سلام دوستان فاطمه هستم همسفر
در سیدی یادگیری و معرکهگیری، یک پیام خیلی روشن برای من زنده شد، اینکه در مسیر درمان، انسان یا وارد «یادگیری» میشود یا گرفتار «معرکهگیری». من وقتی زندگی خود و مسیر مسافرم را نگاه میکنم، دقیقاً میبینم که هرجا درگیر معرکهگیری شدهام، از اصل راه دور شدهام؛ و هرجا یاد گرفتهام و عمل کردهام، آرامش و نتیجه به سراغم آمده است. من سالها کنار مسافرم با چالشهای زیادی روبهرو بودم؛ مخصوصاً آن زمانی که مصرفش شیشه بود و توهم شدید داشت و همه میگفتند یا باید بستری شود یا دیگر درست نمیشود. همان زمان بود که معرکهگیری در من زیاد میشد: گریه، نگرانی، حرف مردم، ترسِ فردا، دعوا، و اینکه چرا زندگی من اینطور شد. اما اینها هیچکدام درمان نبود؛ فقط فرار از مسئولیت و دور شدن از اصل موضوع بود.
مهندس در این سیدی تأکید میکند که معرکهگیری یعنی حاشیهسازی؛ یعنی به جای اینکه روی تغییر خودم کار کنم، انرژیام را روی چیزهایی میگذارم که هیچ کمکی به من نمیکنند. دقیقاً همان کاری که من گاهی انجام میدادم، جای اینکه روی آموزشهای کنگره تمرکز کنم، وقتم را برای نگرانیها و حرف اطرافیان میگذاشتم. اما از وقتی وارد کنگره شدم و یادگیری را جدی گرفتم، آرام آرام فهمیدم که رهایی، از مسیر آموزش و فهم است، نه از مسیر شلوغکاری و هیجانهای لحظهای. یادگیری یعنی قبول کنم که تغییر باید از خودم شروع شود؛ اینکه من باید آرام شوم، من باید صبر کنم، من باید سیستم را درست درک کنم. در مسیر درمان مسافرم، یادگیری باعث شد بایستم، فکر کنم و تصمیم درست بگیرم؛ همانطور که امروز وقتی وسوسه تنبلی یا ناامیدی میآید، با خود میگویم، راهنمای من از همدان تا تهران میآید تا من آموزش بگیرم؛ پس من هم باید در این مسیر ثابتقدم بمانم.
این سیدی برای من یک مطلب دیگر را کاملاً روشن کرد، هر وقت وارد معرکهگیری میشوم، هم خودم ضربه میخورم و هم مسافرم. اما هر وقت وارد یادگیری میشوم، نور و آرامش دوباره به زندگیام برمیگردد. من امروز انتخاب میکنم یاد بگیرم؛ چون یادگیری یعنی حرکت، یعنی آرامش، یعنی درست دیدن و در نهایت یعنی رهایی. معرکهگیری فقط مرا از حقیقت دور میکند، اما یادگیری مرا به سمت روشنایی میبرد. این برداشت را از دل تجربه خودم و مسیر مسافرم نوشتم تا برای خودم یادآوری باشد که تنها راه، یادگیری است.
سلام دوستان زهرا هستم يك همسفر
من در مسیر درمان آموختهام که یادگیری فقط به معنای زیاد دانستن نیست، یادگیری یعنی تغییری آرام و عمیق در رفتار و نگاه من. خیلی وقتها فکر میکردم چون حرفها را میفهمم پس یاد گرفتهام، اما در عمل وقتی در شرایط سخت قرار میگرفتم دچار معرکهگیری میشدم یا برای خودم یا برای دیگران. من متوجه شدم، معرکهگیری انرژی مرا میگیرد، اما یادگیری به من آرامش و قدرت میدهد. امروز وقتی میخواهم وارد معرکه شوم و ذهن آشفته شده و برای همه چیز تحلیل بیاورد، ناگهان یادم میآید اگر یاد گرفته باشی، حتی وسط طوفانها، آرام میمانی.
من در این مدت به یک واقعیت مهم رسیدهام؛ تا زمانی که یاد نگیرم خودم را مدیریت کنم، معرکهگیری جای خالی این مدیریت را پر میکند. یادگیری یعنی من نسبت به رفتار خودم مسئولم، یعنی قبل از هر برخورد یا تصمیم، باید بپرسم این رفتار نتیجهٔ فکر است یا احساس يادگيرى است يا معركهگيرى. من امروز میخواهم بیشتر شاگرد زندگی باشم تا قاضی زندگی و برای همسفر بودن، این بهترین هدیهای است که میتوانم به خودم و مسافرم بدهم.
رابط خبری: همسفر فائزه رهجوی راهنما همسفر سارا (لژیون پنجم)
ویرایش و ارسال: همسفر نرگس نگهبان سایت
همسفران نمایندگی یوسف تهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
32