English Version
This Site Is Available In English

درکنگره هر مسئله حکمت خود را دارد

درکنگره هر مسئله حکمت خود را دارد

مشارکت همسفر ریحانه:۰

در رابطه با تجربه خود از معرکه‌گیری می‌توان گفت: مسافر من در سفر اول در حال پیشرفت و به خوبی سفر می‌کرد؛ اما به‌ دلیل حساسیت‌هایی که داشتم، دائم در حال کنترل او بودم برای مثال: آیا دارویOT را به‌ موقع می‌خورد، در جلسات حاضر می‌‌شود و سی‌دی‌ها را می‌نویسد؟ این رفتارهای کنترل‌ گرایانه به‌جای کمک به او باعث شد مسافر من از کنگره فاصله گرفته و سفر خود را ناتمام رها و به کنگره نیاید. آن زمان آگاه نبودم دخالت‌های نابه‌جا چه تأثیراتی بر روند سفر او خواهد داشت؛ اما امروز با آگاهی بیشتر متوجه شدم در مسیر رهایی هر مسافر؛ باید تجربه خود را داشته و نباید در امور شخصی او دخالت کرد از این اشتباه درسی بزرگ گرفتم امیدوارم در سفر مجددی که خواهند داشت یک حامی و همسفر واقعی برای او باشم نه مانعی در مسیر رسیدن به رهایی او باشم.

مشارکت همسفر فاطمه‌ (چ):

در مورد معرکه‌گیری می‌توان گفت: اوایل سفر، مسافر من پیشرفت‌های زیادی داشت و یک‌سال تمام مواد مصرف نمی‌کرد، در جلسات به صورت منظم حاضر می‌شد و بیشتر اوقات نماز را در مساجد می‌خواند و به خاطر دارم در آن سال ماه مبارک رمضان تمام روزه‌های خود را گرفت. در ابتدای سفر همراه و همسفر او نبودم، بال پرواز نداشت و من با مشاجرات بی‌ مورد و با رفتارهای نادرست خود، او را به مرز جنون کشاندم؛ زیرا آگاهی درستی از کنگره نداشتم و نمی‌دانستم چه مکان امن و مقدسی است، متأسفانه با رفتار و اعمال نادرست، مسافر من به‌خاطر لجبازی با من، سفر خود را خراب کرد و پس از یک سال دوباره به دام اعتیاد افتاد، اگر آن موقع همراه و همدل مسافر خود بودم، امروز با حسرت به گذشته نگاه نمی‌کردم و از اعتیاد او سخن نمی‌گفتم؛ اما به قدرت مطلق ایمان دارم و زمانی‌که در کنگره‌۶۰ دعا می‌کنم از خداوند می‌خواهم مسافر من و تمام مسافران به رهایی دست یابند.

مشارکت همسفرالهام:

می‌خواهم از تجربه‌ای بگویم که در آن، با معرکه‌گیری روبه‌رو شدم تجربه‌ای تلخ و ناگوار که درس‌ های زیادی برای من داشت همیشه کسانی که در کنگره حضور داشتند به من می‌گفتند: کاری به سفر مسافر خود نداشته باش، همین که به کنگره می‌آید غنمیت است؛ اما آگاهی من آن زمان بسیار کم بود، همیشه در دل می‌گفتم: نه؛ باید حواس خود را جمع کنم که پس از ۱۱ ماه به رهایی دست یابیم، همیشه باخود فکر می‌کردم چرا کسانی که سال‌ها در کنگره۶۰ هستند باشوق به این مکان می‌آیند، غافل از این که گره‌ قدرت دست و پای من را محکم بسته بود نه تنها بی‌اطلاع از گره قدرت بودم؛ بلکه معنای واقعی آن را نیز نمی‌فهمیدم، همیشه فکر می‌کردم این‌ها فقط چند جمله کلیشه‌ای هستند. یک روز وقتی مسافرم به خانه برگشت دزدگیر ماشین به صدا درآمد منتظر بودم وارد شود؛ اما نیامد با کنجکاوی آیفون را چک کردم متوجه شدم او در انباری خانه است نگران شدم، از روی تجسس و دخالت سراغ انباری رفتم در سکوت ایستادم با این فکر که شاید بتوانم مچ او را بگیرم؛ اما نتیجه چیزی جز ایجاد یک معرکه‌گیری بزرگ نبود و باعث شد دیگر مسافر من به کنگره نیاید، آن زمان به معنای واقعی این جمله: همین که به کنگره وصل است را غنیمت بدان، پی بردم. حالا که حدود ۴ سال از آن زمان می‌گذرد می‌بینم با هزاران تلاش هنوز مسافر من شوقی برای آمدن به کنگره ندارد ولی از این تجربیات درس‌های فراوانی گرفتم، در کنگره‌۶۰ هر مسئله‌ای حکمت خود را دارد. در قسمت نشریات کنگره نوشته شده است «اول ندانی را بدان تا بدانی را بدانی» و اکنون به عمق این جمله پی بردم آن زمان گمان می‌کردم با معرکه‌گیری و دخالت همه چیز را می‌دانم؛ اما امروز متوجه شدم ندانستن، آغازی‌ برای دانایی و این صحبت‌ها را از سر تجربه با شما عزیزان در میان گذاشتم، باشد که تلخیِ مسیر من چراغی شود بر راه دیگران است.

مشارکت همسفر فرنگیس:

با هزاران امید که بارها به ناامیدی انجامیده بود قدم به کنگره گذاشتم. در ابتدا به هیچ چیز جز رهایی فرزند خود فکر نمی‌کردم و تمام آموزش‌ها را تنها برای او می‌شنیدم؛ اما کم‌کم متوجه شدم نیازمند آموزش هستم، گرفتار منیت، کم‌تجربگی و افکار آشفته‌ای بودم؛ حتی با خوردن چندین نوع قرص افسردگی آرام نمی‌گرفتم. مسافر من در آغاز غرور را کنار گذاشت و در مسیر رهایی قدم نهاد؛ اما متأسفانه دوباره گرفتار  معرکه‌گیری‌ بی‌جا شد و هم‌چنین رفت‌‌و‌آمد با دوستانی که حضور او را در کنگره چبه تمسخر می‌گرفتند، از انجام تکالیف و فرمان‌برداری دلسرد شد و من ماندم با دلی پر از امید، که روزی دوباره فرزندم از خواب غفلت بیدار شود و این‌بار دیو منیت و غول معرکه‌گیری را درون خود از بین ببرد و به روشنایی بازگردد...

مشارکت همسفر فاطمه (م):

تجربه‌ای که از معرکه‌گیری در سفر مسافر خود داشتم این بود، مدت زمانی نسبت به دارو خوردن او بیش از حد حساس شده بودم هر بار که دارویOT می‌خورد بلافاصله می‌پرسیدم: آیا به همان مقدار که راهنما می‌گوید دارو استفاده میکنی یا چرا راهنما مقدار دارویOT را کم نمی‌کند؟ اگر اندکی از زمان خوردن دارو می‌گذشت با ناراحتی می‌گفتم: چرا درست دارو نمی‌خوری این طرز دارو خوردن نیست غافل؛ از این‌که حساسیت‌‌های من اعتماد به نفس مسافرم را کاهش می‌داد او در حال تلاش برای کم کردن دارو بود و من با تنش‌های خود فقط مسیر را سخت‌تر می‌کردم این باعث شد، دارو خوردن او بی‌نظم شود و حتی در یک مقدار ثابت باقی بماند، به‌ خوبی متوجه شدم وقتی بارها و در حضور او تذکر می‌دادم، قُبح مسئله ریخته و تأثیر کلام من از بین می‌رفت. به خاطر دارم روزی با ناراحتی و لحن تند گفتم‌: تمام وقت خود را بی‌دلیل می‌گذرانی همین معرکه‌گیری‌ها باعث شد انگیزه او کمتر شود و زمانی که یادآوری می‌کردم بهانه‌هایی می‌آورد؛ اما امروز به روشنی می‌دانم تمام رفتارهای گذشته من اشتباه بود، صحیح این است مسافر را آگاهانه به حال خود رها کنیم بدون دخالت و قضاوت؛ باید دوربین ذهن را به سمت خود برگردانیم و آموزش‌هایی که دریافت می‌کنیم را به کار بندیم؛ زیرا زمانی تغییر می‌کنیم، اثر آن مانند نور به همه‌ زندگی‌ ما می‌تابد و دنیای اطراف ما ناخودآگاه دگرگون می‌شود اگر هم جایی احساس کردیم نیاز است نکته‌ای را به مسافر خود بگوییم؛ باید با حس‌خوب و زبان‌خوش فقط یک‌بار و او را رها کنیم دیگر به عهده ما نیست وظیفه‌ ما تنها حرکت در مسیر صراط‌مستقیم، تلاش و توکل به خداوند است و یقین دارم هر آنچه پیش می‌آید به نفع ما و بهترین حال ممکن است.

رابط خبری: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر مینا (لژیون بیست‌وسوم)
ویرایش: همسفر لیلا رهجوی همسفر راهنما محبوبه (لژیون بیست و یکم)
عکس: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون نهم)
ارسال: همسفر فریده رهجوی راهنما همسفر مینا (لژیون بیست‌وسوم)
نمایندگی همسفران کنگره۶۰ شعبه سلمان فارسی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .