یادگیری و معرکهگیری دو مقوله متضاد هم هستند، که تأثیر عمیقی در زندگی انسانها دارند. یادگیری تنها برای مشق و امتحان نیست؛ بلکه خلقت و زندگی انسانها همه بر پایه یادگیری میباشد.
در کنگره۶۰ «یادگیری» یعنی دریافت آموزش و رسیدن به دانایی و تلاش مستمر برای تبدیل این دانایی به دانایی مؤثر. نقطه مقابل این یادگیری «معرکهگیری» میباشد. معرکهگیری یعنی عوض كردن موضوع و موضوع اصلی را تبدیل به چیز دیگری کردن و در ادامه دیگران را مقصر اشتباهات خود دانستن است.
فرد معرکهگیر به دلیل وجود منیت نمیتواند اشتباهات خود را بپذیرد و از ترس اینکه مبادا دیگران او را مقصر بدانند، در حاشیه میماند و پایان در حاشیه رفتنها، موجب احساس ناامیدی در شخص میشود.
به طور کامل تجربه شده است که اعضای کنگره۶۰ به دو گروه تقسیم شدهاند. گروه اول افرادی هستند که به درمان واقعی رسیدهاند و هرگز به دنبال «معرکهگیری» نیستند و تمامی تلاش، انگیزه و انرژی خود را صرف آموزش و خدمت میکنند.
گروه دوم دقیقاً برعکس گروه اول هستند. اعضای این گروه به ظاهر درمان شدهاند و متأسفانه پنهانی مواد مصرف میکنند و خطاهای خود را نیز پنهان میکنند. معمولاً با ایراد گرفتن از دیگران و سرزنش افراد سعی در توجیه اشتباهات خود دارند.
اینجاست که آقای مهندس میفرمایند: اگر بنایی آباد باشد، اما ساکنین آن خراب باشند، بنا هم کمکم رو به ویرانی و خرابی میرود، اما ساکنین آباد بناهای خراب و یا ویرانهها را هم میتوانند احیا بکنند. درست مانند کنگره۶۰ که بنای مستحکم دارد، که اگر رسیدگی نشود و ساکنین آن خراب باشند دوام نمیآورد و نتیجهاش جز ویرانی چیز دیگری نمیباشد.
عناصر مهم معرکهگیری عبارتند از کمبود آگاهی، حسادت، منیت، رعایت نکردن حرمت و قوانین، صورت حق به جانب داشتن و در آخر خود را مظلوم جلوه دادن میباشد. کسی که معرکهگیری میکند، دیگران را نیز با خود به مسلخ میبرد و وقتی که دیگران را به مسلخ میبرد، شاهکار قضیه اینجاست که خودش ذبح میشود وقربانی این ماجرا خودش میشود، این جاست که همه چیز به ساکنین بنا ارتباط دارد.
رابطه بین «یادگیری » و «معرکهگیری» درست مانند دو کفه ترازو میباشد.هر چه سطح یادگیری و دانایی فرد بالاتر برود، به طور اتوماتیک کفه معرکهگیری پایینتر میآید و فرد کمتر درگیر صفات منفی اعم از ترس ،کینه، خشم و... میشود. برعکس این قضیه هم وجود دارد هرچه کفه معرکهگیری بالاتر برود، فرد به دلیل ناآگاهی و منیت خود در چرخه توجیه و سرزنش دیگران باقی میماند و به طور طبیعی کفه یادگیری پایین میآید. در نتیجه کفه معرکهگیری بالا میرود.
انسانها همواره در زندگی روزمره دچار شکست میشوند، بعد از شکست خوردن نیز انسانها به دو دسته تقسیم میشوند: دسته اول انسانهای متعادل هستند که از شکست خود درس میگیرند و سبک زندگی خود را اصلاح میکنند و در آخر به رشد و تکامل میرسند. اما دسته دوم انسانهای نامتعادل هستند که بعد از شکست، معرکه درست میکنند و از عمل سالم خارج میشوند
به فرموده آقای مهندس: همه ما انسانها تاریکیها را تجربه میکنیم تا به روشناییها برسیم. ما باید شکست را تجربه کنیم تا به رشد و تکامل برسیم. کسی که از شکست درس میگیرد و به روشنایی میرسد در مقوله یادگیری میباشد.اما کسی که بعد از شکست، دنبال مقصر میگردد و معرکه راه میاندازد در مقوله معرکهگیری میباشد.
۱
در نهایت «یادگیری» یک گوهر گرانبها است که با آموزش و تجربه به دست میآید. در حالی که «معرکهگیری» تنها انرژی و تمرکز فرد را از او میگیرد و مانع رشد فردی شخص میشود.
منبع: سی دی رابطه یادگیری و معرکه گیری
نویسنده:خانم بتول رهجوی راهنما همسفر سلیمه(لژیون اول)
رابط خبری: همسفرنجمه رهجوی راهنما همسفر سلیمه(لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفرفاطمه رهجوی راهنما همسفر سلیمه (لژیون اول)نگهبان سایت
همسفران نمایندگی رفسنجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
1061