English Version
This Site Is Available In English

نوشتن و گوش‌دادن سی‌دی مانند یک مدیتیشن است. (نمایندگی ارغوان تهران)

نوشتن و گوش‌دادن سی‌دی مانند یک مدیتیشن است. (نمایندگی ارغوان تهران)

سومین جلسه از دورهٔ هفتادم سری کارگاه‌های آموزشی_ خصوصی خانم‌های مسافر و همسفر نمایندگی ارغوان تهران، با استادی راهنما مسافر اعظم، نگهبانی مسافر فائزه و دبیری همسفر خورشید، با دستور جلسهٔ «نقش سی‌دی و نوشتن آن در آموزش»، روز یکشنبه ۲۵ آبان‌ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۳:۴۵ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

سلام دوستان، اعظم هستم یک مسافر.

در رابطه با دستور جلسهٔ این هفته، یعنی «نقش سی‌دی و نوشتن آن در آموزش» و همچنین موضوع بعدی که «تولد یک‌سال رهایی خانم نسرین» است، مطالبی را خدمت شما ارائه می‌کنم. در خصوص دستور جلسهٔ این هفته، حقیقت این است که آموزش‌های کنگره و نوشتن سی‌دی‌ها، دانشِ چگونه زندگی کردن را به ما می‌آموزند. زحمات بسیار زیادی طی سالیان متمادی توسط آقای مهندس در این مسیر کشیده شده است و ما در اینجا از ایشان تشکر و قدردانی می‌کنیم. همان‌طور که می‌دانیم، ایشان تجربیات ارزشمند خود را در اختیار ما قرار داده‌اند؛ تجربیاتی که در هیچ کجای دنیا به این سادگی، زیبایی و قابل‌فهمی بیان نشده است. حقیقتاً کلامِ حق از حلقومِ حق جاری می‌شود. آقای مهندس مطالب را به گونه‌ای بیان می‌کنند که برای همه قابل فهم، درک و اجرا باشد؛ فرقی نمی‌کند افراد کم‌سواد باشند یا دانشگاهی، همه می‌توانند از این آموزش‌ها بهره‌مند شوند.

در رابطه با نوشتن سی‌دی‌ها و آموزش گرفتن، این موضوع برای همهٔ ما نقش یک مکمل را ایفا می‌کند؛ مکملی برای رسیدن به درمان، تعادل، آرامش و درست زندگی کردن. همان‌گونه که ورزش در کنگره مکمل درمان است، یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین مکمل‌ها، آموزش‌های کنگره از طریق نوشتن سی‌دی‌ها است. قسمت مهم نوشتن سی‌دی‌ها به این شکل است که ابتدا باید علاقه در ما به وجود بیاید. اینجا این سؤال مطرح می‌شود که چگونه می‌توانیم این اشتیاق و علاقه را در خود ایجاد کنیم؟ زمانی که کاری را آغاز می‌کنیم، درباره‌اش فکر می‌کنیم، برایش وقت می‌گذاریم و نتیجه‌ای از آن می‌گیریم؛ مانند آمدن ما به کنگره. وقتی حرکت را آغاز کردیم و هدفمان که درمان اعتیاد و رسیدن به حال خوش بود، مشخص شد، کم‌کم تغییرات در ما ظاهر شد، روزبه‌روز حالمان بهتر شد و همین نتیجه‌گرفتن‌ها باعث ایجاد اشتیاق و علاقه در ما گردید و تلاش کردیم قدم‌هایمان را محکم‌تر و قوی‌تر برداریم.

در رابطه با نکات کلیدی نوشتن و گوش‌دادن به سی‌دی‌ها، آقای مهندس می‌فرمایند: «نوشتن و گوش‌دادن سی‌دی مانند یک مدیتیشن است». این کار اعتمادبه‌نفس ما را بالا می‌برد، درگیری‌های ذهنی‌مان را کاهش می‌دهد، حس‌های ما به‌تدریج تغییر می‌کند و سطح آگاهی و دانش ما افزایش می‌یابد. باید بدانیم که نوشتن سی‌دی فقط مخصوص سفر اولی‌ها نیست؛ هر فردی که عضو کنگرهٔ ۶۰ باشد، در هر جایگاهی که قرار دارد، موظف است هر هفته یک سی‌دی بنویسد و به مسئول خود تحویل دهد.

همان‌طور که می‌دانیم، کار نیروهای تخریبی آلوده‌کردن حس‌های ماست؛ به‌گونه‌ای که با خود بگوییم: «من آمده‌ام اعتیادم را درمان کنم، دیگر نوشتن سی‌دی چیست؟» اما زمانی که ما سی‌دی می‌نویسیم یا به آن گوش می‌دهیم، کم‌کم حس‌هایمان تغییر می‌کند و حس‌ها و اصوات مثبت جایگزین می‌شوند؛ اصوات مثبتی مانند صدای جناب مهندس. به‌مرور زمان، آن صداها و القائات منفی کمرنگ و کم می‌شوند. بنابراین، نقش سی‌دی‌ها و آموزش‌ها در درمان و رسیدن به تعادل بسیار مهم و کلیدی است.

به نظر من، یکی از بهترین «آبمیوه‌های کنگرهٔ ۶۰» همین نوشتن و گوش‌دادن سی‌دی‌هاست. امیدوارم همهٔ ما از این موهبت الهی که در اختیارمان قرار گرفته است، بهترین استفاده را ببریم. در پایان لازم است بگویم که در اوایل فعالیت کنگره، صحبت‌های آقای مهندس روی نوار کاست ضبط می‌شد و در اختیار افراد قرار می‌گرفت. پس از آن، سی‌دی‌ها جایگزین شدند و اکنون که از اپلیکیشن استفاده می‌کنیم، جا دارد از آقای امیر قدیری که مسئولیت انتشار فایل‌های صوتی آقای مهندس را بر عهده دارند، تشکر کنیم و به ایشان خدا قوت و خسته‌نباشید عرض کنیم.

سخنان استاد در خصوص تولد یک‌سال رهایی مسافر نسرین:

موضوع بعدی، تولد یک‌سال رهایی خانم نسرین است که این مناسبت را به ایشان تبریک عرض می‌کنیم. خانم نسرین با تخریب بسیار بالا و با داشتن بیماری‌های متعدد و خاص وارد کنگره شدند. در وسط‌های سفرشان، حدود شش ماه مانده به اتمام سفر، به دلیل اینکه راهنما خانم فائزه لژیون خود را تحویل داده بودند، خانم نسرین به لژیون من منتقل شدند. جا دارد در اینجا از خانم فائزه، راهنمای قبلی ایشان، تشکر و قدردانی کنم و به ایشان خسته‌نباشید بگویم.

خانم نسرین زمانی که وارد لژیون من شدند، فردی بسیار خجالتی و کم‌حرف بودند و تا حدی ترس از بروز و نشان‌دادن توانایی‌های خود داشتند؛ در حالی که توانایی‌های بالایی در وجودشان بود و تمایل فراوانی به یک شروع جدید داشتند. ایشان بسیار گوش‌به‌فرمان بودند و به‌تدریج اشتیاق و علاقه در وجودشان شکل گرفت. پس از رهایی، به ایشان گفتم که برای خدمت، نام خود را در قسمت مرزبانی ثبت کنند. در ابتدا بسیار ترس داشتند، اما آموزش‌هایی را که می‌گرفتند، به‌خوبی و به‌صورت کاربردی اجرا می‌کردند. نخستین خدمت ایشان در قسمت حضور و غیاب بود. در حال حاضر در قسمت صدور کارت‌ها خدمت می‌کنند، در تدارکات فعالیت دارند، ورزش‌بان بدمینتون هستند و همچنین دبیر جلسه‌های سه‌شنبه‌ها می‌باشند. امیدوارم به خواسته‌های قلبی خود برسند و شال راهنمایی را از دستان آقای مهندس دریافت کنند؛ چرا که می‌دانم بسیار علاقه‌مند هستند که به یک راهنمای توانمند تبدیل شوند. به ایشان و خانواده محترمشان تبریک عرض می‌کنم.

پیام تولد:

خانم نسرین؛

اولین سالگرد رهایی‌تان پرشگون باد.
شما می‌توانید با دانایی، تفکر و اندیشهٔ صحیح، بدون هیچ خوفی به بلندترین سلسله‌جبال‌ها راه بیابید.

خواسته‌ها:

خواستهٔ اول: اذن ورود دخترم، دامادم و پسرم به کنگرهٔ ۶۰ داده شود.
خواستهٔ دوم: در قلبم بماند.

اعلام سفر:

نام راهنما: خانم اعظم_ آنتی ایکس مصرفی: شیشه و قرص B2_ روش درمان: DST_ داروی درمان: OT_ مدت سفر: ۱۶ ماه و ۲۶ روز_ مدت رهایی: یک‌سال و ۵ ماه و ۲ روز_ ورزش در کنگره: بدمینتون

صحبت‌های مسافر نسرین:

خدا را شکر می‌کنم که توانستم این جایگاه را تجربه کنم. از آقای مهندس بسیار سپاسگزارم که این بستر امن را برای ما خانم‌های مسافر فراهم کردند تا بتوانیم سفر کنیم و از تاریکی‌ها بیرون بیاییم. قبل از ورود به کنگره فکر می‌کردم مواد مصرف نمی‌کنم، اما در واقع در تاریکی بودم و نمی‌دانستم چه تأثیری بر خانواده‌ام گذاشته‌ام. پسرم را بسیار کتک می‌زدم و خودم متوجه نمی‌شدم، و حالا تازه پسرم این‌ها را به من می‌گوید. خدا را شکر می‌کنم که به کنگره آمدم و به درمان رسیدم، و اکنون پسرم از من راضی است. همچنین از جناب مهندس، مرزبان‌ها، ایجنت محترم و خانم زهرا عزیزم که بسیار به من کمک کردند، تشکر می‌کنم. از خانم هانای عزیزم و خانم اعظم، راهنمای عزیزم که کمک‌های بی‌دریغشان همواره همراه من بود، سپاسگزارم. از خانم فائزه و خانم میترای عزیزم نیز بی‌نهایت تشکر می‌کنم.

وقتی وارد کنگره شدم، احساس می‌کردم حال خوبی ندارم و مرتب به پزشک مراجعه می‌کردم. به من گفته شد بیماری بسیار بدی دارم و این موضوع باعث ناامیدی‌ام شده بود. اما وقتی سفر خود را در کنگره آغاز کردم، فهمیدم نباید به آن فکر کنم و در ذهنم آن را بیش از حد بزرگ کرده بودم. با گذشت زمان و سفر، روز به روز حالم بهتر شد. وقتی وارد لژیون خانم اعظم شدم، ایشان بسیار به من کمک کردند و بخشش و هنر بخشیدن را به من آموختند. پیش‌تر نمی‌توانستم خیلی‌ها را ببخشم، اما توانستم پدرم را ببخشم و احساس می‌کنم خدا به من فرصتی دوباره برای زندگی بخشیده است. اکنون نزدیک به شش ماه است که پدرم را بخشیده‌ام و قلبم سبک و آرام شده است.

راهنمایم، خانم اعظم، همیشه به من می‌گفتند که «خدمت کن، زیرا خدمت کردن حالت را خوب می‌کند». واقعاً از زمانی که خدمت را آغاز کردم، حال بهتری پیدا کردم. دو یا سه هفته پیش، حال من یک‌باره بد شد. سپس متوجه شدم که دلیل آن فضولی در کار دیگران و رعایت نکردن نکات راهنمایم بوده است. خانم اعظم به من گفتند: «باز سرت را در کار دیگران کردی». همچنین از غذاهای چرب زیاد استفاده می‌کردم و به حرف‌های خانم فرحناز در لژیون گوش نمی‌دادم. فهمیدم که باید فرمان‌بردار باشم تا حال خوبی داشته باشم و این کارها انرژی‌ام را کاهش می‌دهد. من آدمی بودم که می‌خواستم همزمان دو طرف را راضی کنم و برایم خیلی سخت بود که فضولی نکنم، اما اینجا یاد گرفتم که دیگر در کار کسی دخالت نکنم. خیلی ممنونم که به صحبت‌های من گوش کردید.

صحبت‌های همسفر زینب:

سلام دوستان، زینب هستم همسفر

می‌خواهم از تک‌تک عزیزانی که باعث بهبودی مادرم شدند، تشکر کنم. حال مادرم بسیار بهتر شده و در منزل به من مشاوره می‌دهد. بسیار خوشحالم و سپاسگزارم که به صحبت‌هایم گوش کردید.

صحبت‌های همسفر مجید:

از آقای مهندس دژاکام تشکر می‌کنم و همین‌طور از خانم اعظم و همه عزیزانی که باعث بهبود و حال خوب همسرم شدند، نهایت تشکر را دارم. ممنون که به صحبت‌های من گوش کردید.

تایپ: مسافر سودابه – نمایندگی ارغوان تهران
ویرایش: راهنما مسافر اعظم – نمایندگی ارغوان تهران
بازبینی و ارسال: همسفر سولماز

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .