دومین جلسه از دوره هشتم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶۰ نمایندگی صبا به استادی مسافر محمدرضا، نگهبانی مسافر اسماعیل و دبیری مسافر رضا با دستورجلسه «نقش سیدی و نوشتن آن در آموزش» چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
با عرض سلام خدمت تمامی دوستان، محمدرضا هستم یک مسافر؛ خداوند را شاکرم که فرصت حضور مجدد در نمایندگی داد. از ایجنت محترم، آقاابراهیم، و گروه مرزبانی تشکر میکنم که این فرصت را در اختیار بنده قرار دادند. دستور جلسه امروز در خصوص نقش سیدی و اهمیت نوشتن در آموزش است. اگر بخواهم از تجربه خود بگویم، در ابتدا مانند بسیاری از تازهواردین که برای نخستین بار به نمایندگی مراجعه میکنند، با مسیر ناآشنایی مواجه بودم. راهنمای تازهواردین توضیحاتی درباره ساختار و قوانین ارائه میدهد ولی رهجو تا زمانی که لژیون خود را انتخاب نکند، در جلسات حضور نیابد و طبق برنامه پیش نرود، بهطور کامل با این قوانین و فرامین آشنا نمیشود. وضعیت من نیز چنین بود؛ در روزهای اول همه چیز برایم مبهم بود ولی به تدریج و با راهنماییهای دلسوزانه راهنمای خوبم، آقاابراهیم، وارد برنامه شدم و ایشان مرا ملزم کردند که هر هفته یک سیدی بنویسم. در آن زمان نمیدانستم که نوشتن سیدی تا چه اندازه میتواند در روند درمانم مؤثر باشد.
آشنایی من با کنگره ۶۰ از طریق برادرم اتفاق افتاد. او سالها در کنگره حضور داشت و من تغییرات عمیقی را در وجودش مشاهده میکردم. پس از دو یا سه سال رهایی، متوجه شدم که رفتار او چقدر دگرگون شده است. او دیگر آن فرد دو یا سه سال پیش که درگیر اعتیاد بود، نبود. هر روز رفتارش بهتر و اخلاقش نیکوتر میشد. این تغییرات برای من مانند آینهای روشن بود و در مسافرتهایی که با هم میرفتیم با اینکه میدانست من مصرفکننده هستم ولی هرگز به روی من نمیآورد. روزی در یک مسافرت طولانی، فرصتی برای صحبت پیش آمد. در آن لحظه به خود گفتم که بهتر است همه چیز را با برادرم در میان بگذارم. به او گفتم که مصرفکننده شدهام و این مواد را مصرف میکنم؛ از او خواستم که برنامهای به من بدهد تا من هم بتوانم مانند او از این وضعیت رها شوم. او در پاسخ گفت که تا در کنگره حضور پیدا نکنم، به درمان و رهایی نخواهم رسید. در آن زمان، برادرم یک سیدی از مهندس را برایم پخش کرد. پس از گذشت حدود ده تا پانزده دقیقه از سیدی بهخاطر اینکه حسهای من بسته بود و قدرت اختیار نداشتم از برادرم خواستم سیدی را قطع کند چون در آن زمان هیچ علم و آگاهی و درکی از محتوای سیدی و صحبتهای مهندس نداشتم.

زمان گذشت تا اذن ورودم صادر شد و به وارد نمایندگی شدم. امروز خدا را شکر میکنم و هر زمان که حالم بد است، هر زمان که از درگیریهای کار و زندگی خسته میشوم یا ناامیدی میخواهد به سراغم بیاید به سراغ نوشتن سیدی میروم. جالب است که بارها بسیاری از ضعفها و گرههای زندگیام در همین سیدی نوشتن برایم روشن شده است. البته صرفاً گوش دادن و یافتن نقاط ضعف و قوت کافی نیست؛ باید روی نقاط ضعف کار کرد و آنها را در زندگی برطرف نمود و نقاط قوت را حفظ و تقویت کرد. وقتی به دو سال پیش و زمان ورودم نگاه میکنم در آن زمان همه چیز آشفته بود. با حالی پریشان وارد کنگره شدم ولی اکنون هم شغلم و هم خانوادهام در آرامش به سر میبرند و همین که صبح از خواب بیدار میشوم و مصرفکننده مواد نیستم و دغدغهای برای تهیه مواد و هدر دادن وقت خود ندارم، بزرگترین دستاورد است. در کنار این، خدمت و آموزشهایی که روزبهروز میگیرم، در زندگیام بسیار کمککننده بوده است.
در آخر امیدوارم هر کسی خواست درمان را دارد و روی این صندلی نشسته است، قدر این نعمتی که خداوند به او عطا کرده است را بداند و بتواند از آن بهرهمند شود. بسیار خدا را شاکرم که با کنگره آشنا شدم و اکنون در آن حضور دارم. روز اول شاید فکرم این بود که فقط برای ده، یازده ماه مواد را کنار بگذارم و به زندگی عادی برگردم ولی آقاابراهیم، همیشه میگویند: کسانی که میمانند و خدمت میکنند، حال دیگری دارند. آقاکامران نیز میگفتند: اگر دقت کنید، حال افرادی که زودتر به اینجا میآیند و تا دیر وقت میمانند، نسبت به دیگران بهتر است و آرامش درونی بیشتری دارند. امیدوارم من نیز بتوانم خدمتگزار خوبی باشم و هرگز فراموش نکنم که چه بودم و با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم میکردم و چه حال خرابی داشتم. گرههای بسیاری در زندگی دارم که اعتیاد یکی از آنها بود. انشاءالله بتوانم در سفر دوم تکتک این گرهها را با کار کردن روی آنها باز کنم و از پس آنها برآیم. از اینکه به صحبتهای من گوش دادید، بسیار سپاسگزارم.
تهیه: مسافر رضا
ویرایش و ارسال: مسافر حیدررضا
خدمتگزاران سایت نمایندگی صبا
- تعداد بازدید از این مطلب :
54