بهواسطه دستور جلسه «رابطه یادگیری و معرکهگیری» گفتگویی با راهنمای گروه خانواده، راهنما همسفر زهره تهیه کردهایم. شما را به خواندن این گفتگوی صمیمانه دعوت مینماییم.
همسفر زهره و مسافرانش رضا و محمدمهدی وارد کنگره۶۰ شدند. مسافر رضا با تخریب ۱۷ سال تخریب، آخرین آنتیایکس متادون، به روش DST با داروی OT، با راهنمایی مسافر داود و همسفر زهره، ۱۱ ماه ۱۷ روز سفر کردند. در حال حاضر ۵ سال و ۶ ماه است که با دستان پرتوان آقای مهندس آزاد و رها هستند. مسافر محمدمهدی با ۵ سال تخریب، آخرین آنتیایکس مصرفی گل، به روش DST و داروی OT، به راهنمایی مسافر امیر ۱۰ ماه سفر کردند. در حال حاضر با دستان پرتوان آقای مهندس ۱۱ ماه و ۲۴ روز است که آزاد و رها هستند. رشته ورزشی همسفر زهره در کنگره۶۰ شنا است.
از نگاه شما یادگیری و معرکهگیری چه معنایی دارند؟
بهترین تعریفی که از یادگیری و معرکهگیری میتوانم داشته باشم این است که؛ آقای مهندس در صحبتهای روز چهارشنبه عنوان کردند: که انسان وقتی میخواهد یاد بگیرد؛ باید ۳ شرط را بپذیرد؛ اول اینکه بداند که نمیداند، دوم اینکه باور و قبول داشته باشد یکی از او بیشتر میداند و سوم وقتی این دو را دانست، در مقابل آن فرد و در مورد آن بحث تسلیم باشد؛ اگر هر کدام از این ۳ شرط را قبول نداشته باشد، به نتیجه نمیرسد. وقتی به نتیجه نمیرسد یا رها میکند، میرود یا شروع به معرکهگیری میکند. این معرکهگیری یک ویژگی است که تمام انسانها در تمام سطوح دارند.
چه میشود که در جمعی مثل کنگره۶۰، برخی مشتاقانه بهدنبال دانش هستند و برخی دیگر ترجیح میدهند در حاشیهها بمانند و دیگران را نقد کنند؟
ما خود میدانیم بیعلت وارد مجلس عاشقان نشدهایم، کنگره۶۰ همان مجلس عاشقان میباشد؛ شاید در ظاهر موضوع درمان اعتیاد باشد؛ اما اصل قضیه عاشقی میباشد. ما میدانیم کنگره۶۰ یک مکان نیست؛ بلکه یک اندیشه است و همین اندیشه است که ما را در مسیر عاشقی به حرکت در میآورد و نتیجه میشود، حرکت کردن بهدنبال دانش؛ ولی آن دسته افراد که در حاشیه هستند کنگره۶۰ را مکانی میبینند برای کسب انرژی و فقط برای دریافت لحظهای انرژی وارد این فضا میشوند و قطعاً هم انرژی کوتاهمدت دریافت میکنند؛ ولی بعد از مدتی چون هدف اصلی را نفهمیدهاند، وارد حاشیه میشوند و دیگران را نقد میکنند.
حضورتان در لژیون سردار و تجربهای که در جایگاه «دنوری» داشتید، چگونه مسیر زندگی شما را دگرگون کرد؟
در ابتدا برای وارد شدن به لژیون سردار درک این جمله که برای رسیدن به تکامل نیاز به آموزش و خدمت چه در خصوص دانش و مالی میباشد، اقدام به خدمت، چه دانش، چه مالی کردم. وارد لژیون سردار شدم، دیدم علاوه بر مسیر تکاملی هر بار بخششی که صورت میگیرد، انرژی عظیمی دریافت میشود و این انرژی، توانی میشود برای باز کردن گرههای درونیام. ما انسانها موجودات بسیار پیچیدهای هستیم، درست است که بیمنت میبخشیم؛ ولی در صور پنهان به گونهای دیگر است. وقتی مالی را میبخشیم در ازای آن انرژی بالایی دریافت میکنیم و من از آنجاییکه نیاز به انرژی بسیار بالاتری داشتم، لازم دانستم مبلغ بخشش خود را بالاتر ببرم تا بتوانم گرههای سختتری را در خود باز کنم و بهصورت باور نکردنی همانروز که دنوری خود را اعلام کردم، گره بزرگی در زندگیام باز شد و اینها تماماً معجزه بخشش میباشد.
اگر بخواهید در یک جمله کنگره۶۰ را معرفی کنید، چه میگویید؟
قبل از اینکه پاسختان را بدهم یک بیت شعری را برایتان بیان میکنم: مُرده بُدم، زنده شدم، گریه بُدم، خنده شدم، دولت عشق آمد و من، دولت پاینده شدم. کنگره۶۰، یعنی احیاء انسانهایی که از یاد رفتهاند.
چه عاملی باعث شد؛ پس از رهایی همچنان در کنگره۶۰ بمانید و پایدار باشید؟
قطعاً نوشتن سیدی بهصورت واو به واو بود. همانطور که میدانیم نوشتن سیدی همزمان که بر کاغذ حک میشود، بر نفس ما هم حک میشود و در طول زمان تأثیرگزار خواهد بود و نتیجه این تاثیرگزاری این است. زمانیکه بندهای زیادی در من باز شد، در پایان بند عشقی بین من و قدرت مطلق برقرار شد.
اولین جرقه آشنایی شما با کنگره۶۰، چگونه زده شد؟
توسط برنامه تلویزیونی «شروع خوب سال ۱۳۸۸» جذب این سیستم شدم و در سال ۱۳۸۹ وارد مسیر سبز کنگره۶۰ شدم.

بهعنوان یک راهنما، چهطور بین وظایف خدمتی خود در کنگره۶۰ و زندگی شخصیتان تعادل ایجاد میکنید؟
تعادل ایجاد کردن با برنامهریزی و نظم بهوجود میآید. زمانیکه برای دقیقه، دقیقههای زندگی خود برنامهریزی میکنم و بیهوده این زمان گرانبها را از دست نمیدهم، تایم زیادی خواهم داشت و در نتیجه هم به زندگی شخصی خود و هم به خدمت کردن در کنگره ۶۰ میرسیم.
اگر قرار باشد یک درس کلیدی از راهنما بودن خود با ما تقسیم کنید، آن درس چیست؟
یک نکته کلیدی این که هرگز در دوره خدمت بهدنبال آموزش دادن نبودم، همیشه بهدنبال آموزش دیدن بودم و این خدمت هرگز من را خسته نکرده است و حال که لحظههای پایانی خدمت دوره راهنماییام را سپری میکنم، همچنان پرانرژی و باانگیزه وارد لژیون میشوم.
بهنظر شما در داستان معرکهگیری، نقش اصلی را چه کسی بازی میکند؟
آن کسیکه ۳ شرطی را که باید در یادگیری بپذیرد؛ ولی نمیپذیرد. نقش اصلی معرکهگیری را بازی میکند.
ساکنین آباد در مواجهه با معرکهگیرها، چگونه رفتاری از خود نشان میدهند؟
ساکنین آباد معمولاً با حفظ آرامش و هوشیاری اقدام به مقابله با معرکهگیرها میکنند.
با در نظر گرفتن سه رکن یادگیری (دانایی، تفکر و تجربه)، چهقدر در زندگی خود موفق شدهاید، بین این سه کفه تعادل برقرار کنید؟ این تحول درونی، چه ردپایی در زندگی خصوصی و روابط اجتماعی شما بهجا گذاشته است؟
برای این موضوع شاید ساعتها زمان ببرد که بخواهم صحبت کنم؛ اما خلاصه و مفید میگویم: هرگز ادعای صددرصدی را ندارم؛ اما میتوانم نسبت به گذشته بگویم، ۸۰ درصد تعادل در زندگی شخصی و اجتماعی خود برقرار شده است. قطعاً قبل از هر کار و هر حرفی، حتماً تفکر خواهم داشت؛ حتی اگر از کسی رنجشی داشتم با خود تفکر میکنم که آیا ارزش بحث کردن دارد یا خیر؟ بهترین تصمیم را میگیرم، میبخشم؛ ولی از کنار آن میگذرم تا دیگر با تجربه کردن، تجربه تلخ گذشته آسیب نبینم. خدا را شکر آسیب کمتری میبینم.
با توجه به مسیر پربار خدمتیتان، آیا اکنون در موقعیتهای حساس که معرکهگیری ممکن است رخ دهد، میتوانید از آن جلوگیری کنید؟
بله، حتماً. چون با آموزشهای کنگره۶۰ یاد گرفتهام؛ اگر اشتباه کردم، حتماً بپذیرم و جلوی اشتباه خود را بگیرم و اگر اشتباهی از من سر نزده بود، هوشمندانه و با آرامش از آن مسئله عبور کنم و از آن موضوع نهایت آموزش را بگیرم. من یقین دارم هر اتفاقی که رخ میدهد، قطعاً پیامی برایم دارد. بهجای معرکهگیری درس میگیرم تا دوباره با آن مسئله مواجه نشوم.
با نگاه به گذشته، آیا تغییراتی در حوزه ترس، منیت و نادانی در وجودتان رخ داده است و آیا شما را به فردی راضیتر تبدیل کرده است؟
بله، بسیار زیاد. من انسانی بسیار ترسو بودم؛ ولی تماماً در جایگاه راهنمایی بر بزرگترین ترسهای زندگی خود غلبه کردم و تبدیل به یک انسان قویتر و شجاعتری شدهام. در گذشته همیشه از اینکه کسی ضعف من را بگوید، معرکهگیری میکردم، این نشانه منیت من بود؛ ولی اکنون کاملاً میپذیرم؛ اما بهشرط اینکه با حرمت، احترام و بیان درست همراه باشد. در مورد نادانی در گذشته در ابتدا هر حرفی را میزدم و بهدنبال آن پشیمانی سراغم میآمد؛ ولی حالا قبل از هر کار یا هر حرفی کاملاً تفکر میکنم تا بهترین عملکرد را داشته باشم. نسبت به گذشته تغییرات بسیار زیادی داشتهام؛ ولی در ادامه باز نیاز به تغییرات زیادی دارم؛ چون هرگز ادعای کامل بودن را ندارم.
از راهنما همسفر زهره بابت این مصاحبه قدردانی میکنیم و از اینکه ما را لایق دانستند و وقت گرانبهای خود را در اختیار ما گذاشتند، ممنون و سپاسگزار هستیم.
طراحان سؤالات: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر الناز (لژیون پنجم)، همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فوزیه (لژیون نهم) و همسفر مهتاب رهجوی راهنما همسفر فاطیما (لژیون یازدهم)
مصاحبهکننده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر الناز (لژیون پنجم)
عکاس: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر فوزیه (لژیون نهم)
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی کوروش آذرپور
- تعداد بازدید از این مطلب :
194