نهمین جلسه از دوره بیست و یکم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی ساوه ویژه مسافران و همسفران با استادی راهنما مسافر حسن و نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر حسین با دستور جلسه (نقش سیدی و نوشتن آن در آموزش) روز پنج شنبه مورخ ۲۹ آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:
از دبیر، نگهبان جلسه و دوستانی که نوشتارها را قرائت کردند تشکر میکنم. دستور جلسه امروز دو بخش است. اول دستور جلسه هفتگی کنگره ۶۰،دوم هم اولین سال رهایی مرزبان مسافر رضا را جشن میگیریم. دستور جلسه نقش سیدی و نوشتن آن در آموزش. حضرت محمد فرمودند: (ز گهواره تا گور دانش بجوی) ما دانشی بالاتر از دانش کنگره ۶۰ نداریم. آقای مهندس فرمودند که من هر آنچه که به شما میگویم از کتاب آسمانی است و کتاب آسمانی پیام آورده پیامی که ما بتوانیم آن فرامینی که میگوید را اجرا کنیم تا در بهشت باشیم. یکی از فرامین همین نوشتن سیدی است یعنی فرمان نوشتن سیدی صادر شده، اگر من میخواهم در بهشت باشم اگر بخواهم از تاریکی خارج بشوم باید سیدی بنویسم تا آموزش بگیرم. استاد امین در سیدی معلم فرمودند: شرط خارج شدن از تاریکی فرمانبرداری است و دوباره اگر برگردم به تاریکی باید نقص فرمان کنم که بتوانم وارد تاریکی بشوم همان جوری که گفت به راحتی مافیا نمیگذارند هر کسی وارد گروهشان بشود این هم همانطور است پس وقتی من فرمانبردار میشوم و شروع میکنم به نوشتن حُسنهای خیلی زیادی برای من دارد. یکی اینکه بزرگترین مدیتیشن انجام میدهم. مصرف کننده معمولاً به خاطر نداشتن تفکر یا تفکر غلط همه چیز را در زندگیش بهم ریخته و از هر لحاظی ذهن آشفته شده است. من خودم در سفر اول ۴ ماه سفر بودم اجازه دادند رفتم در قسمت OT شروع کردم به خدمت کردن، یک جنگی بیرون بود وقتی وارد شعبه میشدم شروع میکردم به خدمت کردن و صادر کردن نامهها یا کارهایی که در قسمت OT انجام میدادم این جنگ کامل میخوابید و آرامش خیلی خاصی داشت. نوشتن سیدی هم همین طوری است وقتی که دارم سیدی مینویسم یک مدیتیشن خیلی خوبی است و آموزش میگیرم. مهمترین قضیه این است که اول یاد بگیریم و اجرا کنیم. اگر هزار هم بدانیم و یاد بگیریم نتوانیم به مرحله اجرایی برسانیم به هیچ دردی نمیخورد. امیدوارم این فرامین را جوری بگیریم بتوانیم اجرایش کنیم. واقعاً بینهایت باید شکرگزار خداوند و آقای مهندس باشیم که اجازهاش در کنگره ۶۰ صادر شده و اینجا هستیم و فرمانبردار باشیم تا بتوانیم از این تاریکیها خارج بشویم. بخش دوم دستور جلسه هم تولد مرزبان مسافر رضا را ابتدا خدمت آقای مهندس و خانواده محترمشان و راهنمای همسفرشان تبریک عرض میکنم. آقا رضا ۲۵ /۵ /۱۴۰۲ وارد لژیون شد و با حال خراب سفرشان را شروع کردند و یواش یواش شروع کرد به سیدی نوشتن، از همان اول سیدیهایشان را خیلی مرتب و منظم و کامل مینوشتند خیلی جالب بود سه خط با یک رنگ دیگر سه خط با یک رنگ دیگری مینوشتند و الان هم همان جوری است. این نوشتن سیدیها مهمترین بخش این است که فرمانبردار باشیم و تغییر کنیم و همان فرمانبرداریهایش ادامهدار شد و در مرزبانی شرکت کرد و رای آورد و همین که پیمان بست هر روز ساعت یک و نیم در شعبه حضور دارند امیدوارم در تمام مراحل زندگیشان موفق باشند و این تغییراتی که گفته میشود به نحو احسن در مسافر رضا اتفاق افتاده است.

پیام تولد مرزبان مسافر رضا
رضای عزیز:
(در دنیای شما باران های فراوان دیگرهم باریده میشود این با حرکت قدم های شما باز گردیده است که با سنجش توان فکر،عقل و جسم هماهنگ بشود)

اعلام سفر مرزبان مسافر رضا:
آنتی ایکس مصرفی:شیره ،تریاک،قرص ترامادول
روش درمان:DST
داروی درمان:شربت OT
مدت سفر اول:۱۰ماه و۱۹روز
راهنما:آقای حسن
ورزش در کنگره:شنا،تنیس روی میز
رهایی:۱۷ماه
---------------------------------------------------------
سفر سیگار
انتیکس:دخانیات
مدت سفر:۱۲ماه
راهنما:آقای حسن
رهایی:۱۴ماه
آرزوی مرزبان مسافر رضا:
درست کردن ساختمان کنگره برای نمایندگی

سخنان مرزبان مسافر رضا:
از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که این بستر را فراهم کردند تا من به درمان و به آرامش و آسایش برسم از راهنمایم مسافر حسن تشکر میکنم که با آموزشها راه درست را به من نشان دادند و از همسفرشان تشکر میکنم که همیشه به همسفران من یک انرژی مضاعف میدادند. از همسفرم و راهنمای همسفرم تشکر ویژه دارم که با آموزشهای ایشان همسفرم بال پروازی برای من بود ،و با آموزشهای راهنما بود که همسفرم با من همزبان شد، چون هر باری که ترک میکردم، با هم همزبان نبودیم و منتظر جرقهای بودم تا مصرف کنم، و همیشه از لحاظ افکار داغون بودم در فکر رفتن به روانشناس بودم و فکر میکردم اعتیاد درمان ندارد، و در خون من است و نمیتوانم درمان شوم و نمیتوانستم؛ ولی با آمدن به کنگره فهمیدم که درمان امکان پذیر است. ما با سفر کردن در سفر اول میتوانیم سلولهای بنیادی بدن را بازسازی کنیم. سلولها به مرور زمان ترمیم بشوند و در اینجا فهمیدم اگر اعتیاد ارثی باشد، میتوان در کنگره به درمان رسید و بیان ژن بدن را تغییر داد، و با سیدی نوشتن آرامش بگیرم و از لحاظ جهانبینی پیشرفت کنم. در نهایت از همه دوستان اعضای نمایندگی تشکر میکنم که در جشن ما حضور داشتند.
سخنان همسفر ابوالفضل:
از راهنمای مسافرم مسافر حسن تشکر میکنم و از راهنمای مادرم همسفر نسرین خیلی تشکر میکنم که کمک و همراهی کردند.
سخنان راهنما همسفر نسرین:
خداوند را شاکر و سپاسگزارم بابت تجربه مجدد این جایگاه و جشن تولد رهایی. چقدر قشنگ و زیباست دیدن حال خوش، آرامش و دور هم بودن یک خانواده، من اولین سال رهایی مرزبان مسافر رضا را خدمت آقای مهندس، اعضای کنگره ۶۰، ایجنت و گروه مرزبانی و خدمت مسافر رضا و راهنما مسافر حسن تبریک عرض میکنم. انشاالله این خانواده در آرامش و همیشه در مسیر زندگی موفق باشند. تمام اتفاقات از جمله تولدها، رهاییها، ورزش، مسابقات و هر آنچه که در کنگره است همه یک پیام دارند و آن پیام رهایی و رسیدن به حال خوش است برای تمام کسانی که در تاریکی هستند و این پیام را دارد که اگر شما هم میخواهید این جایگاه را تجربه کنید کافی هست که آن خواسته رهایی و رسیدن به حال خوش را در خودتان به وجود بیاورید. همسفر طاهره همراه با مسافرش وارد کنگره ۶۰ و لژیون سوم شدند، با اینکه شاغلند رهجوی بسیار منظم و فرمانبردارند و خیلی مرتب و منظم سیدیها را مینوشتند و خیلی به ندرت پیش میآمد که در کنگره و لژیون غیبت داشته باشند. شاغل بودن باعث نشد که در نوشتن سیدیها و فعالیت در شعبه یا پارک شاکی باشند همیشه مرتب و منظم برنامه لژیون را اجرا میکردند. ویژگیهای بارز و مثبتی دارند، وقتی سیدیها را کامل مینویسند ولی همیشه خودکار و دفتر دم دست دارد حتی مشارکتهای کارگاهی و در لژیون نکات مهم آموزشی که بیان میشد را یادداشت میکنند و این یادداشت کردن و نکته برداری کمک بارزی که بتواند در این مسیر موفقتر عمل کند. شخصی که در کنگره سفر و در این مسیر حرکت میکند دو تا تغییر برایش اتفاق میافتد، یک تغییر برای خودش که تاثیرگذاری مثبت و حال خوش را خوش دریافت میکند و دیگری تاثیر مثبت برای اطرافیان. همسفر طاهره با وجود شاغل بودن و فرمانبردار و سپاسگزار بودنش باعث شد اعضای دیگر هم الگوبرداری کنند. خواستهام برای مرزبان مسافر رضا و همسفر طاهره این است که در آزمون راهنمایی موفق و شال نارنجی را دریافت کنند و خدمتگزار باشند.
سخنان همسفر طاهره:
خدای خودم را شاکر و سپاسگزارم که امروز در کنار شما عزیزان، این جایگاه را تجربه میکنم و واقعاً حس و حال قشنگی هست. لطف کنگره این است که یک خانوادهای از جنس عشق به من داده، ابتدا از آقای مهندس تشکر میکنم که این بستر را فراهم کرد تا خانوادههایی مثل ما به درمان و حال خوش برسند چون کمترین سوغاتی تاریکی افسردگی است. من از این خانواده تشکر میکنم همانطور که خانم شانی گفتند معجزه دعای مردم در زندگیشان جاری است و به واقع در زندگی میبینند. من از راهنمای مسافرم آقای رحیمی تشکر میکنم که پدرانه کنار مسافرم بودند و برگ برندهای که داشتم این کهپیوند محبت مسافرم با راهنمایش بود و همین باعث شد فرمانبردار باشدو بهتر سفر کند و از خانواده آقای رحیمی تشکر میکنم و از مسافرم تشکر میکنم که خیلی خوب سفر کرد و از راهنمای خودم همسفر نسرین خیلی تشکر میکنم هر لحظه کنار من بودند و با راهنمایی و آموزش حس خوب را به من دادند و اسطوره و الهه صبر را از خود گذشتگی هستند، امیدوارم نور خدمت به زندگیشان بتابد. من از نعمتهای کنگره هرچه بگویم کم گفتم کنگره سیخ و سنجاق و سیگار را از دست مسافرم گرفت و به جای آن دفتر و کتاب و قلم داد، کنگره روان نامتعادل و به هم ریخته مسافرم را گرفت و عشق و محبت داد کنگره کابوسهای شبانه را گرفت و به جای آن خواب راحت داد. این مطالب را از جهان بینی است که ما در هیچ کجا آموزش ندیده بودیم و به نظر من حلقه گمشده زندگی من بود. آقای مهندس مطالب فرامین الهی قرآن را در قالب جهانبینی به زبان سادهتر برای ما ارائه کردند و این مطالب هم در این بعد فیزیکی و هم در بعدهای بعدی کمک میکنند. استاد امین فرمودند: از عشق چه بگویم که عشق به ظاهر سوختن است؛ اما نه برای خاکستر شدن بلکه برای تبدیل شدن به نور، برای فهمیدن، برای زیستن.
سخنان همسفر سارا:
خیلی دوست دارم که این حس خوبی که الان دارم را توصیف کنم، ولی واقعاً با کلمات نمیتوانم توصیفش کنم. این آرامش، روابط خوبی که در خانواده ما بهبود پیدا کرد و این حس خوبی که ما همه داریم واقعاً مدیون کنگره ۶۰ هستیم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان و از راهنمای پدرم و همسفرشان و راهنمای مادرم همسفر نسرین تشکر میکنم.
سخنان همسفر رها:
من میخواهم اول از همسفر پدرم یعنی مادرم تشکر کنم. من این احساس آرامش، عشق و محبتی که داریم را اول از همه مدیون مادرم میدانم که در سختترین شرایط دوام آورد. با احترام ویژهای که برای همسفران قائل هستم، درست است که مسافران در تاریکی به سر میبرند، اما در نهایت این همسفران هستند که میتوانند آنها را نجات بدهند و به این تاریکی آگاهترند نسبت به آنها به خاطر همین همه دردها و رنجها اول برای همسفران معنی پیدا میکند به همین دلیل از مادرم خیلی ممنونم، مرسی که قوی بودی، مرسی که الان اینجایی، مرسی که الان حال ما خوب است و مرسی که همه در کنار هم هستیم. از پدرم تشکر میکنم میدانم که مسیر سختی را طی کردی اما تو قویترین آدم زندگی من هستی. از همه کسانی که باعث شدند ما در این جایگاه باشیم و از آقای مهندس تشکر میکنم خیلی دوست دارم از نزدیک دیدارشان کنم. از راهنمای پدرم آقای رحیمی که برای خانواده ما تلاش کردند و راهنمای مادرم همسفر نسرین که واقعاً تحت هر شرایطی کنار مادرم بود و تکیهگاهی برای مادری بود که تکیهگاهی برای همه ما بود. از راهنما همسفر سهیلا که همیشه یک انرژی مضافی به ما میداد و از همه تک تک کسانی که اینجا نشستن تشکر میکنم چون میدانم که شما کارکترهایی بودید که یک جوری در این حالی که ما داریم نقش داشتید و برای من خیلی عزیزید.

مرزبان کشیک: مسافر همایون
نگارش متن وعکاس:همسفر ناصر
تنظیم وارسال: مسافر علی
نمایندگی ساوه
- تعداد بازدید از این مطلب :
261