جلسه اول از دوره پنجاه و ششم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰؛ نمایندگی البرز (کرج)؛ با استادی مسافر رضا، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر علیرضا، با دستور جلسه "رابطهی یادگیری و معرکه گیری" در روز یکشنبه دوم آذرماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر. واقعاً خوشحالم که امروز در این جایگاه نشستهام. خدا را شکر میکنم بابت اتفاق زیبایی که امروز برای من افتاده است.
از نگهبان محترم جلسه و از همه شما سپاسگزارم که به من اعتماد کردید تا در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم.
دستور جلسه این هفته معرکهگیری و رابطه آن با یادگیری است. اگر بخواهم از تجربه شخصیام در سفر اول بگویم باید اعتراف کنم که من مسافر در ابتدای سفر خیلی وقتها اجازه نمیدادم که راهنمایم دستش برای کمک به من باز باشد. این منیت و خودبزرگبینی من بود که نمیگذاشت راهنمای من به عنوان یک استاد دلسوز مرا هدایت کند.
واقعیت این است که بارها و بارها در سفر اول این فکر به ذهنم میآمد که: تو از راهنمات بیشتر میفهمی… این همان نفس سرکش، کبر و غرور بود و این مقاومت شدید حالم را بسیار خراب میکرد. ذهنم درگیر بود، آرامش نداشتم و نمیگذاشت وارد رودخانه درمان شوم. راهنما دستش را دراز کرده بود اما من دست و پا میزدم و اجازه نمیدادم جریان مرا با خود ببرد.
اوایل سفر درگیریهای ذهنی و تنشهای زیادی داشتم. حتی یک روز حال روحیام آنقدر خراب بود که بدون دلیل با یکی از بچهها درگیر شدم و درگیری فیزیکی پیش آمد. آن روزها من واقعاً ذهنی آشفته و روحی خسته بودم و کارم را از دست داده بودم و همسرم جدا شده بود، وضعیت مالیام نابسامان بود و تمام اینها فشار زیادی به من وارد میکرد.
میخواهم به دوستان سفر اولی بگویم این حالات و این آشفتگیها برای یک تازهوارد طبیعی است اما نباید طولانی شود. من دیر اعتماد کردم و دیر تسلیم شدم و همین باعث شد چند ماه اول سفر، حالم خراب بماند. اما وقتی بالاخره دست راهنما را گرفتم، مشورت کردم و از مقاومت دست برداشتم تازه وارد جریان درمان شدم.
دوره معرکهگیریهای من طولانی بود. تمام اینها را باید پشت در کنگره میگذاشتم، باید سرم را با سر راهنما عوض میکردم و منیت را زیر پا میگذاشتم. فقط آنوقت بود که اتحاد، عشق، آموزش و نیروی برتر وارد زندگیام شد.
در لژیون ویلیام بارها دیدم کسانی که دقیقاً طبق دستور راهنما پیش رفتند بدون معرکهگیری و بدون بهانه، امروز در کنگره حضور دارند و حال خوب را تجربه میکنند و در مقابل کسانی که با بهانههایی مثل کار دارم خانمم اجازه نمیدهد ساعتش به من نمیخورد پلهام را عوض نمیکنم فلان روز نمیآیم و… در نهایت از مسیر خارج شدند و امروز دیگر در مسیر درمان نیستند.
چند روز پیش طبق دستور مرزبانی قرار شد کسانی که از کنگره خارج شدهاند یا انضباطی شدهاند از گروههای درمانی مجازی حذف شوند. از استادم اجازه گرفتم و این کار را انجام دادم. باید معنی «حال خوب» را بفهمیم و ارزشش را بدانیم.
از اینکه با سکوت زیباتان به صحبتهای من توجه کردید از همه شما سپاسگزارم.
.jpg)
تایپ متن: مسافر محمد
عکاس: مسافر محمد
ویرایشمتنوبارگزاری: مسافروحید
- تعداد بازدید از این مطلب :
199