English Version
This Site Is Available In English

معرکه‌گیری؛ دیو درون، یادگیری؛ فرشته‌ی نجات

معرکه‌گیری؛ دیو درون، یادگیری؛ فرشته‌ی نجات

سومین جلسه از دوره پنجاه و سوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی شفا مشهد، با استادی مسافر هادی، نگهبانی مسافر مجید و دبیری مسافر محمود با دستور جلسه "رابطه یادگیری و معرکه‌گیری" یکشنبه ۲ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

 سخنان استاد:
سلام دوستان هادی هستم یک مسافر. از گروه مرزبانی، ایجنت محترم، لژیون خدمت‌گزار و راهنمای عزیزم تشکر می‌کنم که این فرصت را در اختیار من گذاشتند تا یک آموزش دیگر را تجربه کنم و در جایگاه استاد بنشینم.

 شاید خودم درگیر معرکه‌گیری هستم که این دستور جلسه به من خورد. خوشحالم که در این جایگاه حضور دارم و خداوند این مرحله از زندگی‌ام را در این وادی قرار داد تا بتوانم آموزش بگیرم. فهمیدم که واقعاً خوشبختی انسان‌ها به پول، مقام و مادیات نیست.

قبل از ورود به کنگره، یکی از دوستانم به من گفت جایی وجود دارد که برای ترک مصرف می‌روند. آن زمان هنوز معنی درمان را نمی‌دانستیم و فقط فکر می‌کردیم ترک است. من برای مصرف خودم دنبال توجیه بودم و سریع گفتم: «خب مگه بیکاریم؟ دارم مصرف می‌کنم، چرا بروم شربت بخورم؟» همین معرکه‌گیری باعث شد چند سال دیگر مصرفم را ادامه بدهم.
کنگره به من آموخت وقتی آموزش می‌گیری، از معرکه دور می‌شوی؛ چون پیش از آن آموزش ندیده بودم و از خیلی مسائل ناآگاه بودم، مدام معرکه می‌گرفتم.

در کنگره برخی دستور جلسه‌ها در ظاهر متضادند؛ مثل فضولی و آرامش، تعادل و بی‌تعادلی، قضاوت و جهالت؛ یا همین دستور جلسه‌ی این هفته که رابطه‌ی یادگیری و معرکه‌گیری را بیان می‌کند. این دستور جلسه‌ها مثل دو کفه‌ی ترازو هستند؛ هر کدام را بالا ببری، دیگری پایین می‌رود. وقتی دنبال بی‌تعادلی بروم، تعادلم را از دست می‌دهم. وقتی قضاوت کنم، وارد جهالت می‌شوم. وقتی معرکه بگیرم، از یادگیری دور می‌شوم.

اما یادگیری چیست؟  یادگیری یعنی کسب دانش، آگاهی و اطلاعات؛ نه لزوماً در دانشگاه یا مدرسه. یادگیری در تمام لحظات زندگی ما جریان دارد. این منِ هادی هستم که باید ببینم آیا نکات آموزشی روزمره را حس می‌کنم، لمس می‌کنم و به آن‌ها عمل می‌کنم یا نه.

اما معرکه‌گیری چیست؟ معرکه‌گیری یعنی اینکه من عده‌ای را دور خودم جمع کنم تا کار خود را توجیه کنم، دنبال تأیید دیگران باشم، اشتباهم را پنهان کنم و وانمود کنم که مشکلی ندارم.
کسی که معرکه می‌گیرد، از کسانی که با او هم‌حس می‌شوند انرژی می‌دزدد.

رابطه یادگیری با معرکه‌گیری هم دقیقاً همین است: هرچه به سمت معرکه‌گیری بروم، از یادگیری دور می‌شوم؛ و هرچه به سمت یادگیری بروم، از معرکه‌گیری دور می‌شوم.

وقتی به‌عنوان یک مسافر روی صندلی می‌نشینم، هدف من رهایی است؛ همان گوهر نایابی که به گفته‌ی آقای مهندس نصیب هر کسی نمی‌شود. وقتی دنبال این گوهر باشم، دیگر به مسائل پیش‌پاافتاده توجه نمی‌کنم: اینکه راهنما برجکم را زد، فلان هم‌لژیونی قضاوتم کرد، مرزبان چه گفت… این‌ها موضوع اصلی من نیست. مهم این است بفهمم کجای کار را اشتباه رفتم که حالا باید تاوانش را بدهم.

چه کسی یاد می‌گیرد؟  کسی که بخواهد تغییر کند، رشد کند و پیشرفت کند. تغییر سخت است، اما وقتی از سختی‌اش عبور کنی، لذت و آرامشش را تجربه می‌کنی.

چه کسی معرکه می‌گیرد؟  در سیستم کنگره، کسی که به حرف راهنمایش گوش نمی‌دهد، از مسئولیت شانه خالی می‌کند و بعد از شکست خوردن، شروع به معرکه‌گیری و توجیه می‌کند. این فرد می‌خواهد از عذاب وجدان فرار کند.

معرکه‌گیری از ابتدا در فرد نیست؛ تازه‌وارد که می‌شود، فضا را زیبا و آرام می‌بیند. اما وقتی مسئولیت‌ها شروع می‌شود و فرد شکست می‌خورد، معرکه شکل می‌گیرد.

چگونه از معرکه‌گیری دور شوم؟ با آموزش دیدن، فرمان‌برداری و تسلیم راهنما بودن. تسلیم شدن یعنی عمل‌کردن؛ نه اینکه صد بار وادی را بنویسم بدون اینکه به آن عمل کنم. باید فکر کنم، آموزش ببینم، بعد وارد تجربه شوم.

کسی می‌تواند به خودش کمک کند که خودش را دوست داشته باشد. اگر نخواهم به خودم کمک کنم، هیچ‌کس نمی‌تواند کمکم کند. آقای مهندس می‌فرمایند: «اگر کسی نخواهد درمان شود، حتی اگر کنار من سفر کند، رها نمی‌شود.»

برای یادگیری شرایطی لازم است. اولین شرط این است که بپذیرم نمی‌دانم. دوم اینکه بپذیرم راهنمای من خیلی بیشتر می‌فهمد. وقتی این‌ها را قبول کنم، تسلیم می‌شوم؛ تسلیم آموزش، تسلیم نوشتن سی‌دی، تسلیم استمرار.

اگر بعد از رهایی از آموزش فاصله بگیرم، بیرون دنبال معرکه‌ها می‌گردم. مثالش همین اتفاق دیروز در فالوآپ: کسی که آزمایشش مثبت شد و مدام می‌گفت «قهوه خوردم» اما واقعیت این است که از حرف راهنما سرپیچی کرده بود. نتیجه‌اش هم اشتباه درآمد.
این یعنی زیر پا گذاشتن آموزش و شروع معرکه‌گیری. معرکه‌گیری یک ضد ارزش است؛ چون در آن قضاوت، حسادت، کینه و خودخواهی وجود دارد و هر ضد ارزش، دروازه‌ی ورود به ضد ارزش بعدی است. اول توجیه می‌کنم، بعد انکار، بعد دروغ… و در نهایت از آموزش دور می‌شوم و از گردونه خارج.

نتیجه‌ای که خودم امسال از این دستور جلسه گرفتم این است که باید پیگیر آموزش‌هایم باشم. در کنگره همه چیز رایگان در اختیار من قرار گرفته: صندلی، مربی، آموزش. اگر قدرش را ندانم و شکرگزار نباشم، آن را از دست می‌دهم و برگشتنش برایم بسیار سخت و پرهزینه خواهد بود.

از خدا می‌خواهم که من و شما جزو معرکه‌گیرها نباشیم و به آن حال خوشی که همه از آن می‌گویند برسیم.
ممنونم که به مشارکتم گوش دادید.

با کمال مسرت و شادی، رهایی  مسافرین، محمد و عباس از لژیون بیستم با راهنمایی راهنمای محترم، مسافر مرتضی

و رهایی مسافر محمد از لژیون سوم با راهنمایی راهنمای محترم، مسافر جلیل اعلام گردید.

این موفقیت بزرگ را به خودِ این عزیزان، خانواده‌هایشان، راهنمای گرامی و تمام اعضای کنگره ۶۰ تبریک می‌گوییم. امید که در ادامهٔ مسیر نیز با قدم‌هایی استوار، تفکر سالم و خواسته‌ای روشن، در صراط مستقیم حرکت کرده و الگوی امید برای دیگران باشند.

مرزبان خبری: مسافر علی اصغر 
تایپ: مسافران، علی ل18، ابوالفضل ل17 ،حسین ل1
صوت: مسافران، رضا ل3 ، مهراد ل18
عکاس : مسافر صابر ل11
ارسال خبر : امیر ل1

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .