سلام دوستان محمدرضا هستم یک مسافر
در مورد دستور جلسه:« رابطه یادگیری و معرکه گیری» یادگیری یا فراگیری تنها محدود به مشق نوشتن یا حضور در محیطهای آموزشی نظیر مدرسه و دانشگاه نیست. یادگیری، نقش بسیار مهمی در تمام جنبههای زندگی ما ایفا میکند؛ بهگونهای که میتوان گفت زندگی ما سراسر فرآیند یادگیری است. اگر در مسیر صحیح و اصولی زندگی گام برداریم، میتوانیم به پیشرفت دست یابیم. اما اگر به حاشیهها بپردازیم یا از یادگیری فاصله بگیریم، مشخص میشود که در مسیری نادرست قدم گذاشتهایم. افرادی وجود دارند که برای پنهان کردن عیوب و نقصهای خود، دیگران را مورد قضاوت نادرست قرار داده و تقصیرها و ارزشهای ناپسندشان را به دیگران نسبت میدهند. آنها معمولاً به تخریب دیگران پرداخته و درگیر معرکهگیری میشوند. به عنوان مثال، اگر کسی در کنگره به جای تمرکز بر یادگیری و خوشحال شدن از پیشرفت دیگران، دچار خودخواهی و خودبرتربینی شده باشد و بخواهد با سرکوب یا تخریب دیگران موقعیت خود را تثبیت کند، به فردی معرکهگیر تبدیل میشود. برای نمونه، شخصی که مدام به دنبال بیان نواقص کنگره، هملژیونیها یا راهنمای خود نزد دیگران است، نشان میدهد که از تعادل خارج شده است. چنین فردی از مسیر درمان دور خواهد شد و در تاریکی باقی میماند.
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر
در مورد دستور جلسه «رابطۀ یادگیری و معرکهگیری»، برداشت من این است که یادگیری یعنی پذیرش. یعنی من بپذیرم که نمیدانم، بپذیرم که باید آموزش ببینم و بپذیرم که برای تغییر کردن لازم است تلاش کنم. وقتی این پذیرش را داشته باشم، یادگیری در من جریان پیدا میکند و بهجای آنکه گذشته و اشتباهاتم تکرار شود، وارد یک مسیر تازه میشوم. اما وقتی پذیرش نباشد، معرکهگیری شروع میشود. یعنی به جای اینکه مسئولیت رفتارهای خودم را قبول کنم، شروع میکنم به توجیه کردن، دلیل آوردن، گله کردن، مقصر کردن بقیه و ساختن حاشیه. در واقع معرکهگیری برای من یک ابزار فرار است؛ فرار از حقیقت، فرار از تغییر و فرار از مسئولیت. در کنگره یاد گرفتم که این دو در یک ظرف جمع نمیشوند. انسان یا درحال یادگیری است یا درحال معرکهگیری. چون کسی که در مسیر یادگیری است، آرامش بیشتری دارد و تمرکزش روی خودش است، نه روی دیگران. کسی که در مسیر معرکهگیری است، از خودش فرار میکند و انرژیاش را در تخریب و حاشیه ازدست میدهد. من قبل از ورود به کنگره، بخش زیادی از زندگیام در معرکهگیری گذشت. همیشه یا ناراضی بودم، یا طلبکار، یا دنبال این بودم که بگویم چرا دیگران اشتباه میکنند. اما وقتی سفرم را شروع کردم و کمکم آموزشها وارد وجودم شد، فهمیدم که ریشه بیشتر معرکهگیریهای من جهل و ناآگاهی بود. وقتی یاد گرفتم که هر چیزی یک راه درست دارد و هر مشکلی یک راهحل، آنوقت فهمیدم که معرکهگیری فقط انرژی من را میگیرد و هیچچیزی تولید نمیکند. امروز اگر در جایی معرکهگیری میکنم، میدانم باید برگردم به خودم و ببینم از کجای مسیر یادگیری فاصله گرفتهام. یادگیری یعنی حرکت، اما معرکهگیری یعنی توقف در تاریکی.
سلام دوستان حمید هستم یک مسافر
در مورد رابطهی یادگیری و معرکهگیری: بنظر من ممکن است در اینجا هم مسائلی حاشیهای، در حد جزئی وجود داشته باشد؛ اما عدهای بسیار کم وارد این مسائل میشوند. آنها افرادی هستند که نیروی خود را صرف آموزش، یادگیری و خدمت نمیکنند. این افراد بهصورت خودکار جذب مسائل منفی و حاشیهای میشوند؛ غیبت میکنند، دیگران را نقد و بررسی میکنند، در امور شخصی دیگران تجسس میکنند و در نهایت، معرکه میگیرند.
سلام دوستان عباس هستم یک مسافر
در مورد دستور جلسهی «یادگیری و معرکهگیری»:
آدمها همیشه در حال آموزش و فراگیری هستند؛ مانند یادگیریِ چگونگیِ ارتباط با دوستان و همنوعان خود، یا یادگیری موسیقی، ورزشها، رانندگی و بسیاری چیزهای دیگر.
اما در مورد معرکهگیری، این موضوع نشان میدهد که شخص یا گرفتار منیت است، یا آمادگی پذیرش آموزش را ندارد. در مورد اینگونه افراد باید بگویم: «معرکهگیر» نمیخواهد بپذیرد که کار اشتباهی انجام داده است. با سروصدا کردن، جیغوداد کردن، بزرگ جلوهدادن اشتباه دیگران و عیبگذاشتن روی دیگران، تلاش میکند اشتباه خودش را پنهان کند. به نظر من، معرکهگیر نه میتواند آموزش بگیرد و نه آموزش بدهد. معرکهگیری همانگونه که در گذشته نیز بوده و ما در کوچه و خیابان دیدهایم، در نهایت سودی برای خودش و دیگرانی که تماشاگر این معرکهاند ندارد؛ و فقط افراد بیکار دور چنین کسانی جمع میشوند و وقتشان تلف میشود.
(9).jpeg)
نویسندگان: مسافر محمدرضا، مسافر مهدی، مسافر حمید، مسافر عباس (لژیون هشتم)
تنظیم: مسافر رضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
75