تعدادی از همسفران لژیون اول نمایندگی پرند مطالبی را در خصوص دستور جلسه «رابطه یادگیری و معرکهگیری» در قالب مشارکت مکتوب ارائه کردند که تقدیم شما میگردد.
مشارکت راهنما همسفر مرضیه:
انسان اصولاً دنبال این است که در مورد مسائل مختلف اطراف خود جستجو کند و اگر باب میل او نباشد و آموزش نگرفته باشد، شروع به معرکهگیری میکند. معرکهگیری خیلی زیبا شکل میگیرد و با چراهای مختلف همراه است. مثلاً چرا فلانی این حرف را زد؟ چرا این چیز سر جای خودش نیست؟ چرا باید این کار را انجام دهم؟ زمانیکه انسان وارد معرکهگیری میشود از یادگیری و آموزش غافل میشود؛ چون دقیقاً نقطه مقابل یکدیگر هستند. انسان معرکهگیر از همه چیز بهانه میسازد؛ چون میخواهد همه چیز باب میل خودش پیش برود؛ در صورتی که ممکن است اشتباه کند و خودش واقف بر آن نباشد. زمانیکه من منیت خود را کنار بگذارم و شروع به یادگیری کنم دیگر به صورت حق به جانب عمل نمیکنم و وارد معرکهگیری نمیشوم؛ وقتی از آموزش صحبت میشود فقط در حد حرف زدن نیست؛ بلکه باید آموزشها را عملی کرد تا بتوانیم به مرحلهای از دانایی برسیم که دیگر عیب و ایرادی از دیگران پیدا نکنیم که وارد مرحله معرکهگیری شویم، این امر میسر نمیشود تا زمانیکه انسان ضد ارزشهای وجودی خود را بشناسد و تزکیه و پالایش را از خود شروع کند تا به آرامش واقعی دست یابد.
مشارکت همسفر مژگان:
میدانیم کنگره60 بر مبنای آموزش مسیر خود را ادامه میدهد و این آموزشها همه افراد از جمله یک تازهوارد، مسافر، همسفر، راهنما، ایجنت، مرزبانها و همه خدمتگزاران کنگره60 را شامل میشود. یادگیری در واقع نزدیک شدن به مثلث دانایی که اضلاع آن تفکر، تجربه و آموزش است. بعضی اوقات راهنما یا مرزبان به یک رهجو تذکراتی را میدهد که برای رسیدن به رهایی و درمان رهجو الزامی است؛ اگر رهجو به درجه دانایی نرسیده باشد، به دلیل جهل و نادانی شروع میکند به نق زدن و وارد مسائل حاشیه میشود و این عمل حال او را خراب میکند، معمولاً نق زدن، وارد حاشیه شدن و معرکهگیری ابتدا در ذهن و تفکر ایجاد میشود، از آنجایی که ما به هر چیزی که فکر کنیم آنرا جذب میکنیم، شخص کلاً وارد حاشیهها شده و از مسیر درمان خارج میشود.
یک مسافر و همسفر واقعی برای اینکه بدانند در مسیر درست قرار دارند؛ باید 2 مشخصه را داشته باشند که شامل: آموزش و خدمت است. این 2 خصوصیت هنگامی که فرد بر روی اضلاع دانایی خویش کار کرده باشد نتیجه میدهد و اگر این 2 خصوصیت کمرنگ باشد وارد حاشیهها شده و سپس از گردونه کنگره60 خارج میشود؛ اگر ما در کنگره60 یک بازیگر باشیم و در چرخه آموزش و خدمت قرار بگیریم، به ندرت وارد حاشیهها میگردیم؛ اما کسانی که تماشاچی خدمت دیگران هستند، آنها نیرو و توجه خودشان را معطوف به عملکرد دیگران میکنند و شروع به ایراد گرفتن، غیبت و نقد خدمت دیگران میکنند که این در واقع نزدیک شدن به معرکهگیری است. هرگاه از آموزش و خدمت دور شویم به معرکهگیری نزدیکتر میشویم؛ چون در ذهن و تفکرات این 2 مورد در کنار هم قرار نمیگیرند. معرکهگیری، نق زدن و حاشیه تجلی نادانی، جهل و ناآگاهی انسان است.
مشارکت همسفر فریبا:
زندگی دائم در حال آموختن به من است؛ وقتی به کنگره آمدم یاد گرفتم از دیگران توقع بیجا نداشته باشم و تمام مسئولیت کارهایم را خودم به عهده بگیرم. فامیل و همسایه ضامن مشکلات من نیستند؛ اگر داشتههای خود را از دست دادهام، مانند مغازه، خانه، جوانی و خیلی چیزهای دیگر تقصیر اطرافیان نیست. در مهمانیها بیشتر گوش میکردم و میدیدم که آدمها دائم در حال پز دادن فلان لباس یا فلان وسیله زندگی هستند و برای من عین معرکهگیری بود. آدم کم حرفی هستم، هیچ وقت برای اینکه دیده شوم و خودم را به رخ دیگران بکشم معرکهگیری نکردم در عوض همیشه مانند آن ضربالمثل معروف که میگوید: "ادب از که آموختی از بی ادبان" به جای حرفهای بیارزش و بیفایده سعی کردم ساکت باشم و بیشتر کردار نیکو در جمع داشته باشم. تلاش کردم کسی را با حرفهای خودم نرنجانم با یادگیری اصول و قوانین کنگره60 همیشه سعی میکنم با ادب و نزاکت دوستان بیشتری برای خود داشته باشم. یادگیری؛ یعنی اول آموزش ببینم بعد در رفتارم پیاده کنم. برای من دوری از معرکهگیری؛ یعنی رسیدن به آرامش و اینکه حال بهتری داشته باشم.
مشارکت همسفر فریده:
امروز میخواهم در مورد 2 موضوع مهمی که همیشه در کنگره60 درباره آن صحبت میشود؛ یعنی یادگیری و معرکهگیری صحبت کنم. در کنگره60 به ما گفته میشود که انسان برای تغییر کردن؛ باید یاد بگیرد. یادگیری؛ یعنی اینکه آموزشها را فقط نشنویم؛ بلکه آنها را بفهمیم و بعد در زندگی روزمره خود اجرا کنیم؛ وقتی یک آموزش وارد عمل میشود، تازه تبدیل به دانایی مؤثر میشود. در واقع چیزی که حال خراب ما را به حال خوب تبدیل میکند، همین یادگیری و عمل کردن به آن است؛ اما در مقابل یادگیری، معرکهگیری قرار میگیرد؛ یعنی اینکه به جای پرداختن به مشکلات خودمان و درمان، سرمان را گرم حاشیهها و شلوغ کاریها کنیم؛ یعنی دنبال تأیید گرفتن، جلب توجه کردن یا فرار از مسئولیتها باشیم. در کنگره یاد گرفتیم کسی که معرکه میگیرد، از روبهرو شدن با حقیقت فرار میکند؛ چون یادگیری زمان، نظم و تلاش میخواهد؛ اما معرکهگیری راحت است و فقط سر و صدا دارد.
من خودم تجربه کردم که هر وقت ذهنم به سمت معرکهگیری رفته، از مسیر درمان دور شدم؛ اما وقتی آرام شدم، نشستم و آموزشها را گوش دادم، سیدی نوشتم و در لژیون درست رفتار کردم، هم حال خودم بهتر شد و هم رفتارم روی بقیه تأثیر مثبت گذاشت. کنگره60 میگوید یادگیری؛ یعنی نزدیک شدن به رهایی و معرکهگیری؛ یعنی دور شدن از آن، یادگیری باعث میشود ما منظم، آرام و مسئولیتپذیر شویم؛ اما معرکهگیری فقط حاشیه درست میکند و انرژی جمع را میگیرد. در نهایت مطلبی که از کنگره آموختم این است که اگر میخواهیم به رهایی برسیم و حال ما خوب شود؛ باید یادگیرنده باشیم، نه معرکهگیر، یادگیری سکوت، تمرکز و مهمتر از همه عمل میخواهد؛ اما معرکهگیری هیچ کمکی به ما نمیکند و فقط ما را از مسیر دور میکند.
رابط خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پرند
- تعداد بازدید از این مطلب :
49