دوازدهمین جلسه از دوره چهل وششم کارگاههای آموزشی عمومی خصوصی کنگره ۶۰، ویژه مسافران و همسفران با دستور جلسه "رابطه یادگیری و معرکه گیری" با استادی راهنمای محترم مسافر محسن ، نگهبانی مسافر محترم عباس و دبیری مسافر محترم رضا، روز شنبه 1 آذر ۱۴۰۴ ساعت16:30 آغاز بکار نمود.
(6).JPG)
سخنان استاد
با عرض سلام وخسته نباشید به تمام اعضای نمایندگی وحید. فکر می کنم 10یا11 سال پیش بود که وارد کنگره60 شدم. در همان ابتدا، راهنمای عزیزم به من گفتند: باید سرساعت مشخصی وارد کنگره شوی و سایر قوانین را به بهترین شکل اجرا نمایی؛ البته اوایل سفرم، نسبت به قوانین و صحبت های راهنما گارد داشتم و جبهه می گرفتم؛ ولی بعد از مدتی، متوجه این موضوع شدم ریشه این نوع نگاه من در منیت است و این منیت بود که باعث شده بود من نسبت به هر موضوعی گارد بگیرم و این موضوع، درب تمام آموزش ها را روی من بسته بود، تا اینکه یک روز راهنما به من گفت که دوربینت را روی خودت متمرکز کن.
در آن زمان درک این موضوع برایم خیلی سنگین بود؛ بعد از مدتی متوجه این موضوع شدم که یک جای کار من گیر دارد، می خواستم درمان شوم؛ اما دائما در حاشیه بودم.
هر موضوعی را که به من تذکر می دادند، با خودم فکر می کردم؛ چرا به شخص دیگری که همان کار را انجام می دهد هیچ تذکری داده نمی شود؛ پس حتما راهنما با من مشکل دارد و در انتها به نقطه ای رسیدم که راهنما را دشمن خود می دیدم؛ متوجه این موضوع نبودم که این حرف ها، همه به نفع من است و فکر می کردم، راهنما قصد دارد با این کارها باعث دور شدن من از کنگره شود.
برای رسیدن به درمان مثلثی داریم که از اضلاع؛ جسم، روان و جهان بینی تشکیل شده است. جهان بینی یکی از مسائل مهم در سفر اول است؛ برای مثال وقتی من وارد معرکه گیری می شدم؛ در اصل نگاهم را از روی خودم برمی داشتم و چیزی که در درون من می گذشت را اصلا نمی دیدم. وقتی راهنمایم می گفت: در جهان بینی و رعایت قوانین مشکل داری؛ به هیچ عنوان قبول نمی کردم.
معرکه گیری، مانند خمر؛ پوششی بود روی افکارم. به خاطر خمر وارد کنگره شده بودم؛ اما خود معرکه گیری های من پرده ای بود روی افکارم و نمی گذاشت خودم را ببینم و درواقع دیدگاهم نسبت به خودم را می بست. راهنما، هم لژیونی ها، مرزبان، ایجنت میگفتند؛ منحرف شدی؛ اما اصلا نمی شنیدم و نمی توانستم ببینم. یک شمشیر در قلب خودم بود آن وقت یک سوزن ریز را در دست دیگری می دیدم و اصلا متوجه مشکل خودم نبودم، این باعث شده بود درب های دریافت را به روی خودم ببندم و وقتی دریافتی انجام نشود مسلما تغییری در جهان بینی ایجاد نخواهد شد.
مسئله مهم دیگر که من همیشه تکرار می کنم؛ مقوله فرمانبرداری است. فرمان برداری باعث می شود شما نگاهتان را از روی دیگران به سمت خودتان بچر خانید.
قسمت دوم دستور جلسه در مورد تولد صادق عزیز است. به خاطر دارم که صادق با ماسک وارد کنگره شد و به هیچ عنوان حاضر به برداشتن ماسکش نبود که دلیل آن ترس از شناخته شدن بود.
ورود صادق همزمان بود با جشن گلریزان و از همان ابتدا در لژیون سردار شرکت کرد. در سفر اول بسیار فرمان بردار بود و همین امر باعث شد تا به رهایی برسد وپس از سفر اول خدمت گزار شود.
با همتی که به خرج داد توانست اجازه پهلوانی را از جناب مهندس دریافت نماید. در حال حاضر در جایگاه دبیری لژیون سردار مشغول به خدمت است و امیدوارم در این خدمت، پایدار و مستدام باشد و در ادامه با شال پهلوانی و راهنمایی به خدمت خود ادامه دهد.
(2).JPG)
اعلام سفر
سلام دوستان صادق هستم مسافر، آنتی ایکس تریاک دودی به روش دی اس تی با داروی او تی به مدت ۱۰ماه و 2 روز با راهنمایی استاد عزیزم آقای محسن زندی سفر کردم، رهایی ۱ سال و 4 ماه
(7).JPG)
آرزو مسافر
تمام کسانی که بیرون از کنگره در عذاب هستند، مسیر کنگره برای آنها روشن شود
(3).JPG)
سخنان مسافر
خداوند را شاکرم که این جایگاه را تجربه می کنم، عرض تشکر و قدردانی دارم از جناب مهندس، راهنمای عزیزم و تمام خدمتگزاران کنگره60 که عشق و محبت بی بدیل هدیه می دهند.
ورودم به کنگره به این صورت بود؛ زمانی که ویروس کرونا شیوع پیدا کرد وبنا به پیشنهاد اطرافیان برای جلوگیری از بیماری شروع به مصرف تریاک کردم و به مرور این مصرف بیشتر شد که البته از جهل و نا آگاهی من بود.
در آن زمان صحبت همسفرم در من ایجاد نقطه تفکر نمود که با افزایش مصرف می گفت: شاید به مصرف عادت کرده ای؟ اما من خود را فریب میدادم و می گفتم که به عنوان دارو مصرف می کنم در آن زمان متوجه شدم اعتیاد پیدا کرده ام بسیار ناراحت و با خود دست به گریبان بودم و فکر نمی کردم این اتفاق برای من بیافتد؛ البته این برداشت از منیت من بود.
در ابتدای ورود به کنگره بخاطر تعاملات خارج از این فضا ترس وحشتناکی داشتم و در ماه های اول خود را همسفر معرفی میکردم و بعد از چند ماه با صحبت های استادم متوجه شدم که؛ اگر بخواهم بر ترس خود غلبه کنم باید با آن مواجه شوم، با آموزش های ناب کنگره سطح دانایی من در زندگی با قبل اصلا قابل مقایسه نیست.
(5).JPG)
سخنان راهنمای همسفر
من هم این تولد را خدمت جناب مهندس، راهنمای مسافر و خانواده ایشان تبریک عرض می کنم؛ همچنین به مسافر محترم تبریک می گویم که در این مسیر ثابت قدم بودند، در این مرحله تبدیل، تغییر و ترخیص را به خوبی اجرایی نمودند. این تولد نشان از نظم و فرمان برداری ایشان دارد، به همسفر ایشان تبریک می گویم؛ رهجوی بسیار پر انرژی هستند و مطمعنا سفر دوم مسافرشان باعـث شده که جذب کنگره بشود.
قطعا هرشخصی دلیلی برای حضور در کنگره60 دارد؛ مسافر برای درمان اعتیاد و همسفران برای کمک به درمان مسافر، یا برای درمان افسردگی یا وسواس خود؛ عده ای هم برای این که بدانند کنگره چگونه جایی است. اما همه این دلایل بهانه ای است که من با این عظمت آشنا گردم تا بتوانم به بعد اصلی خود برگردم به خواسته های معقول درونی خود جامع عمل بپوشانم در ادامه متن پیام سفر دوم می فرماید: تا آنچه دریافت ننموده ای از ادامه باز نایست. انشالله که همه عزیزان در این مسیر موفق باشند.
(4).JPG)
سخنان همسفر
خداوند را شاکرم که این جایگاه را تجربه می کنم؛ از جناب مهندس و خانواده محترمشان تشکر می کنم که این بستر را برای ما هموار نمودند، تولد یک سال رهایی را به مسافرم و راهنمای محترم ایشان تبریک عرض می کنم. قدردان زحمات ایشان هستم، از راهنمای خوب خودم تشکر می کنم که در این مسیر همراه من بودند و آموزش هایی که از ایشان گرفتم بسیاردر زندگی ام تاثیر گذار بود. از ایجنت و گروه مرزبانی و تمامی خدمت گزاران شعبه وحید تشکر می کنم که با خدمتشان باعث می شوند ما این حال خوش را تجربه کنیم و آرزو می کنم این جایگاه را تمام مسافران سفر اول تجربه کنند.
تایپ: مسافر احمد و مسافر حمیدرضا
تنظیم و ارسال: مسافر مرتضی
- تعداد بازدید از این مطلب :
277