English Version
This Site Is Available In English

معرکه‌گیری دقیقاً نقطه مقابل تعادل

معرکه‌گیری دقیقاً نقطه مقابل تعادل

جلسه نهم از دوره هفدهم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگرۀ ۶۰؛ نمایندگی زال‌پارس؛ با استادی  مسافر رضا، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر علی با دستور جلسه «رابطه ی یادگیری و معرکه گیری» یکشنبه 02 آذر 1404 راس ساعت 17:00 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر
سپاسگزارم از نگهبان جلسه ایجنت و گروه مرزبانی و راهنمای محترم خودم که امروز اجازه خدمت و این جایگاه را به من واگذار کردند تا آموزش بگیرم.

امروز می‌خواهم درباره تجربه شخصی خودم صحبت کنم. من یازده سال در یک انجوی دیگر پاک بودم و وقتی وارد کنگره ۶۰ شدم و در لژیون قرار گرفتم، تصورم این بود که ظرفم از همه پرتر است و بیشتر از دیگران می‌فهمم. همین منیت باعث شد که بعد از دو ماه دوباره وارد تاریکی‌ها شوم و حدود یک سال از کنگره دور بمانم.
اما دوباره راه برایم نمایان شد. به کنگره برگشتم و خودم را تسلیم قوانین و حرمت‌های کنگره کردم. پذیرفتم که برای رسیدن به پایان راه و رهایی، باید به حرف راهنمایم گوش کنم. یاد گرفتم به جای معرکه‌گیری، یادگیری را سرلوحه قرار دهم تا بتوانم به حال خوش و آرامش رهایی نزدیک شوم.

جناب مهندس همیشه می‌فرمایند که در ابتدای تأسیس کنگره مشکلات فراوانی وجود داشت، اما با تفکر سالم توانستند بر همه آن‌ها غلبه کنند تا کنگره امروز به این جایگاه برسد.
اما درباره خود دستور جلسه؛
معرکه‌گیری در اثر کمبود دانش، منیت و حسادت شکل می‌گیرد.
در مقابل، یادگیری یعنی بتوانیم سه ضلع مثلث دانایی—تفکر، تجربه و آموزش—را به تعادل برسانیم.
معرکه‌گیری دقیقاً نقطه مقابل تعادل است و ریشه آن به جهل و ناآگاهی انسان برمی‌گردد. وقتی فرد، اشتباهات خودش را نمی‌بیند و دیگران را مقصر می‌داند، وارد معرکه‌گیری می‌شود.

من خودم در زمان سفر اولم همین‌گونه بودم؛ اگر اشتباهی می‌کردم، دیگران را مقصر جلوه می‌دادم. همیشه ترس این را داشتم که بگویند مقصر من هستم، شکایت کنند یا به راهنمایم چیزی بگویند. منیت نمی‌گذاشت اعتراف کنم یا از راهنمایم مشورت بگیرم؛ با غرور جلو می‌رفتم و همین باعث شد سفر اولم به پایان نرسد و دوباره مصرف کنم.
یک سال و نیم طول کشید تا دوباره به جلسه برگردم. شاید از نظر مالی وضعیت خوبی داشتم، اما از نظر جسمی و روحی در شرایط بدی بودم. به این نتیجه رسیدم که باید دوباره سفر کنم. بار دوم که آمدم، دستم را بالا بردم و تسلیم شدم. زمانی که تسلیم شدم، موفق شدم.
از خداوند و از همه کسانی که در این مسیر کمکم کردند، سپاسگزارم.

لژیون خدمتگزار:لژیون هشتم

مرزبان کشیک:مسافر علیرضا

گروه سایت نمایندگی زالپارس
مرزبان خبری: مسافر حامد
تایپ و ویراستار:  مسافر جعفر لژیون سوم
تنظیم برای سایت: مسافر رحمان لژیون سوم
عکاس: مسافر جلال لژیون ششم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .