English Version
This Site Is Available In English

نوع فکر و اندیشه که همان جهان‌بینی من است نیز روی خلق‌وخوی من اثر می‌گذارد.

نوع فکر و اندیشه که همان جهان‌بینی من است نیز روی خلق‌وخوی من اثر می‌گذارد.

اولین جلسه از دور دوازدهم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی رضا مشهد، به استادی  راهنمای محترم مسافر مجید، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه « نقش سی‌دی و نوشتن آن در آموزش »  پنج شنبه 29 آبان ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد. 

سخنان استاد:

سلام دوستان مجید هستم مسافر.

خدا را شکر که اگر هدایت خدا نبود، منِ مجید قطعاً امروز اینجا نبودم و هر جایی غیر از اینجا بودم، فرقی به حال من نمی‌کرد؛ مهم این است که اینجا بودم.
ممنونم از نگهبان جلسه، گروه مرزبانی، ایجنت محترم و راهنمای محترم مهدی آقا فتحی

در مورد دستور جلسه «نقش سی‌دی نوشتن و آموزش»، شاید برای یک سفر اولی سؤال باشد که: من که می‌خواهم درمان اعتیاد انجام بدهم، آموزش به چه دردم می‌خورد؟ یا من که مصرف‌کننده‌ام و فقط می‌خواهم درمان بشوم، آوردن همسفر در کنگره به چه دردم می‌خورد؟
ما برای هر کاری یک ابزار لازم داریم؛ در دنیای بیرون هم همین‌طور است. یک میخ ساده را بخواهید به دیوار بکوبید، با دست خالی نمی‌توانی این کار را انجام بدهی؛ ابزار لازم است. اگر ابزار مناسب باشد، کارت راحت انجام می‌شود، ولی اگر ابزار نامناسب باشد، کارت از بی‌ابزاری هم سخت‌تر می‌شود. وقتی ابزار نداری می‌گویی ندارم، اما وقتی ابزار داری و ابزار نامناسب است، کار از بی‌ابزاری سخت‌تر می‌شود.

ما اینجا برای درمان اعتیاد ابزار می‌خواهیم؛ برای زندگی کردن در دنیای بیرون هم ابزار می‌خواهیم.
می‌گوییم برای رسیدن به درمان، سه ضلع باید همزمان رشد کنند: جسم، روان و جهان‌بینی.
ضلع جسم با خوردن اوتی سر ساعت و منظم قطعاً به تعادل می‌رسد.
در تعریف روان، آقای مهندس می‌گویند: «روان یعنی خلق‌وخو».
چه چیزهایی روی خلق‌وخوی من اثر می‌گذارد؟ جسم روی اخلاق من اثر می‌گذارد؛ نوع فکر و اندیشه که همان جهان‌بینی من است نیز روی خلق‌وخوی من اثر می‌گذارد.
پس اگر بخواهم روانم ـ یعنی اخلاقم ـ به تعادل برسد، هم باید جسم خوبی داشته باشم و هم جهان‌بینی خوب.
جسم با دارویی که می‌خوریم خوب می‌شود و رشد پیدا می‌کند؛ اما روان، برای اینکه آن ۵۰ درصد دیگر که تأثیرپذیر از رفتار و اندیشه است به تعادل برسد، نیاز به آموزش دارد؛ آموزشی از یک منبع درست، یک منبع سالم که بتواند منِ مجید را با آن دعای آخر کنگره ۶۰ برساند.
ما می‌خواهیم به فرمان عقل نزدیک بشویم و برای اینکه به فرمان عقل نزدیک شویم، تنها راه آموزش درست و مداوم است. برای اینکه به فرمان عقل نزدیک بشویم و در دنیای بیرون اخلاق خوبی داشته باشیم، نیاز به آموزش داریم. خیلی‌ها در دنیای بیرون مصرف‌کننده هم نیستند، شاید در طول عمرشان یک‌بار هم پای بساط ننشسته‌اند، اما با یک من عسل هم نمی‌شود آن‌ها را خورد! چرا؟ چون افکار منفی و مخرب اثر گذاشته روی اخلاقشان.

همسفرهای ما مصرف‌کننده نیستند، اما دنیای بیرونِ آن‌ها که من مصرف‌کننده بوده‌ام رویشان اثر گذاشته است. برای اینکه بتوانند به تعادل برسند، آن‌ها هم نیاز به آموزش دارند؛ آموزشی که کنگره به آن‌ها می‌دهد، نه دنیای بیرون. اگر دنیای بیرون می‌توانست کاری بکند، تا الآن کرده بود.
آموزش درست یعنی آموزشی که از منبع سالم به دست بیاید. ما می‌گوییم علمی که تجربه شده باشد، سند بدون نقص است؛ علمی که امتحانش را پس داده است.

آن‌هایی که در کنگره کنار همسفرهایشان حرکت می‌کنند، بالِ پرواز یکدیگر می‌شوند. منشأ این بال‌ها آموزش‌هایی است که در کنگره دریافت می‌کنیم. ما آموزش می‌گیریم که راحت‌تر در دنیای بیرون زندگی کنیم. قرار نیست منِ مجید آموزش بگیرم که هیچ مشکلی نداشته باشم؛ آموزش می‌گیرم که مشکلاتم را راحت‌تر حل کنم.
هیچ‌کس بی‌مشکل نیست؛ چه داخل کنگره باشی چه بیرون. هر کس به اندازه تلاشش، مسیری که انتخاب کرده و راهی که می‌رود، مشکلاتی دارد. ما اینجا می‌خواهیم آموزش بگیریم که مشکلاتمان را در دنیای بیرون حل کنیم.
آموزش می‌گیریم که هم زندگی کنیم و هم بگذاریم دیگران زندگی کنند.

یاد می‌گیرم منِ مجید که خیلی از مسائل همسایه به من ربطی ندارد؛ خیلی از مسائل برادرم، خواهرم، پدر و مادرم به من ربطی ندارد. تا کی؟ تا زمانی که دست کمک به سوی من دراز کنند و بپرسند: «می‌توانی به من کمک کنی؟» آن موقع من می‌توانم بگویم بله یا خیر.

من این‌ها را از کجا یاد می‌گیرم؟ از سی‌دی‌ها، از کتاب‌ها.
ما در کنگره هیچ منبعی غیر از منابع استاد امین و جناب مهندس نداریم، چون منابع دیگر به کارمان نمی‌آید. به قول آقای مهندس: ما اینجا نمی‌خواهیم عارف بشویم، نمی‌خواهیم فیلسوف بشویم؛ فقط می‌خواهیم یاد بگیریم.

در مرحله اول یاد می‌گیریم از تاریکی اعتیاد خارج شویم؛
در مرحله دوم با آموزش و جهان‌بینی یاد می‌گیریم در همین جامعه، با همین مشکلات، زندگی کنیم و اجازه بدهیم دیگران هم زندگی کنند.
نزدیک‌ترین «دیگران» به ما خانواده ما هستند؛ همسر، فرزند، پدر و مادرمان.
یاد می‌گیریم خودمان زندگی کنیم و اجازه بدهیم آن‌ها هم زندگی کنند.

پس اگر منِ مسافر خودم می‌آیم کنگره، ولی همسفرم را نمی‌آورم، یعنی به او اجازه نمی‌دهم که کنار من زندگی کند. خارج بشویم؛ در مرحله دوم با آموزش و جهان‌بینی یاد می‌گیریم در همین جامعه، با تمام مشکلاتی که هست زندگی کنیم و اجازه بدهیم دیگران هم زندگی کنند.

نزدیک‌ترین «دیگران» برای ما، خانواده خودمان هستند؛ همسفرمان، پسرمان، دخترمان، پدر و مادرمان. یاد می‌گیریم که اجازه بدهیم آن‌ها هم زندگی کنند.
پس اگر منِ مسافر خودم می‌آیم اینجا، اما بدون همسفر می‌آیم، یعنی به او اجازه نمی‌دهم کنار من زندگی کند.

یک‌سری چیزها را هم باید یاد بگیریم کنار بگذاریم؛ مثل بعضی تعصبات.
خودِ کلمه تعصب از عصبانیت می‌آید و عصبانیت از جهل. آدم جاهل و نادان زود عصبانی می‌شود و سریع از کوره در می‌رود؛ اما آدمی که ذره‌ای آگاهی و دانایی داشته باشد، از کوره در نمی‌رود و عصبانی نمی‌شود.

اگر قرار است یاد بگیریم چگونه در دنیای بیرون زندگی کنیم، یکی از مهم‌ترین افرادی که با او رابطه مستقیم داریم، همسفر ماست.
برای متأهل‌ها نزدیک‌ترین همسفر، همسرشان است؛
برای مجردها پدر، مادر، برادر یا خواهرشان همسفر محسوب می‌شود.

اگر ما کوتاهی کنیم و به هر دلیلی اجازه ندهیم همسفرمان به جلسات بیاید، در واقع او را از آموزش ناب محروم می‌کنیم. دلیلش مهم نیست.
من همیشه به رهجوهایم می‌گویم: «شما باید هفته‌ای سه روز اینجا باشید؛ اینکه نیستی دلیلش هرچه باشد مهم نیست؛ هر جایی غیر از اینجا باشی ضرر کردی.»
مهم این است که نیروی منفی توانسته مانع حضور من بشود. اگر نیروی منفی بتواند کاری کند که منِ مجید همسفرم را از آموزش‌های ناب کنگره محروم کنم، یعنی کار خودش را کرده است.

الان دنیای بیرون یک دنیای شلوغ‌پلوغ و قمر در عقرب است. زندگی کردن در این دنیای قمر در عقرب آموزش می‌خواهد؛
آموزشی که من در دنیای بیرون نتوانستم پیدا کنم.
اینجا که آمدم، یاد گرفتم و دیدم این آموزش‌ها به درد من خورد. 

امیدوارم سفر اولی‌های ما سفر خوبی داشته باشند و حتماً حتماً حتماً به فکر آموزش همسفرهایشان هم باشند.
همسفر بال پرواز ماست و کمک می‌کند.

و سفر دومی‌های ما ان‌شاءالله برای آزمونی که سال آینده برگزار می‌شود آماده بشوند، آموزش بگیرند و تلاش کنند.
ان‌شاءالله همان‌طور که شعبه رضا همیشه زبان‌زد بوده، در آزمون آینده هم بچه‌ها موفق باشند و به امید خدا خدمتگزاران خوبی از این شعبه تقدیم کنگره بشوند.

ممنونم از سکوت زیبایتان که به صحبت های من گوش دادید . 

تایپ: مسافر علی لژیون سوم
ویرایش: مسافر احمد لژیون سوم
عکاس:  مسافر محمد لژیون پنجم
ارسال خبر: مسافر محمد لژیون پانزدهم
تایید خبر: مسافر جلال لژیون پنجم
مرزبان خبری: مسافر مصطفی

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .