عشق با دل آدم چه میکند! گاهی چنان میسوزاند که خاکستر وجودت را از نو میسازد، گاهی چنان آرامت میکند که در سکوت، صدای خدا را میشنوی! من با تمام وجودم، عاشق قدرت مطلق؛ خداوند یکتا هستم. هر حادثهای، هر غمی، هر خندهای در زندگی، مرا به او نزدیکتر کرد. هر بار که زمین خوردم، حضورش را پررنگتر احساس کردم؛ اما روزی رسید که همه چیز از دست رفت؛ مال، خانه، سرمایه و... همه پر کشیدند و من ماندم و سرمایی عمیقتر از هر زمستان؛ سرمایی که انگار تا عمق جانم نفوذ کرده بود، سرمایی تا ۶۰ درجه زیر صفر...
اضطراب، استرس، ترس از آینده و فرار از گذشته تمام وجود من را گرفته بود. از آمدن صبح بیزار بودم، شبها در تردید و دلهره فرومیرفتم؛ اما روزی در میان همان تاریکی، جرقهای در دل من افتاد. با خود گفتم: اگر از فردا میترسی؛ یعنی توکل نداری. اگر استرس آینده را داری؛ یعنی به تقدیر الهی ایمان نیاوردهای. اگر خدا را با زبان میپرستی و باز هم نگرانی؛ یعنی با دل باور نداری. با تمام این اوصاف آرامش واقعی کجاست؟
سالها به دنبال این پاسخ بودم. حجابی میان من و حقیقت کشیده شده بود. در دل شب، با چشمانی خیس و دلی شکسته خدا را صدا زدم: «خدایا، کمکم کن آگاه شوم، حقیقت را بشناسم و تو را با تمام وجود درک کنم»! در آن روزها مسافرم مدتی بود به کنگره میرفت؛ اما من کنگره را باور نداشتم! هرچه اصرار میکرد، اعتنایی نمیکردم تا اینکه روزی دلنوشتهای در جیب لباسش یافتم؛ نوشتهای از عشق، رهایی و همسفر. تمام وجودم شکست! اشک امانم نداد. پشیمانی چون موجی مرا در خود فروبرد.
تصمیم گرفتم همراهش شوم. به کنگره60 رفتم و آنجا بود که پاسخ همه سؤالهایم را یافتم. امروز، با ذرهذره وجودم، خدا را درک میکنم. فهمیدهام که راه رسیدن به خدا، از درون ما میگذرد؛ از ایمان، عشق، پذیرش. آری… عشق چهها که نمیکند! گاه میگیرد تا بدهد، میسوزاند تا بسازد و میبرد تا تو را به خود و به خدا بازگرداند.
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون یکم)
رابط خبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون یکم)
عکاس: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون یکم)
ارسال: راهنما همسفر افسون، نگهبان سایت
همسفران نمایندگی نائین
- تعداد بازدید از این مطلب :
90