سومین جلسه از دوره نودم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی شادآباد، با استادی راهنمای محترم مسافر محمدحسین، نگهبانیِ مسافر رسول و دبیری مسافر شهریار با دستور جلسه «رابطه یادگیری و معرکهگیری» در روز شنبه یکم آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر. بسیار خوشحالم که در این جایگاه قرار گرفتم تا بتوانم خدمت کنم. دستور جلسه این هفته، «رابطه یادگیری و معرکهگیری» است.
از این تولد، بینهایت خوشحالم و مدتها بود منتظر چنین روزی میماندم تا ثمره تلاشهای خودم و بچههای لژیون را ببینم. خدا را برای این لحظه شکر میکنم و به نظر من، این یکی از زیباترین لحظات برای یک راهنماست.
این دستور جلسه، ارتباط ویژهای با من دارد، چرا که من خود، روزی از معرکهگیران کنگره ۶۰ بودم و در مورد همه چیز نق میزدم و ایراد میگرفتم.
ما برای درمان اعتیاد خود یا عزیزانمان وارد کنگره میشویم. هنگام ورود، با حجم عظیمی از آگاهی روبرو میشویم و به برکت این آگاهیهاست که میتوانیم قدمبهقدم به جلو حرکت کنیم و به آرامش، سلامتی و اهدافمان برسیم. شاید تنها یک درصد از صحبتها در لژیون، درباره خاطرات و تاریکیهای پیش از کنگره باشد؛ ۹۹ درصد باقیمانده، به چگونگی زندگی و رفتار کردن میپردازد.
من در گذشته، به دلیل ندانستن روش درست زندگی، به تاریکی و اعتیاد سقوط کردم. با فردی صحبت میکردم که تعریف میکرد چطور به دام اعتیاد افتاده بود. میگفت کارم سنگین بود. به من گفتند اگر کمی شیره مصرف کنی، میتوانی به جای ۸ ساعت ۱۲ ساعت کار کنی و انرژی فوقالعادهای بگیری. به این ترتیب، ناخواسته وارد مصرف شیره شده بود. پس از مدتی، یکی از همکارانش به او گفته بود: اگر کنار شیره، کمی شیشه هم مصرف کنی، فکرت آزاد و رها میشود. بعد از مصرف شیشه، دیگر نمیتوانست بخوابد. شخص سومی پیشنهاد کرده بود: برای بیخوابیات قرص خواب بخور تا شب راحت استراحت کنی. میبینید در مسیر تاریکیها نیز ما علم زیادی پشت سر گذاشتهایم تا به قعر تاریکی برسیم!
به نظر من، کنگره جای مناسبی برای کسی نیست که فقط قصد قطع مصرف دارد. کنگره برای کسی است که آمده سبک زندگی، مدل حرف زدن و حتی نحوه پوشش خود را تغییر دهد. البته برای من که سالها به روش خودم زندگی کردهام، تغییر این سبک سخت است. در اوایل سفر، راهنمایم بارها به من گفت محمد، باید لباست را داخل شلوارت بزنی. اما من گوش نمیکردم و فکر میکردم روش خودم بهتر است.
هر جایی، رسم و رسوم خاص خود را دارد که باید به آن پایبند بود. کسی مرا به زور به اینجا نیاورده است. من با اختیار خودم آمدهام و با حس درونم راهنما انتخاب کردهام. بنابراین، موظفم به تمام قوانین و حرمتهایی که در ابتدای جلسه قرائت میشود، عمل کنم. اگر تحت هر شرایطی از این قوانین فاصله بگیرم، ناخواسته در حال معرکهگیری هستم.
اگر کسی در مسیر درمان چنین کاری انجام دهد، این یک زنگ خطر و اخطار است. مانند این است که در یک شعبه، با وجود همه نکات مثبت و زیبا، من به یک چراغ یا پنکه خراب گیر بدهم. وظیفه من این نیست. من باید فرمانبردار و گوشبهفرمان باشم، دارویم را سر وقت مصرف کنم و به موقع در جلسات حاضر شوم. در کل، معرکهگیری برای کسی است که وقت اضافه دارد و کاری برای انجام دادن ندارد. کسی که گوش به فرمان است و خدمت میکند، فرصتی برای این کارها ندارد.
بخش دوم جلسه مربوط میشود به تولد یکسال رهایی مسافر حسن. از این که اولین جشن تولد یکسالگی را در لژیون تجربه میکنم، بسیار خوشحالم. از حسن آقا و همسفر گرامیشان صمیمانه تشکر میکنم. همچنین از راهنمای همسفر ایشان نیز بینهایت سپاسگزارم. بدون شک، برای حفظ این خانواده در کنار یکدیگر، زحمات فراوانی کشیده شده است.
به نظر من، یکی از بزرگترین کارهای کنگره ۶۰، همین نگهداشتن خانوادهها در کنار هم است. حسن آقا به دلیل سالها درگیری با مواد مخدر، شرایط خوبی نداشت و مشکلات بسیاری برای خود و خانوادهاش به وجود آورده بود. او با مصرف الکل وارد کنگره شد و برای رسیدن به این مرحله، سختیهای بسیاری متحمل شد. هرچه به او میگفتم، بدون هیچ چون و چرایی میپذیرفت و انجام میداد. به تازگی نیز فرزند دومشان به دنیا آمده که قطعاً این از برکات کنگره ۶۰ و حضور آقای مهندس است. حسن آقا همیناکنون به عنوان مبصر کلینیک نیز خدمت میکنند. برایشان آرزوی استواری در مسیر خدمت دارم و بهترین کاری که میتوانند انجام دهند، این است که تلاش کنند تا به جایگاه راهنمایی برسند
از همه شما که با حوصله به صحبتهایم گوش دادید، از صمیم قلب سپاسگزارم.

خلاصه سخنان مسافر حسن
سلام دوستان حسن هستم، یک مسافر. از خداوند متعال بابت تجربه این جایگاه زیبا سپاسگزارم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان، تمام خدمتگزاران شعبه شادآباد، راهنمای گرانقدرم آقای کریمی و راهنمای همسفرم، صمیمانه تشکر میکنم که دست به دست هم دادند تا من این لحظه شیرین را تجربه کنم.
به فرموده آقای مهندس، شیرینی را نمیشود توصیف کرد. از سوی دیگر، بسیار خوشحالم که به عنوان اولین رهجوی آقای کریمی، این توفیق نصیبم شده است.
در طول حضورم در کنگره، تجربههای شیرین بسیاری داشتهام، اما دو مورد برایم بسیار ویژه و بهیادماندنی بود: نخست، زمانی بود که آرزوی کنگرهای من برای داشتن یک دختر برآورده شد. این دعا را در اواخر سفر اولم کردم و خداوند لطف فرمود و اجابت شد. وقتی آقای مهندس در گوش فرزندم اذان گفتند، شادی وصفناشدنی را تجربه کردم.
دوم، دیدن آقا محمدحسین، راهنمای عزیزم، در این جایگاه است که قلبم را از شادی لبریز میکند.
من در کنگره به هر آنچه آرزو داشتم رسیدم. دوست ندارم زیاد از گذشته بگویم، اما برای درک بهتر، اشاره کوتاهی به آن میکنم. به دلیل مصرف الکل، آسیبهای شدیدی به خود وارد کردم و همچنین پدرم را که او نیز درگیر الکل بود، از دست دادم. ایشان به دلیل ترک نادرست، دچار سکته مغزی شدند.
میگویند حتماً باید کار خیری انجام داده باشی تا مسیر کنگره به رویت گشوده شود. من فکر میکنم اهدای اعضای بدن پدرم، همان کلیدی بود که این در را برایم باز کرد. اکنون که به دو آرزوی بزرگم در کنگره رسیدهام، دو آرزوی دیگر در دل دارم:
اول، دریافت شال راهنمایی و جبران زحمات بیشائبه آقای محمدحسین کریمی.
دوم، که آن را همچنان در سینه نگه میدارم و انشاالله روزی برآورده خواهد شد.
از همسفر عزیزم بینهایت سپاسگزارم. با وجود ده سال اختلاف سنی، در بسیاری از مواقع که لازم بود گذشت کنند، این کار را انجام دادند. از راهنمای بزرگوارم آموختم که من نیز باید گذشت را پیشه کنم. از راهنمای همسفرمان نیز صمیمانه تشکر میکنم و امیدوارم خداوند پاداش زحماتشان را به بهترین شکل به زندگیشان بازگرداند.
تجربهای برای دوستان سفر اولی دارم: کنگره هیچ چیز را به رایگان به کسی نمیدهد. اگر امروز این جایگاه را در کنار خانوادهام تجربه میکنم، به پاس تلاشهای مستمر و گذشتهای بسیاری است که در این مسیر داشتهام.
در پایان، از واحد مرزبانی، لژیون نوزدهم مسافران و لژیون بیستم همسفران کمال تشکر را دارم. از همه شما که با حوصله به صحبتهایم گوش دادید، سپاسگزارم.

خلاصه سخنان راهنمای همسفر
سلام دوستان فاطمه هستم، یک همسفر. خداوند را شکر میکنم و از این که امروز در کنار این عزیزان، شاهد این تولد زیبا هستم، بینهایت خوشحالم. این تولد را به یاسمن عزیز، مسافرشان و راهنمایان دیاستی و ویلیام مسافر ایشان تبریک میگویم. امیدوارم تمامی عزیزان سفر اولی، این جایگاه پربرکت را تجربه کنند.
در مورد دستور جلسه باید عرض کنم که این پدیده یعنی معرکهگیری، اغلب در میان همسفران بیشتر اتفاق میافتد. دلیل آن این است که تخریب ناشی از اعتیاد، روی «مثلث شخصیت» آنها (که شامل جسم، روان و جهانبینی است) تأثیر عمیقتری گذاشته است. احساساتی چون گناه، بیلیاقتی و ناامنی که در همسفر شکل میگیرد، اغلب به معرکهگیری منجر میشود تا این خلأهای درونی و آسیبهای واردشده، پشت این رفتار پنهان بماند. پادزهر این چالش، چیزی نیست جز «یادگیری».
یاسمن عزیز نیز در آغاز ورود به کنگره، از این قاعده مستثنی نبودند. ایشان بسیار معرکهگیری میکردند که بیشتر به صورت گلایه و قهر کردن بروز مییافت. آنقدر که با من قهر کردند، شاید با مسافرشان هم به آن اندازه قهر نکرده باشند!
اما ویژگی برجستهای که عامل رسیدن ایشان به این جایگاه امروز بود، «خواستهای قوی و راسخ» است. یاسمن همواره با جدیت سیدی مینوشت. حتی در دوره کوتاهی که به هر دلیل نتوانستند در کنگره حاضر شوند، نوشتن سیدیهای خود را به اتمام رساندند و عکس آن را برای من ارسال میکردند.
از خداوند منان خواهانم که به یاسمن و مسافرشان، اذن خدمت در کنگره را عطا فرماید تا بتوانند ادامهدهنده این مسیر پربرکت باشند.
از همه شما که با حوصله به صحبتهایم گوش دادید، صمیمانه سپاسگزارم.

خلاصه سخنان همسفر
سلام دوستان یاسمن هستم، یک همسفر. خداوند را سپاس میگویم که کنگره و وجود پربرکت آقای مهندس را در مسیر زندگیام قرار داد. از راهنمای فداکار مسافرم، آقای کریمی، بینهایت تشکر میکنم. حال خوب امروزم را مدیون زحمات و راهنماییهای ایشان هستم. از همه شما نیز سپاسگزارم که این حال خوش را به مسافرم منتقل کردید. امیدوارم برکت این محبت، در زندگیتان جاری شود.
از راهنمای بزرگوار خودم صمیمانه قدردانی میکنم. میدانم که در این مسیر، باعث زحمت و اذیت ایشان شدهام و از صمیم قلب امیدوارم مرا ببخشند و حلالم کنند.
پیامی برای عزیزان سفر اولی دارم: در این مسیر صبوری پیشه کنید. درست است که زندگی گذشته بسیاری از ما، پر از فراز و نشیبهای سخت بوده است. خود من، پدرم را در ۹ سالگی به دلیل اعتیاد از دست دادم و در آن زمان گمان میکردم همه چیز برایم به پایان رسیده است.
اما مقدر بود که خداوند مرا در این مسیر مورد آزمایش قرار دهد و صبر و استقامت مرا بسنجد. شما نیز در این راه باید بسیار صبور و ثابتقدم باشید. اگر پایداری کنید و از مسیر منحرف نشوید، مطمئن باشید که سال آینده، این جایگاه زیبا و پربرکت، از آن شما خواهد بود.
از توجه و حوصلهای که به خرج دادید، سپاسگزارم.


رهاییهای هفته:




تایپ و ارسال: خدمتگزاران سایت شادآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
733