«رابطهٔ یادگیری و معرکهگیری» یکی از کلیدیترین و زیباترین مباحث در سفر درمان و آگاهی کنگره۶۰ است. این موضوع، هستهٔ مرکزی تغییر نگرش و رسیدن به تعادل را تشکیل میدهد.
در مسیر سفر دوم (بازگشت به زندگی)، ما با دو مفهوم حیاتی روبرو هستیم: یادگیری و معرکهگیری. این دو، مانند دو بال برای پرواز به سوی یک زندگی متعادل و آگاهانه هستند. شناخت رابطهٔ این دو و جایگاه هر یک، ما را از سردرگمی و حرکت در مسیرهای انحرافی نجات میدهد.
۱. تعریف یادگیری (فرآیند درونی و آرام):
· یادگیری، فرآیندی است درونی، تدریجی و آرام. همانند رشد یک نهال که به تدریج به درختی تنومند تبدیل میشود.
· این فرآیند شامل دریافت اطلاعات، تفکر و تأمل بر روی آنها، درونیسازی دانش و نهایتاً تغییر در باورها، نگرش و رفتارهای ماست.
· یادگیری نیاز به سکوت، صبر و حوصله دارد. مانند مطالعهٔ کتابهای کنگره۶۰، گوش دادن به تجربیات دیگران در جلسات، تفکر بر روی دانستهها و نوشتن خلاصهها.
· نتیجهٔ یادگیری واقعی، آگاهی و بینش است. این آگاهی، نقشهٔ راه ما در مسیر زندگی است.
۲. تعریف معرکهگیری (اجرا و تمرین در عرصهٔ عمل):
· معرکهگیری، به معنای به صحنه آوردن و اجرا کردن دانستهها و آموختههای ما در عرصهٔ عمل و زندگی روزمره است.
· اگر یادگیری، نقشه خواندن باشد، معرکهگیری، رانندگی در جاده با استفاده از آن نقشه است.
· معرکهگیری مستلزم اقدام، شجاعت و روبرو شدن با چالشهاست. اینجاست که آموختههای تئوری در کورهٔ عمل آزموده میشوند و به مهارت تبدیل میگردند.
۳. رابطهٔ یادگیری و معرکهگیری (یک چرخهٔ تکاملی):
این دو مفهوم، نه تنها با هم در تضاد نیستند، بلکه مکمل یکدیگرند و یک چرخهٔ پویا و تکاملی را تشکیل میدهند:
· یادگیری بدون معرکهگیری = انبار اطلاعات (نظریهپردازی بیثمر):
· اگر مدام بیاموزیم اما آموختههای خود را به کار نگیریم، مانند دانشجویی هستیم که جزوهها را انبار میکند اما هرگز در امتحان زندگی شرکت نمیکند.
· این حالت منجر به «تخریب روانی» میشود. فرد احساس میکند همه چیز را میداند، اما زندگیاش تغییر نمیکند و این باعث یأس و ناامیدی میشود.
· به قول مهندس دژاکام: "اگر از دانستههایت استفاده نکنی، همان بهتر که ندانستی."
· معرکهگیری بدون یادگیری = حرکت کورکورانه (تکرار اشتباهات):
· اگر بدون دانش و آگاهی دست به عمل بزنیم، مانند رانندهای هستیم که بدون نقشه و GPS در جادههای ناشناخته رانندگی میکند.
· این حالت منجر به "تصادف" و "گیر کردن در چالههای قدیمی" میشود. ما همان اشتباهات گذشته را در لباسی جدید تکرار میکنیم و نتیجهای جز خستگی و سرخوردگی ندارد.
· این همان الگوی معیوب دوران اعتیاد است: عمل کردن بر اساس هیجانات و غرایز، بدون تفکر و آگاهی.
۴. چرخهٔ سالم: یادگیری ⇄ معرکهگیری
· گام اول: من با یادگیری (مطالعه، جلسه، تفکر) یک آگاهی جدید کسب میکنم. (مثلاً یاد میگیرم که "قضاوت نکردن" چقدر در آرامش روان مؤثر است).
· گام دوم: این آگاهی را به صحنهٔ عمل میآورم و معرکهگیری میکنم. (در یک موقعیت واقعی، وقتی کسی حرفی میزند که خوشم نمیآید، سعی میکنم قضاوت نکنم و فقط بشنوم).
· گام سوم: در حین معرکهگیری، با موانع و نکات ریزتری روبرو میشوم که در تئوری متوجه آنها نبودم. (مثلاً میفهمم که چقدر قضاوت کردن در من نهادینه شده است).
· گام چهارم: این تجربیات عملی، سوالات و نیازهای یادگیری جدید را در من ایجاد میکنند. (حالا با انگیزه و دقت بیشتری به سراغ کتاب یا راهنمای خود میروم تا ببینم چگونه میتوانم این ویژگی را در خود کمرنگتر کنم).
· گام پنجم: دوباره یادگیری عمیقتری دارم و چرخه تکرار میشود.
نتیجهگیری:
یادگیری و معرکهگیری، دو روی یک سکه هستند. یادگیری، چراغ راه عمل است و عمل، محک و تکمیلکنندهٔ یادگیری.
هدف نهایی در کنگره۶۰، تبدیل شدن به «انسان متفکر» است. انسانی که ابتدا میاندیشد و میآموزد، سپس وارد عمل میشود و نتیجهٔ عمل خود را دوباره موشکافی میکند تا برای قدم بعدی آگاهتر شود. حال برای من پرسشهایی پیش می آید:
۱· در کدام بخش از زندگیام بیشتر درگیر "یادگیری بدون عمل" شدهام و نتیجهاش چه بوده است؟
۲· در کدام بخش بیشتر "عمل بدون یادگیری" داشتهام و چه تجربیاتی کسب کردهام؟
۳· آیا میتوانم مثال عینی از چرخهٔ "یادگیری معرکهگیری" در هفتهٔ گذشتهٔ خودم بزنم؟
۴· چگونه میتوانم این تعادل را در سفر دوم خودم بیشتر و بهتر برقرار کنم؟
نویسنده: راهنما همسفر مینا
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دلیجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
109