم بهکنگره ورود کردم آنجا بود که دیدم چقدر من هم بهکنگره نیاز دارم از مصرف مواد که بگذریم در قسمت جهانبینی شاید من از مسافرم هم بیشتر بهکنگره نیاز داشتم و این آغازی شد که معرکهگیری را به یادگیری تبدیل کنم؛ چون از راهنمایم شنیده بودم که هرچه میدانی باید پشت در بگذاری و با ظرف خالی وارد کنگره شوی تا بتوانی آموزش بگیری من هم چشم گفتم. از همانجا رهجوی گوش به فرمانی شدم هرچه راهنمایم میگفت جز چشم چیزی نمیگفتم.
هر جلسه که به شعبه میرفتم یک چیز جدید یاد میگرفتم؛ چون نباید امروز انسان با دیروزش یکی باشد. ما بچههای کنگره حداقل فرقی که با دیگران داریم این است که وادی اول را بلدیم و قبل از هر کاری تفکر میکنیم. هرچه جلوتر رفتم از معرکهگیری من کم و به داشتههایم اضافه شد بهجایی رسیدم که اگر مشکلی پیش میآید یا بهمسئلهای برمیخورم با قدرت تفکر به فکر حل مسئله میفتم در این شرایط هم مشکل زودتر حل میشود هم به آگاهی و آموزشم اضافه میشود. تصمیم گرفتم که به علم خودم اضافه کنم به آموزش ادامه دهم و سطح داناییام را بالا ببرم؛ ولی هرچه جلوتر رفتم بیشتر فهمیدم که چیزی نمیدانم. الآن نگاهم به زندگی و هستی تغییر کرده است؛ فقط میدانم که من هیچچیز نمیدانم. مشتاق هستم که به دانستههای خودم اضافه کنم تا سه مؤلفه تفکر، تجربه و آموزش را بهتعادل برسانم؛ شاید قطرهای از این اقیانوس عظیم هستی را درک کنم و درست آموزش بگیرم تا بتوانم خوب خدمت کنم.
نویسنده: مرزبان همسفر مائده
ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر طیبه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی کمالالملک
- تعداد بازدید از این مطلب :
76