جلسه چهارم از دوره چهل و پنجم جلسات آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی خمین با استادی مسافر محسن نگهبانی مسافر امرالله و دبیری مسافر علیمحمد با دستور جلسه "نقش سیدی و نوشتن آن در آموزش" در روز سهشنبه 27 آبانماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار کرد.

سلام دوستان محسن هستم یک مسافر.
من هم جا دارد از جناب مهندس و خانواده محترمشون تشکر کنم که این بستر کنگره را برای ما فراهم کردند که ما از قهقرای تاریکی بیرون بیام.
از آقای مرتضی راهنمای لژیون دهم تشکر میکنم و از مرزبانان و نگهبان و دبیر جلسه که این بستر را فراهم کردند تا به خودم خدمت کنم.موضوع جلسه ؛ نقش سی دی ونوشتن آن در آموزش. برگردم به خودم سفر اول و زمانی که وارد کنگره ۶۰ شدم. زمانی که در تاریکیها بودم بیرون از کنگره بودم یک آدم یاغی بودم به کسی گوش نمی دادم هرچه به من میگفتند فقط حرف حرف خودم بود، آمدم کنگره و فکر میکردم اینجا هم با تاریکیها یکی است و باز هم هر کدام از راهنماها یک چیزی میگفتند میگفتم اینها دلشان خوش است و چقدر حوصله دارند و مینشینند برای هم تعریف میکنند سی دی مینویسند اینها چه میگویند؟ زمانی که سفر در کنگره را شروع کردم راهنمای اول من که یادش بخیر آقای طاهر بود با آقا طاهر سفر کردم ولی نشد . فقط مسیر خودم را میرفتم زمانی که آمدم هرویین و شیشه مصرف میکردم، ۱۴ سال مصرف کرده بودم، اصلاً حرف هیچکس را قبول نداشتم با ستارههای بالای سرم می جنگیدم هنوز فکر میکردم دشمن من هستند و گوش نمی کردم سی دی یکی در میان یا کم می نوشتم خلاصه پیش خودم فکر میکردم که خیلی زرنگ هستم ولی حالم خیلی خراب بود راهنما گفت آقای محسن برو فلان سی دی را گوش بده، برای اولین بار گوش کردم و نمیدانم چرا آن حرف به دلم نشست تمام حس من این بود که آن سی دی را گوش بدهم و این سی دی از استاد امین بود، من آن سی دی را با گوشت و استخوان گوش دادم و طوری شد که با گوش دادن این سی دی تمام نگاه من به کنگره به زندگی به مواد کشیدن به تاریکی به نور به همه چیز عوض شد و روزهای آخر مصرف یادم مانده گریه میکردم و مصرف میکردم صبح بلند میشدم ساعت شش دارو میخوردم ولی فایده نداشت زور مواد زیاد بود، هیچ کاری جز گریه کردن نداشتم مواد میکشیدم عذاب میکشیدیم و فقط شروع به گریه میکردم فقط خدا خدا میکردم و راه نجات می خواستم یعنی قعر تاریکیها بودم زندگیمان داشت از هم میپاشید زن و بچه آواره شدند کار رفته بود بدهکار بودم حکم جلب داشت می آمد و این سی دی انگار به استخوان من نشست و فقط این سی دی به من جواب داد ومن را نجات داد، دقیقا زندگی من با گوش دادن به یک سی دی شروع شد و دوباره از اول راهنما عوض کردم و من را انضباطی کردند ماهی ۳۰۰ هزار تومان شد و شروع کردم به سفر کردن آمدم و یکی دو هفتهای سفر کردم گفتند سی دی که می گویند گوش دهید باید کامل با توضیحات نوشته شود و کامل باشد حتی جایی که مهندس یک نکتهای را سه بار، چهار بار تکرار میکند باید بنویسیم این طور نباشد که خلاصه نویسی کنیم چون تک تک جملاتی که مهندس میگوید به درد ما میخورد آن موقع متوجه نمیشدم چه میگویند پله پله آمدیم بالاتر و جهان بینی شروع شد آن موقع هم نمیفهمیم، باز هم نفهمیدم شش ماه سفر کردم ۶۰ درجه زیر صفر بود قشنگ یادم هست پشت جلد کتاب بود. پلههای دارو کم کم آمد پایین و یک سی سی و هشت دهم، شش دهم، چهار دهم، سه دهم شد دقیقاً انگار یک شوک بود روز به روز تغییر میکردم اما هر چه یاد میگرفتم در زندگی عملی میکردم. اینجا در کنگره باید جهان بینی داشته باشیم و جهان بینی با گوش دادن و نوشتن سی دی ها انجام میشود. این همه مینوشتم گوش میدادم ولی واقعاً نمیفهمیدم سر جلسه راهنمام میگفت از این ۵۰ دقیقه سی دی که گوش کردی یک یا دو دقیقه صحبت کن، همان چیزی که برداشت کردی آن چیزی که واقعاً حس کردی و به درد میخورد همان را بگو.درسفر دوم تمام این سی دی ها را که گوش داده بودم در ذهنم تداعی میشد، نوشته ها باز میشد تک تک اینها که نوشته بودم همه آنها برای من قابل فهم میشد. کم کم فهم کلمات به شما داده میشود الان نمیفهمیم که در سفر اول فقط باید به راهنما گوش بدهیم، وقتی به سفر دوم می آییم میفهمیم یعنی یک سال بعد از سفر اول . از اینکه به صحبتهای من گوش کردید از همه شما متشکرم
تایپ مطلب: مسافر حسین
ویرایش مطلب: مسافر میلاد
عکاس: مسافر میلاد
تنظیم عکسها: راهنما مسافر حجت
- تعداد بازدید از این مطلب :
249