مشارکت همسفر زهره.(ص):
در مورد دستور جلسه رابطه یادگیری و معرکهگیری مشارکتی را خدمت شما ارائه میدهم، ابتدا به مفهوم دو واژه یادگیری و معرکهگیری میپردازیم. یادگیری؛ یعنی مسئلهای را یاد گرفتن، در مورد مسئلهای تفکر کردن، از مسئلهای آموزش گرفتن و مسئلهای را تجربه کردن. مفهوم معرکهگیری؛ یعنی اینکه انسان به دلیل جهل و نادانی و منیت کار اشتباهی انجام میدهد و اشتباه خود را نمیپذیرد حال اگر شخص به دنبال آموزش و دانایی باشد و منظور از دانایی همان سه موُلفه آموزش، تفکر و تجربه است در زندگی خود به کار گیرد قطعاً از معرکهگیری کناره گرفته و کمتر دچار کینه و خشم و ترس میشود؛ ولی اگر از آموزش و یادگیری فاصله بگیرد به سمت معرکهگیری میرود و مشکلاتی را برای خود و اطرافیان بوجود میآورد و همیشه دچار کینه و خشم و ترس است.
بهنظر من بین منیت و معرکهگیری رابطه مستقیم وجود دارد. کسی که منیت دارد همیشه دنبال معرکهگیری است و حاضر نیست اشتباهی که انجام داده بپذیرد دائماً به دنبال مقصر میگردد و اشتباه خود را گردن اطرافیان میاندازد افراد دیگری نیز هستند که وقتی کار اشتباهی انجام میدهند برای اینکه دیگران آنها را قضاوت نکنند شروع به معرکه گرفتن میکنند تا ذهن و افکار دیگران را منحرف کنند و این کار باعث میشود که فشار زیادی را به خود وارد کنند و انرژی زیادی را صرف کارهای بیهوده کنند. اگر انسان به دنبال یادگیری باشد و دانایی خود را به دانایی مؤثر تبدیل کند، دیگر دنبال معرکهگیری نمیرود و با دانایی که دارد، حتی میداند که با فردی که معرکهگیری میکند چگونه رفتار کند.
یادگیری نمونه بارز آگاهی است و معرکهگیری نمونه بارز جهل و نادانی است، بنابراین نتیجه میگیریم که یادگیری نیاز مبرم همه انسانهاست و فقط در مورد درس و مشق و امتحان به کار برده نمیشود. ما در طول زندگی همیشه در حال یادگیری مسائل هستیم و تغییر دادن مسئله و یا عوض کردن آن با مسئلهای دیگر منجر به معرکهگیری میشود بنابراین هر چه آگاهی و دانایی بیشتر میزان معرکهگیری پایینتر خواهد بود.
مشارکت همسفر معصومه.(ح):
یادگیری یعنی آموزش گرفتن. معرکهگیری یعنی جمع کردن و سرگرم کردن مردم به هر طریق از قصهگویی، مرثیه خوانی، شعبده بازی، نمایشهای پهلوانی و امثال آن را معرکهگیری میگفتند. در زمانهای قدیم از آن منبع درآمدی هم داشتند. یادگیری زمانی آغاز میشود که بخواهیم چیزی را یاد بگیریم و در جهت آن حرکت کنیم؛ اما معرکهگیری در کنگره؛ یعنی به جای اینکه چشم بگویم و فرمانبردار باشم میخواهم معرکهگیری انجام بدهم و از روی جهل و نادانیام کارهای دیگری انجام میدهم. معرکهگیری، دقیقاً نقطه مقابل یادگیری است و نقاط ضعف و اشتباهاتم را نمیبینم.
انسان همیشه به بیداری و آموزش نیاز دارد و انسان در هر سنی و جایگاهی میتواند بیاموزد (ز گهواره تا گور دانش بجوی) یادگیری مانع معرکهگیری میشود. من میتوانم با آموزش گرفتن، دانایی خودم را بالا ببرم و جلوی معرکهگیری را بگیرم معرکهگیری اصولاً با نق زدن و اعتراض همراه است معمولاً فردی که توانایی انجام کاری را ندارد شروع به بهانهجویی میکند و اعتراض میکند و وارد معرکهگیری میشود. انسانی که جاهل است و منیت دارد بیشتر وارد معرکهگیری میشود و باعث خراب کردن حال خود و دیگران میشود.
اگر به دنبال معرکهگیری باشیم فرصت یادگیری را از دست میدهیم و وارد حاشیه میشویم و مدام بهانه میگیریم ایراد میگیریم و بعد دنیای ما کوچک میشود و به دنبال مقصر میگردیم و بعد وارد قیاس و قضاوت میشویم و حس کینه و تنفر به سراغ ما میآید، اما الان از آموزشها استفاده میکنیم و در زندگی کاربردی میکنیم در کنگره یاد گرفتیم آرامتر و صبورتر باشیم، بیاموزیم و یاد بگیریم. آموزشهای کنگره را در زندگی کاربردی میکنیم بهانهجویی نمیکنیم و از دیگران انتظار نداریم، معرکهگیری نمیکنیم وارد حاشیه نمیشویم، انرژی به سختی بهدست میآید آن را به راحتی با نق زدن و بهانه گرفتن از دست ندهیم معرکهگیری دقیقاً نقطه مقابل یادگیری است و از جهل و نادانی انسان است. صفت دانایی مهمترین مقوله در یادگیری است با بالا بردن آن میتوانیم از معرکهگیری دور شویم و کمتر نق بزنیم و به حاشیه برویم.
هرگاه بین ما و شخص دیگری بحثی پیش آمد و ما مقصر بودیم باید با یک معذرت خواهی بحث را تمام کنیم نه اینکه حاضر جوابی کنیم و بحث را کش بدهیم و داد و بیداد کنیم و معرکهگیری کنیم در معرکهگیری خیلی از نیروهای ما تخریب میشود. فرد معرکهگیر هیچ وقت نمیتواند آموزش بگیرد و من همسفر دچار معرکهگیری ذهنی میشوم؛ یعنی در ظاهر و در کلام هیچ اتفاقی نمیافتد فقط در ذهن است که به درون و صور پنهان من است مثلاً در مورد مسافر قضاوتهایی که در ذهن در موردش انجام میدهم به زبان نمیآورم اما در ذهنم دچار معرکهگیری میشوم ما حتی در ذهن و نگاه هم معرکهگیری میکنیم و یک ضربالمثل در زبان فارسی داریم که میگوید: (سر پیری و معرکهگیری)؛ یعنی شخصی که در سن پیری کاری یا عملی را که در شأن او نیست انجام میدهد.
با این سن زیاد باید رفتارهایی از او سر بزند که نشان از پختگی و دانایی او باشد نه اینکه همچون افراد خام و بیتجربه بخواهد هر لذتی را تجربه کند یا طمع بورزد. خداوند را سپاسگزارم و شاکرم که به واسطه کنگره۶۰ و جناب آقای مهندس به دانایی میرسم معنی معرکهگیری را یاد گرفتم و خیلی معرکهگیری در ذهنم کمتر شده است و میتوانم جایگاه خود را تغییر بدهم و مبحث معرکه را از خودم دور کنم و در جهت رفع آن بیندیشم. خدا را شکر میکنم که به این احیاء انسانی وصل هستم و از راهنمای عزیزتر از جانم خانم سمیه عزیز تشکر و قدردانی میکنم.
مشارکت همسفر لیلا.(ح):
اصولاً، یادگیری از آموزش گرفتن میآید و همانطور که میدانید از زمانی که پا به هستی گذاشتهایم در حال آموزش هستیم و تا پایان خلقت ادامه دارد. اینگونه نیست که بگویم من همه چیز را میدانم و خود را علامه دهر بدانم و دیگر نیاز به آموزش ندارم؛ اما در تمام لحظهلحظه زندگی خود باید آموزش ببینیم و آموزشهایی که دریافت میکنیم را به دیگران انتقال دهیم اگر من از آموزش عقب بمانم قطعاً در تاریکی درون خود غوطهور میشوم دچار منیت، حسادت، حقارت و ... شده و همین امر باعث میشود که دچار ضد ارزشی معرکهگیری شوم که در ابتدا در ذهن من آغاز شده و کمکم به بیرون تراوش میکند. علل معرکهگیری: اکثراً به دلیل جهل انسان یا حسادت، منیت و شکست در انجام امور محوله ایجاد میشود.
قدر مسلم، رابطهای که بین یادگیری و معرکهگیری میتوانیم برقرار کنیم این است که هر زمان از آموزش و خدمت فاصله بگیریم به سمت مسائل از این دست از جمله معرکهگیری کشیده شویم. این دو در کنار هم وجود ندارند، شهر وجودی، تفکرات و ذهن ما فقط جای یکی از اینهاست. یادگیری، آموزش و خدمت یا معرکهگیری، نق زدن و حاشیه معرکهگیری، نق زدن حاشیه، همه و همه تجلی نادانی جهل و ناآگاهی است برای همین در تمام جلسات کنگره۶۰ در بدو شروع جلسه نگهبان میخواند که برای رهایی از دست بزرگترین دشمن خودمان که جهل و نادانی خودمان است ۱۴ ثانیه سکوت نماییم و به خدا پناه ببریم.
ما دشمن بیرونی نداریم، دشمن ما در درون ماست هیچ کس از بیرون نمیتواند به ما آسیب برساند آن کس که به ما آسیب میرساند خود ما هستیم تنها کسی که میتواند ما را نابود کند تنها کسی که میتواند جایگاه ما را متزلزل کند و باعث سقوط ما شود فقط و فقط خود ما هستیم جهل و نادانی ماست، جهل و نادانی که ممکن است در درون هر انسانی باشد و برای همین باید بیاموزیم، باید یاد بگیریم، باید آموزش ببینیم و عمل کنیم. آقای مهندس میفرمایند: بیشترین درد و رنج بشر از دانشهای کشف نشده است مصداق این جمله برای من، ذهنیت و افکارم قبل از ورود به کنگره است زمانی که مسافرم به اوج مصرف رسید از خداوند بزرگ میخواستم که راهی پیدا شود و کمک کند تا از این منجلاب رها شود.
من همیشه به درگاه خدا ناله و شکایت میکردم که چرا؟ چرا من باید در این جایگاه باشم، چرا مسافرم را برای ادامهٔ زندگی انتخاب کردم و بسیاری از چراهای دیگر؛ ولی وقتی که به اتفاق مسافرم به کنگره آمدیم بعد از مدتی با تغییر بینش و کسب آگاهی و دانش، دلیل قرار گرفتن در این جایگاه برایم روشن شد و با دانستن این موضوع بسیاری از دردها و رنجهایم کم شد. با وجود اینکه مسافرم سفر خوبی ندارد؛ ولی بههیچ عنوان از قدرت و توانایی من کاسته نمیشود و دیگر بابت این مسئله ناراحت نیستم و رنج نمیبرم. خدا را شکر امروز میتوانم بخندم، حرف بزنم، عشق بورزم و زندگی را زندگی کنم. اگر در آن زمان مسافرم را بزرگترین دلیل بدبختی خودم میدانستم؛ ولی به لطف خدا وقتی الان با کنگره حالم خوش میشود او را دلیل این خوشی میدانم.
من به کار خدا ایمان دارم و از خدا میخواهم اذن ورود به کنگره را دوباره به مسافرم بدهد. من در کنگره آموختم تحت هر شرایطی به سمت جلو حرکت کنم. همیشه ندایی در درون من است و زمزمهای زیر لبم میگوید که خداوند قدرت مطلق است که با حرکت من او با قدرت و مهربانی خود، مسیر را برایم هموار میسازد. ماه من، غم و اندوه اگر هم روزی مثل باران ببارد یا دل شیشهایات از لب پنجره عشق زمین خورد و شکست، با نگاهت به خدا چتر شادی باز کن و بگو با دل خود که خدا هست خدا هست هنوز، او همانی است که در تارترین لحظه شب راه نورانی امید نشانم میداد او همانی است که هر لحظه دلش میخواهد همه زندگیام غرق شادی باشد.
رابط خبری و ویراستاری: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
عکاس: همسفر مکرمه رهجوی راهنما همسفر سیما (لژیون چهارم)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زهره(لژیون پنجم) دبیر اول سایت
همسفران نمایندگی کریمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
185