سومین جلسه از دوره سوم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی کمالالملک به استادی مسافر جواد، نگهبانی مسافر اسماعیل و دبیری مسافر حامد با دستور جلسه «نقش سیدی و نوشتن آن در آموزش» در روز چهارشنبه 28آبان ماه۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار کرد.

خداوند را شکر میکنم که در این جایگاه نشستم تا آموزش بگیرم و خدمت کنم.اگر بخواهم درباره این دستور جلسه صحبت کنم؛ قبل از اینکه به کنگره بیایم، باجناقم در کنگره بود. هر بار که به کارگاه میرفتیم، میدیدم بندهخدا دارد سیدی مینویسد. دو بار ازش پرسیدم: «اینها چی هست که داری مینویسی؟» گفت: «سیدیهای کنگره است.» گفتم: «خب اگر میخواستی درس بخوانی، قبلاً هم میخواندی، حالا چرا سیدی مینویسی؟» گفت: «با همین سیدی نوشتن خیلی از مشکلاتم دارد حل میشود، افکارم درست میشود، اخلاقم درست میشود، رفتارم درست میشود.»برای من اصلاً چیز ناشناختهای بود. حرفهای آقا مصطفی... دو سه بار رفتم و آمدم، هر بار میدیدم دارد مینویسد. هر دفعه هم سؤال دیگری میپرسیدم و او خیلی قشنگ و تمیز جواب میداد. ما آقا مصطفی را از بچگی میشناختیم، میدیدم که از نظر رفتار، گفتار و کردار همهچیز او در حال تغییر است. در جمع دوستان مثلاً همه بددهنی میکردند و حرفهای زشت میزدند، اما از این دوستمان هیچ حرف بدی نمیشنیدم. برایم سؤال شده بود که مگر میشود با سیدی نوشتن آدم اینقدر خوب شود؟ گفتارش، رفتارش و کارهایش تغییر کند؟بهواسطه آقا مصطفی به کنگره آمدم. دقیقاً جلسه دوم بود که از راهنمای تازهواردان درباره سیدی نوشتن سؤال کردم؛ چون فکر میکردم سیدی نوشتن خیلی سخت است. به آقا وحید گفتم: «نمیشود چند ماه سیدی ننویسیم؟» گفت: «برای چی؟» گفتم: «هر بار که به کارگاه میرویم، آقا مصطفی دارد سیدی مینویسد.» گفت: «خب شاید چیزی هست که او را به اینجای خوب رسانده. مصطفی را قبول داری؟ جایی که آمده را قبول داری، ولی سیدی نوشتن را قبول نداری؟» گفتم: «شاید قبول داشته باشم، ولی نوشتنش برایم سخت است. من چند سال است اصلاً چیزی ننوشتهام و با نوشتن مشکل دارم.» گفت: «حالا بیا با راهنمات صحبت کن، ما هم صحبت میکنیم، حتماً بهت اجازه میدهد.»

آمدیم و در لژیون آقا مسعود شروع به سفر کردیم. دقیقاً جلسه اول، آقا مسعود گفت: «من سختگیرم، حواست باشد؛ هرچه میگویم مثل یک دانشآموز یا دانشجو باید سیدی نوشتن و تکالیف را انجام دهی، هیچچیز را کم و زیاد نکنی.» ما هم گفتیم: «چشم، قانون است دیگر. اگر قرار است اینجا بیایم و اعتیادمان را درمان کنیم، این هم یک قانون است.»شروع کردم به سیدی نوشتن. سیدیهای اول و دوم کمی برایم سخت بود، ولی نوشتم. بعد از سیدی دوم و سوم تازه چیزهایی برایم باز شد. در سفرم و در مشکلاتی که بهخصوص ماههای اول و دوم داشتم، میدیدم همان سیدی که آقای مهندس صحبت میکند، انگار دقیقاً درباره مشکل من حرف میزند. همین نکته برایم امید شد که حتماً بنویس، چیزی در آن هست.خدا را شکر سیدیهایم را سر وقت انجام دادم. یادم است آخرهای سفر بود، دو تا سیدی مانده بود. آن دو تا را سریع نوشتم، ولی ترس عجیبی از رهایی داشتم. به آقا مسعود میگفتم: «میشود یک هفته، ده روز دیرتر رها شوم؟» میگفت: «نه، میوهای که رسیده باید از درخت چیده شود. تو تا اینجا آمدی، به این قانون و ساختار اعتقاد و ایمان داری، سیدیها را نوشتی و کارت را درست انجام دادی، پس از چی میترسی؟» گفتم: «نمیدانم، یک ترس عجیبی تو دلم است که از اول سفر تا حدی آرامم میکرد، ولی حالا خیلی بیشتر شده.» گفت: «یکی دو تا سیدی بهت میگویم، برو آنها را گوش بده، بعد میرویم رهایی.» گفتم: «باشه.» آنها را گوش دادم و رفتیم روز رهایی.خدا را شکر همهچیز درست انجام شد؛ آن چیزی که فکر میکردم اصلاً نبود. وقتی رها شدم، فکر میکردم باید پاهایم درد کند، گردنم درد کند، نتوانم سر کار بروم... هیچکدام از اینها نبود. آمدم گفتم: «خب همهچیز درست بوده، من هم رها شدم.»سیدی نوشتن را ول کردم و گفتم حالا که رها شدم، کمی شل بگیرم. آن شل گرفتن اذیتم کرد. آقا مسعود گفت: «نه، باید دوباره سیدی نوشتن را شروع کنی.» خدا را شکر دوباره شروع کردم. خیلی خوب است وقتی سیدی مینویسم؛ رفتار و گفتارم عوض میشود. بعضی جاها میخواهم حرفی بزنم، یادم میآید آقای مهندس یا آقا امین در سیدی چه گفتهاند. همین گوش کردن و نوشتن سیدی باعث میشود بعضی حرفها را نزنم و بعضی کارها را نکنم که باعث پیشرفتم میشود.یک چیز دیگر هم هست: گاهی سیدی را در طول روز گوش میکردم و شب میخواستم بنویسم، ولی وقتی مینشستم به نوشتن، میدیدم خیلی از مطالب را در حالت گوش کردن اصلاً نشنیدهام و افکارم جای دیگری بوده. همین باعث شد وقتی سیدی را مینویسم، خیلی راحتتر و عمیقتر یاد بگیرم و مطلب واقعاً به نقطهای از وجودم که به دردش میخورد میرسد و با دل و جان میچسبد.

مرزبان کشیک: مسافر ناصر
تایپ و ویراستاری: مسافر محمد
تصویربردار: مسافر محمد
تهیه و تنظیم: سایت مسافران آقا، نمایندگی کمالالملک
- تعداد بازدید از این مطلب :
136